برای صد ساله شدن باید نخست متولد شد
آینده نوآوریهای مدیریتی
اول: نوآوریهای مدیریتی، تعاملیتر خواهند شد
باز کردن فرایند نوآوری صرفا به دسترسی پیدا کردن به ایدههای نوآورانه کارکنان و به اشتراک گذاشتن آنها با دیگران محدود نمیشود، چراکه نوآوریها بیش از هر چیز به سمت تعاملیتر شدن و اتکا به خرد جمعی حرکت میکنند. در واقع در زمان نوآوری، تمام مرزها و سلسله مراتب سازمانی از بین میروند و در طی آن، تمام ارکان شرکت بهصورت قطعات پازل دور هم جمع میشوند و در فرایند نوآوری مشارکت همسان دارند. در آینده، عمق، گستره و کیفیت دورهمیهای نوآورانه در درون سازمانها و شرکتها به سرعت افزایش خواهد یافت و دیگر خبری از شکلدهی به بخشهای خاصی به نام بخش خلاقیت و نوآوری یا تحقیق و توسعه نخواهد بود. نقشآفرینی اعضای شرکتکننده در نوآوریهای سازمانی نیز مستقل از مقام و رتبه آنها در سازمان تعریف خواهد شد. در این میان حتی به مشتریان وفادار به شرکت نیز بهعنوان بخشی از این پازل نگاه میشود و در جریان نوآوریهای شرکتی و سازمانی نیز به مشتریان بهعنوان نوآورانی تیزبین و یاریگر نگاه ویژهای وجود خواهد داشت.
دوم: نوآوری در الگوهای کاری به اندازه نوآوریهای تکنولوژیک اهمیت پیدا خواهد کرد
الگوهای کاری از جمله ستونهایی هستند که ارزشهای سازمانی بر مبنای آن آفریده میشوند و شکل میگیرند. از طریق همین الگوهاست که یک شرکت برای مشتریان خود ارزش قائل میشود و خود را در بازارها تعریف میکند و بهطور حتم با استفاده از الگوهای کاری مناسب است که میتوان به تکنولوژیهای بهتری دست پیدا کرد و از آنها بهره برد. متاسفانه شاهد آن هستیم که بعضی شرکتها میلیونها دلار صرف بهبود و ارتقای تکنولوژیهای خود از طریق سرمایهگذاری در بخشهای تحقیق و توسعه خود میکنند اما توجه چندانی به ارتقا و نوآوری در الگوهای کاریشان ندارند که نتیجه اتخاذ این رویکرد به هدر رفتن بخش عمدهای از این سرمایههاست، چراکه به کارگیری بهترین تکنولوژیها در بسترها و الگوهای کاری نامناسب و ناکارآمد به نوعی، آب در هاون کوبیدن است. بنابراین دهه آینده را میتوان و باید دهه نوآوری در الگوهای کاری و جستوجوی هوشمندانه برای یافتن الگوهای کاری جدید و انعطافپذیرتر نامید.
تجربیات ناموفق بسیاری از شرکتهای بزرگ و نامدار جهان برای ورود به بازارهای رو به رشد و در حال توسعه نمونه بارزی از اثبات این ادعا است که با روشها و الگوهای کاری موفق و به خوبی جواب داده در بازارهای توسعه یافته نمیتوان وارد بازارها و حوزههای رو به رشد یا کمترتوسعه یافته شد. به همین دلیل هم هست که شرکتهایی که با یک الگوی کاری واحد تلاش میکنند وارد بازارهای مختلف شوند در اغلب موارد شکست میخورند و نوآوریهایی که در یک بازار موجب موفقیت و سودآوری فراوانی برای یک شرکت شده در بازارهای دیگر به بروز فاجعه و ضرر و زیانهای هنگفتی منتهی میشود. نقطه مقابل این رویکرد را در شرکتهای برآمده از کشورهایی همچون هند، برزیل، چین و روسیه میتوان مشاهده کرد که آنها توانستند با الگوهای کاری منعطف و نوآورانه هم در بازارهای توسعهیافته جهان نفوذ کنند و هم در بازارهای در حال توسعه.
سوم: نوآوریهای بخش خدماتی بهعنوان شاهکلید توسعه نقشآفرینی خواهند کرد
امروزه بخش عمدهای از تولید ناخالص داخلی کشورهای توسعهیافته و مترقی دنیا نه از طریق توسعه بخش کشاورزی یا صنعت بلکه به واسطه پیشرفت و نوآوری در بخش خدمات به دست میآید. در ابعاد شرکتی و سازمانی نیز همین موضوع مصداق پیدا میکند، بهطوریکه آن بخشهایی از شرکتها که حول محور ارائه خدمات به مشتریان و نه تولید محصولات و کالاها فعالیت میکنند تاثیر بسیار زیادی بر سودآوری و پیشرفت آنها دارند. بر همین مبناست که نوآوریها در بخش خدماتی شرکتها و سازمانها بر نوآوریها در بخشهای تولیدی و تدارکاتی آن شرکتها اولویت و ارجحیت دارد. بر همین اساس هم هست که مدیران و رهبران شرکتها و سازمانها باید در زمان برنامهریزی در مورد نوآوری دست به اولویتبندی و انتخابهای هدفمندانهای بزنند و با زمینهسازی و تسهیلگری برای نوآوریهای نامحدود در بخشهای خدماتی مجموعههای تحت رهبریشان در جهت شکلگیری شرکتهای کاملا نوآور گام بردارند.
alavitarjomeh@gmail.com