مکتب مدیران ناشناخته
منبع: Economist
اتحادیه اروپا تنها نهادی نیست که تکنوکراتهای ناشناخته را به افرادی با ویژگیهای برجسته ترجیح میدهد. دنیای سازمانی این روزها به طور فزآیندهای مدیران ناشناخته را جایگزین مدیران قدرتمند میکند - مردان و زنان یکنواخت و خستهکنندهای که به سختی میتوانند در مهمانیهای شبانه توجه کسی را به خود جلب کنند، حال چه رسد به اینکه ترافیک مسکو و پکن را کنترل کنند.
مترجم: روزبه رمضانی
منبع: Economist
اتحادیه اروپا تنها نهادی نیست که تکنوکراتهای ناشناخته را به افرادی با ویژگیهای برجسته ترجیح میدهد. دنیای سازمانی این روزها به طور فزآیندهای مدیران ناشناخته را جایگزین مدیران قدرتمند میکند - مردان و زنان یکنواخت و خستهکنندهای که به سختی میتوانند در مهمانیهای شبانه توجه کسی را به خود جلب کنند، حال چه رسد به اینکه ترافیک مسکو و پکن را کنترل کنند. برخی از قدرتمندترین مدیران دنیا عمدتا به دلیل رکود و یکنواختیشان در حال ضربه خوردن هستند. از جمله آنها میتوان به سم پالمیسانو در «ای بی ام»، تونی هایوارد در بی پی (BP)، تری لی در تسکو (Tesco) و ویتوریو کولائو در ودافن (Vodafone) اشاره کرد. این افراد در صدر خیل عظیمی از مدیران فراموش شدنی هستند. اگر به نمایش باشکوه مدیران اجرایی که هر روز در شبکه (CNBC) پدیدار میشوند نگاه کنید یا سری به یک کنفرانس پرانرژی بزنید، شگفتزده درمییابید که یکسانسازی بسیار گسترده و فراگیر است.
درست است که امروزه زنان و اقلیتهای نژادی بیش از گذشته در سطوح بالای شرکتها و سازمانها قرار دارند، اما تفاوت فیزیکی به تفاوت فرهنگی یا قدرت ذهنی منجر نشده است. تقریبا بدون استثنا، مدیران امروزی همان کلیشههای مدیریتی فرسوده و قدیمی را درباره مزایای کار درست، اهمیت ارزش آفرینی برای کارکنان و فضائل تداوم پذیری بروز میدهند.
زنانی که در مقاله اخیر روزنامه «فایننشال تایمز» با عنوان «پنجاه زن برتر در دنیای کسبوکار» به آنها اشاره شده، درست به اندازه همکاران مردشان در کلیشههای مدیریتی خبره هستند. ایندرا نویی، مدیر پپسی، بیان کرده است که تعطیلات آخر هفته اش را همان گونه که افراد معمولی میگذرانند طی میکند. آندره جونگ، مدیر اوون (Avon)، گفته از فروش ۶ میلیونی نمایندگیهای شرکت در سراسر جهان، بیشترین انگیزه را به دست آورده است.
برای مدیران اجرایی ناشناخته، سبک و سیاق مدیریتی بخشی از یک واکنش قابل درک در برابر مدیران قدرتمند گذشته است؛ مدیرانی که بسیاری از آنان شخصیتهای درخشانی بوده اند و توانایی حفظ خودشان را در یک مهمانی شبانه با تونی بلر نیز داشته اند، اما رسوایی هایی هم برای سیستمی که موجب پیشرفت آنها شده بود به بار آوردند. برخی از آنها، نظیر جف اسکیلینگ، مدیر شرکت انرون و دنیس ککوزلوفسکی، مدیر شرکت تیکو، قانون را شکستند و به شکل گیری یک قانون سختگیرانه دولتی کمک کردند.
برخی دیگر از آنها مانند باب ناردلی در هوم دیپوت (Home Depot) و کارلی فیورینا در هیولت پاکارد (Hewlett-Packard)، مانند فوق ستارهها رفتار کردند، در صورتی که نتایج ملالت آوری به بار آوردهاند.
فضای متلاطم کسبوکار، عامل دیگری است که موجب میشود مدیران اجرایی امروزی سرشان را پایین نگه دارند. متوسط دوران مدیریت آنها از ده سال در دهه ۱۹۷۰ در حال حاضر به ۶ سال رسیده و هیات مدیره شرکت ها، به ویژه در اروپا، تمایل بیشتری به اخراج مدیران پیدا کردهاند. بحران مالی نیز موجی از خشم عمومی را در مورد مدیرانی که حقوق بالا و روشهای غیرمسوولانه دارند، برانگیخته است. در چنین شرایطی، این مدیران ناشناخته هستند که نجات مییابند.
ناشناخته بودن - یا حداقل فروتنی - نقطه اوج سبک و سیاق در میان مشاوران مدیریت و اساتید کسبوکار است. افرادی که در امر کاریابی مشاوره میدهند، این روزها به شرکتها کمک میکنند تا مدیران سر به زیری را پیدا کنند. به عقیده جیم کولینز، یکی از مشهورترین اساتید آمریکایی، بهترین مدیران اجرایی، رویاپردازان متظاهر نیستند، بلکه افرادی فروتن، متواضع، سختکوش و ثابت قدم هستند.
روزنامه نگاران فعال در حوزه کسب و کار، نمایههای درخشانی را از مدیران متواضع و
خویشتندار تهیه کرده اند؛ افرادی مانند هاروکا نیشیماتسو، مدیر شرکت هواپیمایی ژاپن که برای رفتن به محل کار خود از اتوبوس استفاده میکند و حقوق خودش از خلبانهایش کمتر است. یا مایک اسکو، مدیر سابق یو پی اس (UPS) که با ارزان قیمتترین بلیتها سفر میکند و از سه نفر دیگر در امور مدیریتی کمک میگیرد.
مطمئنا اگر این مسائل از حد فراتر روند خطرناک است. یک نمایه ناچیز عدم شکست شرکتی را ضمانت نمیکند، همانطور که تجربه مدیران اسبق دو شرکت فانی مائه و سیرکویت سیتی (Circuit City)که توسط آقای کولینز ستایش شدهاند، این مساله را نشان میدهد. در کل، دنیا به مدیران رویاپرداز متظاهر و خودبین بیشتر از مدیران فروتن نیاز دارد. هنگامی که به افرادی که چشم انداز کسب و کار مدرن را شکل میدهند میاندیشید، «ناشناخته» و «فروتن» اولین کلماتی نیستند که به ذهن خطور میکنند.
جان پترسون، بنیانگذار ثبت دارایی ملی (National Cash Register) و یکی از بزرگترین تاجران عصر طلایی، زمانی به یکی از کارکنانش گفته بود که به خاطر آتش روشن کردن روی میز کارش اخراج شده بود. توماس واتسون، یکی از شاگردان پترسون و بنیانگذار ای بی ام (IBM)، کمپانی اش را به یک مکتب و خودش را به شیای برای پرستش جمعی تبدیل کرد. بیل گیتس و استیو جابز هر دو در ایجاد امپراتوری سازمانی جدید خود سختیهای زیادی متحمل شدند. جک ولش و لو گرستنر هیچ گاه خویشتنداری نداشتهاند. همه اینها، افرادی هستند که آینده را بیشتر از طریق توانایی شخصیتی و قدرت بینش خود ساخته اند تا صرفا مدیریت تغییر. این گفته جورج برنارد شاو که «پیشرفت به انسان نابخرد وابسته است» به همان اندازه که در دیگر عرصههای زندگی صادق است، در دنیای کسب و کار کاربرد دارد؛ اگر بیشتر نباشد.
پیش از این مکتب ناشناختگی در دهه ۵۰ شیوع یافته بود. در آن زمان کتابهایی نظیر «مرد سازمانی» و «مردی با کت و شلوار خاکستری» در لیست پرفروشترین کتابها قرار گرفتند و مدیریت دو شرکت بزرگ آمریکایی، یعنی جنرال موتورز و جنرال الکتریک، بر عهده افرادی مانند چارلز ویلسن بود. جهان امروز با دنیای کسی که مرد سازمانی را به وجود آورد بسیار متفاوت است. بحرانهای عجیب و غریب امروز، بیشتر به مدیران غیرعادی نیاز دارد تا مدیرانی با عملکرد یکسان و یکنواخت.
بهترین دفاع برای این مدیران ناشناخته، در حوزه روابط عمومی آنها قرار میگیرد تا در شیوه مدیریتشان، چرا که آنها کمک میکنند خشم عمومی را در برابر بی اعتدالیهای سازمان خنثی کنند، اما در اینجا نیز ضعیف عمل میشود. به مدیرانی که برای شناختن آنها به چهرهنگاری احتیاج است، توجه چندانی نمیشود. هنوز بهترین سفیران کسب و کار، اشخاص بزرگی هستند که دنیا را تغییر داده اند و نیازی نمیبینند برای کارها و خواستههایشان عذرخواهی کنند. فراموش شدن، مزیت نسبی بلند مدتی ندارد.
ارسال نظر