مارک زاکربرگ از مزایا و معایب متاورس میگوید
متاورس: دنیایی با فرصتهای برابر
بخش دوم و پایانی
مارکزاکربرگ را همه با نام فیسبوک میشناسند. او سال ۲۰۰۴، فیسبوک را همراه با چند تن از همدانشگاهیانش در هاروارد پایهگذاری کرد. همه چیز از آن روزی شروع شد که مارک، شروع کرد به نوشتن کد یک سایت که بعدها به تدریج تبدیل به فیسبوک شد. نام سایت «فیسمش» بود و در آن، عکس دانشجوها را منتشر کرده و از بازدیدکنندهها خواسته بود به چهره آنها بر اساس جذابیت، نمره دهند. سایت بسیار محبوب شد و در عرض ۴ ساعت، ۲۲ هزار نفر از آن بازدید کردند. اما از آنجا که راهاندازی چنین سایتی خلاف قوانین هاروارد بود، توسط خود دانشگاه بسته شد. زاکربرگ نزدیک بود اخراج شود اما نشد. تجربه فیسمش، باعث شد ایده یک شبکه اجتماعی به ذهنش برسد که دانشجوها از طریق آن بتوانند با هم ارتباط برقرار کنند. و نامش را فیسبوک گذاشت. اولین کاربر، خودش بود. در کمتر از ۲۴ ساعت، ۱۲۰۰ دانشجوی هاروارد در آن ثبت نام کردند و در عرض یک ماه، حدود نیمی از دانشجوها یک پروفایل در فیسبوک داشتند. او بعدها در مصاحبهای گفت که هدف اولیهاش از طراحی فیسبوک، رفع یک نیاز بوده: کمک به برقراری ارتباط در دانشگاهها و چند مدرسه. در مارس ۲۰۰۴، فیسبوک از هاروارد فراتر رفت و پس از گذشت حدود یک سال، حدود یک میلیون کاربر داشت. البته فقط کاربران دانشگاهی. در سپتامبر ۲۰۰۶، دیگر همه میتوانستند در فیسبوک حساب کاربری داشته باشند. مارک در کمتر از دو سال، به هدفی که میخواست و بسیار فراتر از آن رسید. حالا حدود ۱۸ سال بعد، فیسبوک نامش را به متا تغییر داده و وارد مرحله جدیدی از فعالیتها شده. پایان ماه ژوئن ۲۰۲۲، زاکربرگ در اظهاراتی خطاب به کارکنانش از یک پروژه جاهطلبانه پرده برداشت. فعالیت شرکت متا تا به امروز، محدود به تولید اپلیکیشنهای اجتماعی و سختافزارهایی در راستای پشتیبانی از آنها بود. اما زاکربرگ گفت آینده این شرکت، بسیار فراتر از اینها خواهد رفت. او گفت شرکتش تلاش خواهد کرد دنیایی بسازد متشکل از تجربههای متصل به هم، چیزی شبیه فیلمهای علمی تخیلی. دنیایی موسوم به «متاورس». به این ترتیب، بخشهای مختلف این شرکت، فعالیتشان را روی تحقق این چشمانداز متمرکز خواهند کرد. او در مصاحبهای با «کیسی نیوتون» از وبسایت «the verge» گفت این دنیای جدید، فرصتهای تجاری بیشمار و مشاغلی ایجاد خواهد کرد که تاکنون وجود نداشتهاند. به گفته او، در متاورس ارتباط مجازی، طبیعیتر و ملموستر و تعاملات، غنیتر خواهد شد. در ادامه این مصاحبه، او از نحوه کنترل اطلاعات غلط، چالشها و فرصتهای پیش رو در این جهان جدید و نقش دولتها در نظارت و ایجاد فضاهای عمومی در متاورس میگوید. چکیدهای از این گفت وگو را با هم میخوانیم:
کیسی: خوش آمدی مارک. تو حدود دو دهه است که مدیر فیسبوک هستی. طی این دوران چه درسهایی گرفتی؟
مارک: ممنونم. یکی از درسهایی که طی پنج سال اخیر گرفتم این بوده که قبلا فکر میکردم کار ما، ساخت محصولاتی است که مردم دوست دارند استفاده کنند. اما حالا فکر میکنم باید دید جامعتری داشته باشیم. ساختن چنین محصولی کافی نیست. یک محصول باید علاوه بر این، فرصتهای اقتصادی برای جامعه ایجاد کند و همه مردم را در بربگیرد. حالا هر چیزی طراحی میکنیم بر اساس این اصل است. موضوع، فقط طراحی محصول نیست. این یک اکوسیستم است. امیدوارم یک روز میلیونها نفر در متاورس کار کنند و محتوا تولید کنند. از محصولات مجازی گرفته تا لباس مجازی یا کار مجازی. به نظرم وجود چنین جهانی، لازم است.
از اصولی که برای خلق این جهان استفاده میکنید بگو. چون خیلیها شاید با خودشان بگویند «آن موقع که فیسبوک، دوبعدی بود، نمیتوانستند آن را مدیریت کنند. چه برسد به متاورس که سهبعدی است». الان خیلیها به ترویج اطلاعات غلط فکر میکنند. چند وقت پیش، بایدن با اشاره به انتشار اطلاعات نادرست در فیسبوک در رابطه با واکسن گفت «فیسبوک دارد آدمها را میکشد.» این باور عمومی که فیسبوک در واکسن نزدن مردم نقش داشته، الان وجود دارد. چطور به آن واکنش نشان دادید؟
البته رئیس جمهور، چندی بعد توضیح بیشتری درباره صحبتهایش داد. و من با اطمینان و بر اساس تجزیه و تحلیلها میگویم که اتفاقا ما در تشویق افراد به واکسن زدن، نقش مثبتی داشتهایم. مثلا به میلیونها نفر کمک کردیم که با استفاده از ابزار واکسنیاب، واکسن بزنند. به نظرم اگر کشوری هنوز به میزان مطلوب واکسیناسیون نرسیده، علتش شبکههای اجتماعی نیستند. ما محتواهای آسیبزا را حذف میکنیم و محتوایی را که پس از چک شدن، نادرست محسوب میشوند نشان میکنیم و گسترششان را کاهش میدهیم. پس ما با این دو، متفاوت برخورد میکنیم. ما در این راستا تلاشهای بسیاری کردهایم و به نظرم از انتخابات ۲۰۱۶، پیشرفتهای چشمگیری هم داشتهایم. هیچکس آنقدرها هم برای پاندمی آماده نبود اما ما از قبل، سیستمهایی داشتیم که در این شرایط به کمکمان آمدند. و به تاثیری که داشتیم، افتخار میکنم. ما حدود ۳۵ هزار نفر داریم که کارشان، کمک به بازبینی محتواست و تکنولوژیهایی هم در این راستا طراحی کردهایم. اما مبارزه با این محتواها، مثل مبارزه با جرم و جنایت در یک شهر است. هیچکس انتظار ندارد جنایت کاملا از بین برود و اگر چنین نشود، به این معنا نیست که پلیس کارش را خوب انجام نداده. سعی ما هم این است که انتشار محتواهای نادرست را به حداقل برسانیم و گرایشات مثبت ایجاد کنیم.
در مورد متاورس هم، مثلا یکی از مشکلات، آزار و اذیت آنلاین است. ما ابزارهایی داریم که افراد بتوانند مزاحمان را راحتتر بلاک کنند و مصادیق آزار را بشناسند تا یک محیط امن برای کاربر ایجاد شود.
یکی از چیزهایی که در مورد متاورس خواندم این است که حجم اطلاعات در آن، بسیار بیشتر خواهد بود و زمانی که ما در آن میگذرانیم نیز بسیار بیشتر از الان. با توجه به حجم گسترده اطلاعات، چطور میخواهید محیط آنجا را سالم و امن نگه دارید؟
قطعا چالشهای جدیدی خواهیم داشت. همینطور که در دنیای دوبعدی هم هر روز چالشهای جدیدی داشتیم و این چالشها چیزی نیستند که ۶ ماهه حل شوند و نیاز به برنامه بلندمدت دارند. ما هم افراد زیادی داریم که کارشان نظارت بر محتواست و هم تکنولوژیهای هوش مصنوعی که در همین راستا طراحی شدهاند.
با توجه به اینکه در متاورس، میتوانیم با یک هدست، هر جا که میخواهیم حاضر شویم، مثلا در ساختمان کنگره. و فرض کن در آنجا ظاهر شدیم و شنیدیم که یک نفر میگوید «انقلاب ما از اینجا شروع شد» یا «در اینجا، مارمولکها، روی انسانها آزمایش انجام میدهند». آیا متاورس، حس مشترک ما از واقعیت را مخدوش میکند؟
قطعا مزایا و معایبی دارد. قبلا، مثلا ۲۰ سال پیش، دسترسی تو به فرصتها، بستگی به این داشت که چقدر به آن فرصتها از نظر فیزیکی نزدیک باشی. یکی از مشکلات فعلی ما، عدم دسترسی به فرصتهای برابر است. همین حالا هم طبق تحقیقات، اینکه کجا به دنیا آمدهای خیلی روی فرصتهای جابجاییات و حقوقت در آینده تاثیر خواهد داشت. اما در دنیایی که دورکاری، گستردهتر خواهد بود، و به نظر من طی ۵ تا ۱۰ سال آینده، نیمی از افراد شرکت ما دورکار خواهند شد. و در چنین دنیایی میتوانی افراد مختلفی از نقاط دورافتادهتر استخدام کنی. سپس این سوال پیش میآید که آیا این افراد، به اندازه افرادی که در محل کار حضور دارند، از فرصتها بهرهمند خواهند بود؟ در جهانی مثل متاورس که تکنولوژیهایی مثل هولوگرام وجود دارند، جواب تقریبا بله است. هرچه تکنولوژیها، کیفیت حضور را بهتر کنند، که تو بتوانی واقعا حس کنی آنجا حضور داری، بهتر میتوانی آنجایی که دوست داری زندگی کنی و بخشی از جامعهای باشی که از آن دوری. البته یکی از چالشهای ما این است که چطور وقتی یک عده مجازی و فیزیکی کنار هم هستند، جامعه یکدستی داشته باشیم که لازمهاش، ارزشهای مشترک است. میدانم که راهی برای رفع این مشکل پیدا خواهیم کرد. اما فعلا، همین که میدانیم این دنیا، فرصتهایی برابر برای مردم اقصی نقاط جهان ایجاد خواهد کرد، جای خوشحالی دارد و باید آن را جشن بگیریم.
یکی از ویژگیهای اصلی متاورس، قابلیت همکنشپذیری آن است. ما در پلتفرمهای فعلی، نهایتا میتوانیم محتوا به اشتراک بگذاریم. اما ظاهرا شما قرار است سیستمهایی بسازید که همکنشپذیرتر و متصل به هم باشند.
بله. مدل کسبوکار ما این است تا جایی که ممکن است به آدمهای بیشتری خدمت برسانیم و کمک کنیم با هم ارتباط برقرار کنند. و همه جزئی از یک سیستم باشند. در مورد متاورس باید بگویم قطعا شرکتهایی خواهند بود که سعی میکنند محصولات منحصر به فرد و محدود به خودشان بسازند. بعضی دیگر، محصولاتی خواهند ساخت که قابلیت تبادل اطلاعات با محصولات سایر شرکتها را دارند یا به اصطلاح، همکنشپذیرند. و سوال این نیست که آیا «منبع باز» برنده میشود یا «منبع بسته»؟ هر شرکتی، رویکرد خودش را خواهد داشت و محصولات متفاوتی تولید خواهند شد. اما هدف ما، تولید محصولاتی است که بازتر باشند. و منظورمان از آن، غیرمتمرکز بودن است. مثل رمزارزها که وابستگی مرکزی ندارند.
در فیلمها و کتابهای مربوط به متاورس، فضاها متعلق به شرکتهای بزرگ هستند. در متاورس واقعی، آیا فضاهای عمومی، مثل کتابخانه و پارک خواهیم داشت؟ آیا دولتها باید به این چیزها فکر کنند تا نقشی در آن داشته باشند؟
بله باید فضاهای عمومی وجود داشته باشد چون لازمه یک جامعه سالم است. هم فضاهایی که توسط دولت نظارت میشوند و هم فضاهایی که نهادهای غیردولتی یا خصوصی مالکشان هستند اما همه آنها در راستای منفعت عمومی هستند. سابقا، مثلا ۵۰ سال پیش، حل مشکلات بزرگ و ایجاد زیرساختها بر عهده دولت بود (به ویژه در آمریکا). اما حالا شرکتهای بزرگ بسیاری از این امور را انجام میدهند و به نظر من، این رویه خوبی است. اما یکی از چالشها، ترسیم چشمانداز و تحقیقات و تحقق تکنولوژیهای متاورس است که نیاز به سرمایهگذاریهای هنگفت دارد. مثلا در زمینه تحقیقات پزشکی، هنوز هم دولتها نقش اصلی را بازی میکنند. اما به نظرم در آینده، توازن بیشتری ایجاد خواهد شد و علاوه بر دولتها، استارتاپها و جوامع منبع باز و اقتصاد خلاق نیز نقش پررنگتری در ایجاد فضاها خواهند داشت.
مارک! ممنون که دعوت ما را پذیرفتی.