مدیریت فاجعه: چه کسی فرمان آتش را در ژاپن صادر می‌کند؟

مترجم: سید فرهاد نقیب

قطعا جهان شاهد بدترین فاجعه خود بعد از جنگ جهانی دوم در ژاپن بود. میزان خسارات ناشی از این فاجعه بیش از ۳۰۰ میلیارد دلار برآورد می‌شود. سوالات بسیاری در ارتباط با حوادث نیروگاه هسته‌ای فوکوشیما، پس از زلزله و سونامی‌ماه مارس و پس‌لرزه‌های آن وجود دارد.

نخست وزیر ژاپن، بهره‌برداران نیروگاه - شرکت برق توکیو- را برای عدم توانایی در اداره مناسب وضعیت مورد انتقاد قرار داد. رسانه‌ها ادعا می‌کنند که مدیران این شرکت زمان ارزشمندی را در ساعت‌های اولیه بحران هدر داده‌اند.

آیا این به علت حس تن آسایی و از خود راضی بودن این مدیران بود یا به علت اینکه آنان فکر می‌کردند، اقدامات شتابزده می‌تواند باعث نابودی این نیروگاه ارزشمند شود؟ سرانجام، تشعشعات باعث آلودگی مواد غذایی و آب توکیو در فاصله ۲۴۰ کیلومتری شد و آلودگی به سمت اقیانوس راه یافت، تا جایی که توانایی تصمیم گیری مدیران مورد تردید قرار گرفت.

به نظر هوداکا موریتا (Hodaka Morita) استاد دانشگاه کسب و کار استرالیا، این موضوع می‌تواند برای درک اینکه در شیوه مدیریت ژاپنی، اغلب کارگران به جای روسای خود فرمان آتش را صادر می‌کنند، بسیار مفید باشد. او در مصاحبه با خبر نگار دانشگاه کسب و کار استرالیا بیان می‌دارد که تجربه نشان می‌دهد بهبود فاجعه توسط طبقه پایین کارکنان پیش برده خواهد شد. در ادامه، این مصاحبه را ملاحظه خواهید کرد.

سوال: با توجه به حوزه تدریس شما در اقتصاد کسب و کار و دولت ژاپن، شما بایستی وقایع ژاپن را دنبال کرده باشید. آیا آنها برنامه مناسبی برای اینچنین خرابی داشتند؟

پاسخ: مردم برای غلبه بر این فاجعه به سختی کار می‌کنند، اما حس من این است که تصمیم‌گیری در سطوح بالای شرکت‌ها و همین‌طور دولت، مناسب و به موقع انجام نمی‌گیرد. تصمیمات سطح بالا ضرورتا بهینه نبوده‌اند و افراد در رده‌های میانی و پایینی سازمان‌ها بسیار سخت تلاش می‌کنند تا بتوانند بر این فاجعه غلبه کنند و به نظر می‌رسد که این یک ویژگی خاص سازمان‌های ژاپنی، چه در بخش دولتی و چه در بخش خصوصی است.

سوال: تفاوت سازمان‌های ژاپنی در ساختار مدیریت و تفویض اختیار چیست؟

پاسخ: هنگامی ‌که سازمان‌های ژاپنی و غربی مقایسه می‌شوند، بحث می‌شود که حق تصمیم‌گیری واقعی در ژاپن بیشتر به سطوح پایین‌تر تفویض می‌شود. این بیشتر یک سبک مدیریت از پایین به بالا به جای از بالا به پایین است. هر سازمان دارای ضعف‌ها و قوت‌هایی است و قوت سازمان‌های ژاپنی کیفیت و توانایی تصمیم گیری در سطوح پایینی سازمان‌ها است. اما به نظر می‌رسد که تصمیم‌گیری در سطوح بالا مقداری سست و متزلزل است. البته، اتخاذ تصمیمات و ایجاد دستورالعمل‌های شفاف در این زمان بسیار دشوار است، ولی نیاز است که این تصمیمات در دولت و شرکت‌های مربوط اتخاذ شود که این اتفاق نمی‌افتد.

سوال: بنابراین آیا واقعا تفاوتی در مدیریت بحران در ژاپن و کشورهای غربی وجود دارد؟ من این‌طور فکر می‌کنم که مثلا در زلزله اخیری که در شهر کریست چرچ (Christchurch) نیوزلند رخ داد، هر چند که در مقیاس کوچکی بود، اما در آنجا روسای شرکت‌ها فورا پا به میدان نهادند و دست به کار شدند. آیا این اتفاق در ژاپن هم رخ داد؟

پاسخ: من معتقدم که شاید در یک مقیاس کوچک‌تر. برای مثال رییس شرکت برق توکیو به طور مناسب و متناوب در تلویزیون حضور نیافت و این موقعیتی است که لازم است تا یک مدیر عامل، رهبری قوی خود را نشان دهد و ابتکار عمل را در دست گیرد.

سوال: آیا این یک تفاوت فرهنگی است که سبب می‌شود رهبران شرکت‌های ژاپنی با شیوه‌ای متفاوت عمل کنند؟

پاسخ: سوال خوبی پرسیدید، اما نتیجه‌گیری کلی می‌تواند خطرناک باشد. بسیاری از شرکت‌های ژاپنی مدیریت ارشد بسیار خوبی دارند، اما به طور کلی کیفیت مدیریت ارشد در ژاپن به خوبی برخی از دیگر کشورها نیست و این سوال مطرح است که چرا؟ من سعی می‌کنم تا پاسخ این سوال را بدهم، یکی از پاسخ‌هایی که من در برخی از مقالاتم هم گفته‌ام این است که اقتصاد ژاپن همیشه سعی کرده است تا به سطح استاندارد مشابه سایر کشورهای پیشرفته دست یابد. ژاپن در دهه‌های ۵۰، ۶۰ و ۷۰ در چنین وضعی قرار داشت که اصطلاحا سیستم ژاپنی در آن زمان بسیار خوب عمل کرد. به عنوان مثال به جای اختراع کامل یک فرآیند جدید، تکنولوژی موجود را گرفت، ماشین‌آلات را از آلمان و آمریکا وارد کرد و عملکرد تکنولوژی وارداتی را بهبود بخشید و آن را بهینه کرد. در حقیقت این تصمیم مدیریت ارشد نیست، بلکه کاری است که در سطوح پایین کارخانه انجام پذیرفت.

چرا که در آن روزها کیفیت مدیریت ارشد چندان مهم نبود. آن روزها بیشتر، جهانی برای انسان‌های بسیار پر تلاش بود. افرادی که در سطوح پایین بسیار خوب عمل می‌کردند و به عنوان پاداش به سطوح بالای مدیریتی ارتقا می‌یافتند. اما آنها برای اینکه بتوانند به عنوان یک مدیر ارشد تصمیم‌گیری کنند آموزش ندیده بودند و این مهم نبود، زیرا اتخاذ تصمیمات سطح بالا در زمانی که اقتصاد در چنین مرحله‌ای قرار دارد، اهمیت چندانی ندارد. الان ژاپن رشد یافته است و تصمیم گیری مدیریتی بسیار اهمیت دارد.

سوال: آیا فقدان آموزش مدیریت به علت عدم وجود دانشگاه‌های مدیریت در ژاپن است یا این موضوع که افراد فکر می‌کنند، ارتقای آنها از سطح پایین کارخانه به سطوح مدیریت ارشد در اثر تلاش آنها شکل می‌گیرد؟

پاسخ: شاید به این علت که مدیریت ارشد کمتر مورد توجه بود. بنابراین فرصت کمی ‌برای آموزش مهارت‌های مدیریتی وجود داشت. تا دهه ۷۰ و ۸۰ تعداد بسیار اندکی دانشگاه مدیریت در ژاپن وجود داشت، اما امروزه تعداد دانشگاه‌های مدیریتی که رشته مدیریت کسب و کار (MBA) ارائه می‌دهند به سرعت افزایش می‌یابد. این شاید علامت افزایش اهمیت مهارت‌های مدیریتی در مقایسه با ۲۰ تا ۳۰ سال قبل می‌باشد.

سوال: آیا این باعث افزایش مطلوبیت کارگران چند مهارتی است، کسانی که می‌توانند وظایف مختلفی را انجام دهند، همین‌طور یک مدیر خوب باشند؟

پاسخ: به مثال معروف کارخانه سوسیس اشاره می‌کنم. فرض کنید که من در قسمت بسته‌بندی کار می‌کنم و از من خواسته شده تا بهره‌وری این قسمت را بهبود دهم و میزان نقایص را به صفر برسانم. همین‌طور من قبلا در قسمت حرارت دهی مشغول به کار بوده‌ام و در شغل فعلی خود تشخیص می‌دهم که به منظور کاهش نقایص بسته‌بندی، بایستی شیوه حرارت دهی سوسیس‌ها را تغییر داد. بدون آن تجربه اول من هیچگاه نمی‌توانستم به چنین ایده‌ای دست یابم.

کارگران چند مهارتی معمولا دارای ایده‌های خوبی برای بهبود فرآیند می‌باشند. یک مدیر عامل به مهارت‌های متنوعی از قبیل حسابداری، بازاریابی، عملیات، مدیریت و تولید نیاز دارد. چند مهارتی بودن ایده‌های خوبی را برای مدیریت ارشد فراهم می‌سازد.

سوال: اگر کسی برای بیشتر عمر کاری خود در یک شرکت کار کند، مهارت‌هایی را کسب می‌کند و این در ژاپن بسیار مرسوم است که به فرد شغلی برای تمام عمر پیشنهاد می‌شود. آیا این موضوع از زمانی که در دهه گذشته اقتصاد به خوبی حرکت نکرده، تغییر کرده است؟

پاسخ: پاسخ کوتاه این است که تغییر می‌کند، اما به کندی. اندازه‌گیری این امر ساده نیست، اما یک شاخص اندازه‌گیری برای این موضوع، نرخ حفظ شغل (Job Retention Rate) می‌باشد. یعنی به طور متوسط کارگران چند سال برای یک شرکت کار می‌کنند و نرخ حفظ شغل در ژاپن به آرامی‌در حال کاهش می‌باشد.

سوال: راه‌های متفاوتی برای استخدام نیروهای مورد نیاز سازمان‌ها وجود دارد، آیا می‌توانید در مورد چگونگی فرآیند استخدام شرکت‌های ژاپنی توضیح دهید؟

پاسخ: در اواسط دهه ۸۰، شرکت‌های بزرگ ژاپنی تمایل کمتری به توجه به مهارت‌های افراد در هنگام ورود به شرکت نشان می‌دادند و سعی می‌کردند تا افرادی را با شخصیت مناسب و روحیه کار گروهی جذب نمایند. به بیان دیگر، آنها سعی می‌کردند تا فردی با نزدیک‌ترین شخصیت به فرهنگ سازمانی شرکت را انتخاب کنند.

سوال: چرا شرکت‌های مشهور چند ملیتی به اینکه افراد در اوقات فراغتشان چه می‌کنند و به شخصیت آنها به جای شایستگی آنها توجه می‌کنند؟

پاسخ: یک حداقل سطح تحصیلات دانشگاهی مهم است، اما آن شرکت‌ها به توانایی خود برای آموزش کارکنان‌شان باور دارند و این بر اساس این اعتقاد است که اکثر کارکنان، مدت زمانی بسیار طولانی برای شرکت کار خواهند کرد. قبل از شغل دانشگاهیم، من برای یک شرکت شروع به کار کردم. به من گفته شد که برای ده سال اول کاری، توقع سودآوری زیادی از تو نیست. بنابراین دوره ۲۲ سالگی تا ۳۲ سالگی به عنوان دوره آموزشی مورد توجه قرار می‌گیرد، اما در سایر کشورها معمولا بعد از ده سال اکثر کارمندان از محل کار خود رفته‌اند.

سوال: آیا این رویکرد بلند مدت به این معنی است که آنها در سازگاری با فجایع بهتر هستند؟ در یک شرکت غربی، اگر زلزله یک خط تولید را ویران کند، ممکن است موجب نابودی آن شرکت گردد، اما شرکت‌های ژاپنی به کار خود ادامه می‌دهند. شما یک محقق در دانشگاه کب (Cobe University) هستید.

به دنبال زلزله کب در سال ۱۹۹۵ شرکت‌های با رویکرد بلند مدت توانستند فرآیند احیا شدن خود را مدیریت کنند. آیا در آنجا رویکرد بلند مدت شرکت‌های ژاپنی مورد مطالعه قرار گرفته بود؟

پاسخ: اطلاعاتی وجود دارد که نشان می‌دهد نرخ حفظ شغل در آنجا در مقایسه با آمریکا تقریبا

دو برابر بیشتر است، اما رویکرد بلند مدت تر یک تصور مبهم است و نظر من این است که هیچ مدرک مستدلی درباره آن وجود ندارد.

سوال: از آنجایی که بعد از زمین لرزه، شمال ژاپن شاهد انبوهی از مصیبت و ویرانی است، اگر شرکت‌ها دید بلند مدت داشته باشند، بنابراین مطمئنا این خوش بینی وجود دارد که اقتصاد ژاپن احیا خواهد شد.

پاسخ: بله، من به این مورد اعتقاد دارم.... و قدرت و توانایی افراد در سطوح پایین کارگاهی، نیرویی بسیار مهم در احیای اقتصاد ژاپن خواهد بود.