ممکن است این سوال مطرح شود که جنسیت چه ربطی به پایداری محیط‌زیست دارد؟ این دو مساله ممکن است در ظاهر به هم ربطی نداشته باشند، اما در واقع کاملا به هم پیوند خورده‌‌‌اند. گزارش جامعی از سازمان ملل، به این نتیجه رسیده که زنان به شکل نامتناسبی تحت‌تاثیر چالش‌هایی هستند که در «اهداف توسعه پایدار سازمان ملل» مورد تاکید قرار می‌‌‌گیرند. به عنوان مثال، بلایای طبیعی (که به دلیل بحران اقلیمی وقوع آن بیشتر شده) معمولا زنان، کودکان، فقرا و افراد سالخورده را بیشتر تحت‌تاثیر قرار می‌دهد. مثلا زنان و دختران در بسیاری از مناطق بی‌‌‌امکانات و دچار خشکسالی، مسوول جمع‌‌‌‌‌‌آوری آب هستند. در اروپا، زنان بیشتر از مردان در مناطقی که در معرض سیل هستند زندگی می‌کنند. همچنین مطالعات نشان داده خشونت مبتنی بر جنسیت - از جمله خشونت فیزیکی و روانی - بعد از وقوع بلایای طبیعی، علیه زنان متداول‌‌‌تر است که عواقب پیچیده و فراگیری بر سلامت و رفاه آنها دارد.

به علاوه، خیلی از سیاست‌ها و اقدامات طراحی شده برای پرداختن به مسائل زیست محیطی معمولا زنان و دیگر گروه‌‌‌های کم‌‌‌برخوردار را نادیده می‌‌‌گیرند یا حتی به آنها آسیب می‌‌‌زنند. به عنوان مثال، زنان و خانوارهای فقیرتر، بیشتر از بقیه تحت‌تاثیر سیاست‌های زیست محیطی مثل توسعه حمل‌‌‌ونقل عمومی، قیمت‌گذاری کربن و مالیات کربن قرار می‌‌‌گیرند، چون این سیاست‌ها اغلب نیازهای زنان و گروه‌‌‌های اقلیت را نادیده می‌‌‌گیرند (مثلا بهینه‌‌‌سازی حمل‌‌‌ونقل عمومی معمولا برای رفت‌‌‌وآمد شاغلان است، نه مسیرهای رساندن و برداشتن بچه‌‌‌ها از مدرسه). در یک مورد، تلاش‌‌‌هایی که گروهی افراد برای نصب اجاق‌‌‌های آشپزی پاک در یک منطقه روستایی انجام دادند، متوقف شد، چون متوجه شدند تاثیر آن بر انتشار کربن کمتر از حد انتظار است و این اثر مثبت را که اجاق‌‌‌ها می‌توانند به رفاه و سلامت زنان و کودکان کمک کنند، نادیده گرفتند.

این «دید تونلی» نسبت به کربن، باعث می‌شود مدیرانی که نیت خوب دارند، مکالمات پایداری گسترده‌‌‌تر را نادیده بگیرند و در نهایت توانایی خود را برای تحقق اهداف پایداری اجتماعی یا زیست محیطی، محدود کنند. به علاوه، حتی وقتی سازمان‌ها مسائل اجتماعی را در کنار مسائل زیست محیطی در نظر می‌‌‌گیرند، این دو موضوع به صورت مجزا از هم در نظر گرفته می‌‌‌شوند.

خبر خوب این است که با وجود آسیب‌‌‌پذیری بیشتر زنان در بحران اقلیمی، آنها می‌توانند به شکل منحصر به فردی عاملان قدرتمند تغییر باشند. زنان به طور میانگین در مقایسه با مردان رد پای کربن کمتری دارند، نسبت به تغییرات اقلیمی مسوولانه‌‌‌تر رفتار می‌کنند و علاقه‌‌‌ آنها به حفاظت از محیط‌زیست بسیار بیشتر است و تعدادی از آنها مثل گرتا تونبرگ، در این حوزه به شهرت هم رسیده‌‌‌اند. به‌‌‌علاوه، مدیران زن در مقابله ریشه‌‌‌ای با بحران اقلیمی بهتر عمل می‌کنند، به‌‌‌طوری که مطالعات نشان داده سازمان‌هایی که مدیران زن بیشتری دارند، هم در اثرگذاری زیست محیطی و هم در اهداف گسترده‌‌‌تر مسوولیت اجتماعی شرکتی، عملکرد بهتری ثبت کرده‌‌‌اند. در واقع، تحقیقات حاکی از یک مزیت برجسته مدیریتی زنان بوده است: هم در شرایط نرمال و هم در بحران‌هایی مثل پاندمی کرونا، زنان شرایط را بهتر رهبری کرده‌‌‌اند و داده‌‌‌ها نشان می‌دهند این مزیت قابل تعمیم به بحران اقلیمی هم هست.

بنابراین، سازمان‌ها چطور می‌توانند زنان بیشتری را برای مدیریت مبارزه با بحران اقلیمی توانمند کنند؟ با تحقیقات گسترده در این حوزه، پنج پیشنهاد مطرح می‌شود:

۱- ترویج حضور زنان در تصمیم‌گیری‌‌‌ها و سیاستگذاری اقلیمی. حضور زنان در سیاست و تصمیم‌گیری استراتژیک به طور کلی کم است و در سیاست‌های اقلیمی هم به طور ویژه این حضور کم محسوس است. برای کاهش این شکاف، افراد مسوول باید به طور صریح از حضور زنان در فضاهای سیاستگذاری حمایت کنند.

۲- تدوین داستان‌‌‌هایی که الهام‌‌‌بخش دختران و زنان برای دنبال کردن مشاغل مربوط به علم، تکنولوژی، مهندسی و ریاضیات باشند. امروز، زنان فقط ۲۷‌درصد نیروی کاری که به حوزه علم، تکنولوژی، مهندسی و ریاضیات مربوط است را تشکیل می‌دهند. یکسری موانع سیستمی در این پراکندگی نقش دارند، اما مسوولان می‌توانند با تغییر نحوه گفتار خود در مورد این نقش‌‌‌ها، زنان را هر چه بیشتر به حوزه‌‌‌های کلیدی مرتبط با مهندسی و علوم اقلیمی سوق دهند.

۳- کاهش شکاف جنسیتی در مورد داده‌‌‌ها. بدون داده‌‌‌های کافی در مورد پایداری زیست محیطی و اجتماعی، نمی‌توان اثرات تغییرات اقلیمی بر گروه‌‌‌های مختلف را مشخص کرد؛ چه برسد به ارائه راه‌حل‌‌‌های مورد تایید برای پرداختن به این مسائل. امروز، شکاف داده گسترده، توانایی سازمان‌ها را برای تفکیک داده از نظر جنسیتی و دیگر گروه‌‌‌های جمعیتی محدود کرده و کار کردن روی این چالش‌ها را غیرممکن ساخته است. سازمان‌ها برای رسیدن به پیشرفت واقعی در مورد پایداری، باید داده‌‌‌های بهتری جمع‌‌‌آوری کنند و همزمان با حفظ حریم شخصی، آنها را از نظر جنسیتی و ملاک‌‌‌های دیگری که به آنها کمک می‌کند، تفکیک کنند.

۴- گزارش دادن در مورد عملکرد ESG. خیلی از شرکت‌ها وقتی قرار است در مورد عملکرد زیست محیطی، اجتماعی و نظارتی (ESG) خود گزارش دهند، در همان مرحله اول- یعنی E – گیر می‌کنند. مدیران معمولا بر معیارهای مرتبط با انتشار کربن متمرکز می‌‌‌مانند و توجه چندانی به اجزای مهم دیگر مثل پایداری اجتماعی و نظارتی نشان نمی‌‌‌دهند. برای کاهش این شکاف، مدیران باید یکسری استانداردها در گزارش‌‌‌دهی را مدنظر قرار دهند.

۵- عادی‌‌‌سازی اهمیت دادن مردان به مساله اقلیمی. در خیلی از فرهنگ‌‌‌ها، افراد از کودکی یاد می‌‌‌گیرند توجه به مسائل محیط‌زیستی یک کار زنانه است. اما گذاشتن بار این مسوولیت بر دوش زنان به تنهایی، جلوی پیشرفت در جبهه‌‌‌های پایداری اجتماعی و زیست محیطی را می‌گیرد.  مطمئنا جنسیت فقط یک فاکتور اجتماعی است و برای داشتن رویکردی همه‌‌‌جانبه نسبت به پایداری، علاوه بر آن، باید سن، نژاد، منطقه جغرافیایی، موقعیت اجتماعی- اقتصادی و... را هم در نظر گرفت.