قدرت و کاهش توانایی درک دیگران
قدرت، ادراک و روشن بینی را نابود میکند
همیشه گفتهاند که قدرت بزرگ، مسوولیت بزرگ به همراه میآورد. ولی مسوولیت تنها چیزی نیست که قدرت به همراه میآورد. دیکتاتورها معمولا رفتارهای افراطی از خود نشان میدهند، رفتارهایی که معمولا برای ملتشان ضرر دارد.
قدرت، ادراک و روشن بینی را نابود میکند
همیشه گفتهاند که قدرت بزرگ، مسوولیت بزرگ به همراه میآورد. ولی مسوولیت تنها چیزی نیست که قدرت به همراه میآورد. دیکتاتورها معمولا رفتارهای افراطی از خود نشان میدهند، رفتارهایی که معمولا برای ملتشان ضرر دارد.
به مدیران معمولا گفته میشود که آنها حرفهای زیردستانشان را متوجه نمیشوند و فردی که در یک رابطه نقش فرد غالب را دارد، معمولا به درک نکردن احساس دیگران متهم میشود. افرادی که در موضع قدرت قرار دارند، معمولا تمایل به آزاد کردن خود دارند یا حداقل اینکه نظرات افرادی که فاقد اقتدار هستند را اشتباه متوجه میشوند.
چند محقق دانشگاه نورتوسترن تاثیر قدرت روی انتخابنظر افراد را بررسی کردهاند و ادعا میکنند که قدرت، توانایی فهمیدن چیزهایی که دیگران میبینند، فکر میکنند و احساس میکنند را کاهش میدهد. به گفته این محققان، این یافتهها میتوانند در عین حال رویکردهایی در مورد اینکه چگونه میتوان از مدیریت بهترین استفاده را کرد و مدیرانی جهانی ساخت که مسوولیت اجتماعی بیشتری داشته باشند به دست میدهد.
خود محوری؟
این محققان در چند تحقیق مختلف بررسیهایی انجام دادند تا ببینند که آیا افرادی که قدرت زیادی دارند، نسبت به آنهایی که قدرت کمتری دارند، پیشفرضهای بسیار قوی تری نسبت به رویکردهای خودشان و توانایی محدودی در ارتباط با درک درست رویکردهای دیگران دارند یا خیر.
محققان در ابتدا تاثیر قدرت را روی توانایی افراد در درک رویکرد بینایی دیگران بررسی کردند. از افرادی با قدرتهای مختلف خواسته شد که حرف انگلیسی E را روی پیشانیشان بنویسند. برای اینکه بتوانند به آزمایش شرایطی واقعی بدهند، از نصف افراد خواستند شرایطی را به یاد بیاورند که در آن قدرت زیادی در اختیار داشتند و از نصف دیگر خواستند شرایطی را مدنظر قرار دهند که در آن از قدرت کمتری برخوردار بودند. پیشبینی میشد که افرادی که قدرت بیشتری داشتند، این حرف را در جهتی که قابل خواندن برای خودشان باشد روی پیشانیشان مینویسند (شکل 1 را ببینید) که در چشم افرادی که از روبهرو به پیشانی فرد نگاه میکنند، این حرف برعکس دیده میشود. در مقابل، افرادی که از قدرت کمتری برخوردار بودند، انتظار میرفت که با دیدگاه فرد بیننده تطبیق بیابند و حرف E را به گونه ای بنویسند که برای بینندگانی که به پیشانیاش نگاه میکنند قابل خواندن باشد (شکل 2 را ببینید).
شکل ۱
شکل ۲
آزمایش بعدی بررسی ارتباط میان قدرت افراد و میزان یکسان دیدن رویکرد دیگران از دنیا با رویکرد خودشان بود. به این ترتیب که احساس کنند که دیگران به گونه ای به دانش نهانی خودشان دسترسی دارند.
دوباره همان فرضهای اولیه برای با قدرت کردن و کم قدرت کردن نیمیاز افراد برقرار شد. سپس از آنها خواسته شد که تصور کنند که آنها به همراه همکاری در یک رستوران که یکی از دوستان آن همکار پیشنهاد کرده است، تجربه ناخوشایندی داشتهاند. روز بعد از آن تجربه، این همکار به دوستش نامه ای در این راستا مینویسد که غذای رستوران عالی بود. خود نامه به خودی خود، پیام خوبی را منتقل میکند.
تنها حالتی که دوست مورد نظر میتواند متوجه طعنه پنهان در نامه شود، از طریق دسترسی داشتن به اطلاعات او در دنیای مجازی مبنی بر بد بودن غذای رستوران است. از شرکتکنندگانی که به این اطلاعات دسترسی داشتند، پرسیده شد که به نظرشان دوست همکارشان این پیام را چگونه تعبیر میکند.
شرکتکنندگان با قدرت بیشتر، بیشتر احتمال میدادند که فرد مورد نظر متوجه طعنه پنهان در نامه بشود. این موضوع این فرضیه را که با افزایش یافتن میزان قدرت، دارندگان قدرت با احتمال بیشتری فرض میکنند که دیگران هم هر آنچه آنها میبینند را میبینند، تایید میکند.
همدلی رو به کاهش
محققین در عین حال متوجه شدند که قدرت میتواند جلوی همدلی با دیگران را بگیرد و باعث شود که فرد نتواند وضعیت احساسی دیگران را درک کند. بعد از اینکه دوباره افراد به دو گروه تقسیم شدند، به آنها 24 عکس از چهرههایی نشان داده شد که حالات احساسی گوناگونی را از خود به نمایش گذاشته بودند، برخی میخندیدند، برخی غمگین بودند، برخی ترسیده بودند و برخی هم عصبانی بودند. برای هر کدام از این عکسها از شرکتکنندگان پرسیده شد که عکس مورد نظر کدام یک از حالات احساسی بالا را از خود نشان میدهد. افرادی با درجه قدرت بالا، در حدس زدن حالات چهره عکسها اشتباهات بیشتری را مرتکب شدند تا آنهایی که در موضع قدرت پایینتری قرار داشتند.
شاید کم شدن قدرت درک رویکرد دیگران زمانی که موضع قدرت فردی بالاتر میرود، یک انتخاب آگاهانه نباشد، بلکه شاید بیشتر یک حالت روانشناسی باشد که یکی از ویژگیهایی است که قدرت بالا به همراه میآورد. علاوه بر این، کاهش قدرت درک رویکردها و دیدگاههای دیگران، شاید روشی برای اولویتبندی توجه افراد نسبت به مسوولیتهایی باشد که موضع قدرت بالا به همراه میآورد. اگر کاهش یافتن توجه افراد در واقع یک تاثیر ناخودآگاه باشد، در این صورت تمایل افراد برای جبران آن بیشتر میشود. یکی از روشهایی که در این موارد به کار میرود این است که مدیران مسوولیت بیشتری نسبت به زیر دستانشان احساس کنند. باید به مدیران مسوولیت بیشتری در این راستا داده شود تا بتوان قدرتهای مخرب روانشناسی آنها را تحت کنترل در آورد.
این محققان برای اینکه نشان دهند که قدرت چگونه میتواند مدیریت موثرتری را به همراه بیاورد، از استعاره رانندگی اتومبیل استفاده میکنند. عامل قدرت معادل فشار دادن پدال گاز است. بدون گاز دادن، خودرو از جایش حرکت نمیکند و همان جا که هست باقی میماند، ولی افراد در عین حال به ترمز هم نیاز دارند تا بتوانند جلوی برخورد با اشیای مختلف را بگیرند. داشتن رویکرد بدون داشتن عاملیت تاثیرگذار نیست و عاملیت بدون داشتن رویکرد مناسب خطرناک و نامسوولانه است. درست همان طور که در یک اتومبیل داشتن گاز بدون ترمز و داشتن ترمز بدون گاز به هیچ دردی نمیخورند. مدیران موثر نیاز به داشتن قدرت به همراه توانایی درک دیگران دارند؛ چرا که تنها با ترکیب این دو میتوان مدیران جهانی ساخت که میزان بالایی از مسوولیت اجتماعی داشته باشند.
منبع: KellogInsight
ارسال نظر