کاش مشکل فقط همین بود. ولی نیست. او حداقل هفته‌ای یک یا دو بار و گاهی حتی بیشتر، با همسرش جر و بحث می‌کند. کار من طوری است که معمولا تمام طول روز را پشت میزم هستم و رئیسم خیلی دوست ندارد کارم را جای دیگری انجام دهم. کارم تا حدی محرمانه است. پس نمی‌توانم در کافه یا جاهای عمومی دیگر انجامش دهم. برای تحمل این اوضاع، وقتی کیتی هست، معمولا هدفون توی گوشم می‌گذارم و صدایش را تا ته بلند می‌کنم. چند روز پیش باید با یکی از همکاران درباره یک پروژه صحبت می‌کردم. مجبور شدم به او پیام بدهم و بگویم صبر کند تا دعوای کیتی با همسرش تمام شود. کیتی خیلی احساساتی است و این شرایط را پیچیده می‌کند. بعد از جر و بحث‌ها، او معمولا می‌نشیند و زار زار گریه می‌کند. من درک می‌کنم که حتی وقتی سر کار هستیم، کلی اتفاق دارد در زندگی شخصی‌مان می‌افتد و گاهی بعضی از این اتفاقات به محل کار هم کشیده می‌شود. اشکالی ندارد. اما در مورد کیتی، این بیش از حد است. صبرم تمام شده. دوست دارم راهی پیدا کنم که این قضایا تمام شود و دلم می‌خواهد قبل از اینکه رئیسم را در جریان بگذارم، سعی کنم ابتدا با خودش موضوع را مطرح کنم. نمی‌توانم پیش رئیسم بروم و بگویم: «ببخشید! کیتی خیلی آرامشم را به هم می‌زند و هم‌اتاقی بدی است. لطفا هر چه سریع‌تر یکی از ما را جابه‌جا کنید» و اگر رئیسم پرسید: «آیا با خودش صحبت کردی؟»، بگویم نه. می‌خواهم به کیتی بگویم که شرایطش را درک می‌کنم اما در عین حال به او بفهمانم که باید دست از رفتارش بردارد. شما چه پیشنهادی دارید؟


پاسخ: دوست عزیز، وای! چه شرایط بدی! کارهای او واقعا آرامش آدم را به هم می‌زند. هر چقدر هم دلسوز باشی، هر کسی هم جای تو باشد حواسش پرت می‌شود. منظورم این نیست که سنگدل باشی. کاملا پیداست که کیتی تحت فشار است و برای خودش هم سخت است. اما وقتی تو با کسی در یک فضای مشترک کار می‌کنی، باید حواست باشد که زندگی شخصی‌ات روی همکار یا همکارانت تاثیر نگذارد. دلیلی ندارد همکارت دائما وسط دعواهایت باشد. عجیب است که کیتی ظاهرا کوچک‌ترین تلاشی نمی‌کند که مبادی آداب باشد یا حداقل از حریم خصوصی‌اش محافظت کند. مثلا می‌توانست گاهی از اتاق بیرون برود و با تلفن صحبت کند. اما او علاوه‌بر مکالمات شخصی، کنفرانس‌های تلفنی را هم روی اسپیکر می‌گذارد و وقتی از او خواستی این کار را نکند، قبول نکرده. به نظرم او درک نمی‌کند که کارهایش چه تاثیری روی بقیه دارد. دارم فکر می‌کنم آیا به اندازه کافی سماجت کردی یا نه. وقتی به تو گفت که صحبت با موبایل برایش «آسان‌تر» است، آیا به اندازه کافی اصرار کردی؟ در حالت ایده‌آل باید می‌گفتی: «درک می‌کنم که صحبت با موبایل را ترجیح می‌دهی، اما من واقعا تمرکزم را از دست می‌دهم پس بهتر است وقتی با هم هستیم، صدا را روی اسپیکر نگذاریم.»

در مورد صحبت با رئیس، حق با توست. احتمالا از تو خواهد پرسید که آیا مستقیما با خود کیتی حرف زدی یا نه. هوشمندانه است که اول سعی کنی مساله را با خود کیتی حل کنی. معمولا وقتی می‌خواهی از کسی خواهش کنی که صدایش را پایین بیاورد، راحت‌تر است که همان موقع یا بلافاصله بعد از مکالمه‌اش از او درخواست کنی. این طوری او فکر نمی‌کند که این مساله چند روز ذهنت را درگیر کرده. اما چون کیتی مشکلات زناشویی دارد، اگر وقتی ناراحت است از او درخواست کنی، شاید کمی نامهربانانه باشد. پس به نظرم اگر صبر کنی تا آرام شود شانست بیشتر است (مثلا یک روز بعد از دعوا، نه همان روزی که دعوا کرده). می‌توانی چیزی در این مایه‌ها بگویی: «ظاهرا در دوران سختی به سر می‌بری و نمی‌خواهم شرایط را برایت سخت‌تر کنم. اما چون گاهی صدایت بالا می‌رود، نمی‌توانم روی کارم تمرکز کنم. ببخشید که این درخواست را دارم اما اگر حس کردی کار دارد به دعوا می‌کشد امکانش هست که به اتاق کنفرانس بروی؟» یا کمی خودمانی‌تر: «ببخشید که این را می‌گویم اما وقتی داری با مارک بحث می‌کنی نمی‌توانم تمرکز کنم. وقتی داری با او صحبت می‌کنی، می‌توانی به اتاق کنفرانس بروی؟»

با توجه به اینکه وقتی از او خواستی کنفرانس‌های تلفنی را روی اسپیکر نگذارد، اهمیت نداد، ممکن است اینجا هم قبول نکند. اما حتی اگر قبول نکند، باز هم بهتر است که قبل از صحبت با مدیرت، ابتدا با خود کیتی صحبت کنی که اگر مدیرت پرسید «آیا با او صحبت کرده‌ای؟»، بگویی «بله». اگر کار به آنجا کشید، می‌توانی به مدیرت بگویی: «می‌خواستم در مورد مشکلی از شما کمک بگیرم. من با وجود کیتی در یک اتاق نمی‌توانم روی کارم تمرکز کنم. او چند بار در هفته با صدای بلند با همسرش جر و بحث می‌کند. من طبیعتا دلم می‌سوزد اما به سختی می‌توانم تمرکز کنم، حتی با هدفون. هفته پیش مجبور شدم یک مکالمه کاری را به تعویق بیندازم چون کیتی داشت با صدای بلند دعوا می‌کرد. می‌خواستم ببینم آیا امکانش هست که یکی از ما را به یک اتاق دیگر منتقل کنید؟ یا مثلا اگر در این مواقع به اتاق کنفرانس بروم، از نظر شما اشکالی ندارد؟» تو داری رئیس را در جریان قرار می‌دهی. اما شکایت نمی‌کنی. از او می‌خواهی که یک راه حل پیشنهاد کند. یک مدیر خوب به این صحبت‌ها گوش می‌کند و فکر می‌کند و پا درمیانی می‌کند. مثلا با جابه‌جایی یکی از شما. یا مثلا آزادی عمل می‌دهد که از خانه کار کنی. یا با کیتی صحبت می‌کند. اما به هر حال باید یک کاری بکند، نه اینکه از تو بخواهد با شرایط کنار بیایی.