مترجم: فرهاد‌امیری

منبع: اینک دات کام

از داستان‌های موفقیت حوصله‌تان سر رفته است؟ ما هر هفته برای شما داستان‌هایی حماسی از شکست و شرم منتشر خواهیم کرد.اغلب مردم شیفته‌ یک داستان موفقیت خوب هستند،‌ اما چه کسی می‌تواند در برابر قصه‌های حماسی مربوط به تحقیر، شرم‌زدگی و... مقاومت کند؟

من یکی که نمی‌توانم! و به همین خاطر سری جدیدی از یادداشت‌هایم را در همین باره شروع کرده‌ام. برای این کار، هر جمعه موضوعی را مشخص می‌کنم و از خوانندگان می‌خواهم تا داستان‌های محبوب خودشان را در این باره برایم بفرستند. جمعه‌ بعدی چهار، پنج یا شش داستان برگزیده را همراه با موضوع هفته‌ بعدی منتشر می‌کنم.

و ‌اما این هفته: غریب‌ترین سیاست‌های شرکتی

۱. به‌عنوان مدیر یکی از فروشگاه‌های زنجیره‌ای لباس‌های مدروز کار می‌کردم. این شرکت از کارمندان خود می‌خواست تا اگر چهار ساعت تمام کار کردند، نیم‌ساعت وقت استراحت برای خود در نظر بگیرند.

این سیاست بسیار سخت‌گیرانه اجرا می‌شد. مدیریت شرکت از مدیران مغازه‌ها می‌خواست تا نام کارکنانی را که بیست و نه دقیقه استراحت می‌کردند یا پس از چهار ساعت به کار خود ادامه می‌دادند، یادداشت کند و گزارش دهد.

بسیاری از بهترین کارمندان ما به این خاطر اخراج شدند که یک دقیقه وقت بیشتر را صرف کمک به مشتری کرده بودند یا برای گذراندن وقت استراحت، صبر کرده بودند تا پروژه‌شان تمام شود و از ۴ ساعت وقت تعیین‌شده تخطی کرده بودند.

۲. سیاست تعطیلات و مرخصی شرکت ما چنین است:

اگر کارمندی بین ۱۵ اکتبر تا ۱۵ آوریل یک روز مرخصی بگیرد، تنها باید ۷۵ درصد یک روز کامل را سر کار نیاید. تنها استثنای موجود برای این قانون به مرخصی‌های مربوط به تاریخ ۱۰ ژانویه تا ۱۰ فوریه اختصاص دارد: اگر در این مدت زمانی مرخصی بگیرید، تنها باید ۵۰ درصد یک روز کامل را در مرخصی به سر ببرید. (بنابراین اگر دو روز مرخصی بگیرید، فقط می‌توانید یک روز در مرخصی باشید!)

اگر کارمندی بین ۱۶ آوریل تا ۱۴ اکتبر مرخصی بگیرد، می‌تواند به ازای هر روز مرخصی، یک روز کامل مرخصی داشته باشد.

استثنا: اگر کارمندی بین ۱۵ ژوئن تا ۱۵ آگوست مرخصی بگیرد، به ازای هر روز مرخصی ۵/۱ روز مرخصی خواهد داشت. (پس دو روز مرخصی می‌گیریم تا سه روز کامل برویم مرخصی!)

یک بار یکی از کارمندان به رییس گفت: «شما با این برنامه‌ریزی در اصل دارید به ما می‌گویید چه زمانی مرخصی نگیریم و چه زمانی مرخصی بگیریم.»

رییس جواب داد: «ابدا، ابدا! ما انبوهی از گزینه‌ها را در برابر شما قرار داده‌ایم. آزادید بهترین آنها را انتخاب کنید.»

آدم‌هایی که اسکی می‌روند یا بچه ندارند، به نظرشان این سیاست سیاست بسیار خوبی است.‌ اما به نظر ما که در دنیای واقعی زندگی می‌کنیم، این شیوه از مرخصی‌دادن احمقانه است!

۳. جایی که الان کار می‌کنم، سیاست سخت‌گیرانه‌ای در مورد لباس‌پوشیدن برقرار است. برای مدتی طبق این سیاست باید دامن زنان «حرفه‌ای» می‌بود. از آنجا که تعریف «حرفه‌ای» دشوار بود، پس از مدتی تصمیم گرفتند تا چنین قاعده‌ای بگذارند: «دامن زنان باید به طور معقولی در حد زانوی آنها باشد.» از آنجا که «به طور معقولی» برای هر کس یک معنا می‌‌داد، این تعریف چنین تغییر کرد: «وقتی فردی که دامن می‌پوشد دستانش را به طور مستقیم از کنار بدنش آویزان می‌کند، دامن باید حداکثر چهار اینچ پایین انگشتان وی باشد.»

حالا همه‌ ما متخصص هندسه شده‌ایم. یک تغییر کوچک در حالت بدن، مثل خم شدن بازو، همه‌چیز به هم می‌ریزد و تازه همه‌چیز وقتی خنده‌دار می‌شود که «پلیس دامن» می‌آید داخل شرکت و شروع می‌کند به وارسی دامن‌ها.

۴. هر سال مدیر ارشد اجرایی شرکت به کارخانه می‌آید تا گزارش «وضعیت شرکت» را ارائه دهد. آنهایی که از بین ما به حد کافی خوشبخت (یا بدبخت ــ این دیگر به نظرگاه خودتان بستگی دارد) هستند تا در این جلسه شرکت کنند، می‌توانند پس از پایان قرائت این شرح وضعیت شرکت، پرسش‌هایشان را بپرسند.

چند سال پیش یکی از کارمندان چنین سوالی کرد: «می‌فهمم شرکت دارد به فلان کشور [یک کشور در آمریکای مرکزی] گسترش می‌یابد.‌ اما آیا این کار را به خاطر قوانین سخت‌گیرانه‌ دولت درباره‌ محیط زیست انجام می‌دهید و می‌خواهید بروید آنجا آزادانه محیط زیست را به گند بکشید؟»

همه به جز مدیر ارشد اجرایی زدند زیر خنده. مدیر قرمز شد و چیزی گفت که یادم نمی‌آید.

ظرف چند هفته به ما فرمی‌دادند تا‌ امضا کنیم و بگوییم از همه‌ تغییرات صورت‌گرفته در مورد حقوق کارمندان آگاهیم. تغییر اصلی این بود: «هر کارمندی که پرسشی بی‌ادبانه و گستاخانه از هر یک از اعضای هیات مدیره بپرسد، تادیب خواهد شد و ممکن است اخراج شود.»

و خوب، ما هیچ وقت نپرسیدیم این سیاست منصفانه هست یا نه، چون این سوال خودش گستاخانه محسوب می‌شد!