استعفای کارمند؛ تهدید یا حق طبیعی؟
من مدیر یکی از واحدهای شرکت هستم. هفته گذشته، یکی از کارکنانم به نام «فرن»، به من اولتیماتوم داد که اگر او را ارتقا ندهم، استعفا خواهد داد.
او از دو سال پیش همکاریاش را با ما شروع کرده. قرار بود در آگوست ۲۰۱۷، به یکی از جایگاههای ارشد ارتقا پیدا کند اما بهدلیل کمبود بودجه، این قضیه به تعویق افتاد. من بابت این بدقولی واقعا ناراحت بودم و همان موقع از او عذرخواهی کردم.
در اوایل ماه ژانویه امسال، با ترفیع او موافقت شد اما تا روند اداریاش طی شود کمی طول میکشد.
فرن تا حالا اعتراضی نکرده اما فکر میکنم صبرش تمام شده. دوست ندارم استعفا بدهد اما به هر حال، فرآیند ارتقای کارکنان زمانبر است و از دست من کاری ساخته نیست. بهعلاوه، تیم مدیریتی سازمان که نمیتواند همه کارهایش را تعطیل کند و فقط به ترفیع رتبه او رسیدگی کند.
اگر فرن با من همانطوری رفتار کند که به مارتینا توصیه کرده بودید، اصلا این رفتار را نمیپسندم. به نظرم برای جلب حمایت مدیر، راههای بهتر و مسالمتآمیزتری وجود دارد.
حالا سوالم اینجاست که اگر نتوانم تیم مدیریتی سازمان را متقاعد کنم که کمی عجله کنند و کارهای مربوط به ارتقای فرن را به سرعت انجام دهند، چطور میتوانم از رفتن او جلوگیری کنم؟
پاسخ: دوست عزیز، برایم جالب است که همه ما تا چه حد درباره رابطه رئیس-مرئوسی شستوشوی مغزی داده شدهایم.
بسیاری از ما گاهی دچار این تفکر میشویم که رئیس از بقیه بالاتر است و همه کارکنان باید به او تعظیم کنند؛ این بیمعنی است. وقتی من یک لولهکش استخدام میکنم تا سیستم لولهکشی خانهام را تعمیر کند، از او انتظار ندارم در برابر من تا کمر خم شود.
اگر بگوید: «اگر مبلغی را که توافق کردهایم به من ندهید، من هم کار را انجام نمیدهم»، حق ندارم ناراحت شوم یا احساس کنم به من توهین شده. او حقش را میخواهد. آیا اینکه کسی حقش را بخواهد، اولتیماتوم است؟ یا تهدید؟
وقتی کارمندی، در نهایت احترام و با رعایت اخلاق حرفهای به ما میگوید: «اگر حقوقم را افزایش ندهید، مجبورم شرکت را برای همیشه ترک کنم» یا «اگر به وعدهای که ماهها پیش به من دادهاید، عمل نکنید و من را ارتقا ندهید، مجبورم استعفا دهم»، بلافاصله میگوییم «او دارد به من اولتیماتوم میدهد».
ما میگوییم: «کارمندم من را تهدید به استعفا کرد». ما از اینکه یک کارمند تا این حد جسور است، وحشتزده و شوکه میشویم، درحالیکه در همهجای دنیا، مدیران هرچه میخواهند به کارمندانشان میگویند و کسی خم به ابرو نمیآورد و هیچکس اعتراضی نمیکند.
آیا به نظرت این طرز تفکر اشتباه نیست؟ به نظرت ناکارآمد نیست؟ مارتینا کسی را تهدید به استعفا نکرد. او قصد نداشت استعفا دهد. او فقط برای ماندن در آن شرکت به کمک و حمایت رئیسش نیاز داشت.
تو گفتی: «از دست من کاری ساخته نیست».
هر مدیری که میخواهد از مسوولیت شانه خالی کند چنین حرفی میزند.
وقتی تو درباره مشکلی که در کسبوکارتان پیش آمده، سکوت میکنی و مدیران ارشد را در جریان قرار نمیدهی، دودش به چشم چه کسی میرود؟
اگر استعفای احتمالی فرن، یک مشکل بزرگ نبود، احتمالا تا حالا به او گفته بودی: «متاسفم فرن! اما ماهها طول میکشد تا کارهای مربوط به ارتقای تو انجام شود، البته اگر انجام شود! اگر قصد داری شرکت را ترک کنی، کاملا درکت میکنم. هر کمکی از دستم بر بیاید، انجام میدهم».
اما تو چنین چیزی به او نگفتی. تو نمیخواهی فرن را از دست بدهی اما از طرف دیگر، نمیخواهی از او حمایت کنی.
از من پرسیدی: «اگر تیم مدیران با ترفیع او موافقت نکردند یا تاخیر داشتند، چطور میتوانم از رفتن او جلوگیری کنم؟». بهتر است سوالت را تغییر دهی. به جایش این سوال را مطرح کن: «چطور میتوانم موافقت تیم مدیران را جلب کنم تا هرچه سریعتر حکم ارتقای فرن را اجرا کنند؟»
همه ما با ترس آشنا هستیم و آن را درک میکنیم. بسیاری از ما ترس را در محیط کار تجربه کردهایم. اولین قدم برای غلبه بر ترس، پذیرش آن است.
تو میگویی: «کاری از دست من ساخته نیست». چرا فرن باید بهانهتراشیهای تو را بپذیرد؟
چرا کاری از دستت ساخته نیست؟
من بارها و بارها از کارکنانم حمایت کردهام. بسیاری از رهبران این کار را میکنند. بارها از موضعم دفاع کردهام با وجودی که از عواقبش میترسیدم. توهم اگر میخواهی یک رهبر سازمانی موفق باشی و راه و رسم زندگی شخصی و حرفهای را یاد بگیری، باید همین کار را بکنی.
تو به فرن قول داده بودی که ترفیع رتبه خواهد گرفت، سپس مجبور شدی به خاطر کسری بودجه، روی تعهدت پا بگذاری. حالا که وضعیت مالی شرکت بهتر شده، چه کاری مهمتر از عمل به وعدهایست که ماهها از آن گذشته است؟
مشغول انجام هر کاری هستی، آن را متوقف کن، نزد مدیرت برو و به او بگو که ارتقای شغلی فرن باید هرچه سریعتر انجام شود، حداکثر تا آخر هفته آینده.
شجاعت و صداقت را از فرن یاد بگیر و با مدیرت همانطور رفتار کن که فرن با تو رفتار کرد.
صداقت یک کارمند، به معنای بدقلق بودن او نیست. صداقت فرن، باعث شده او از بیان حقایق هراسی نداشته باشد. آیا تو هم میتوانی به این جایگاه برسی و حقایق را
بیان کنی؟
ارسال نظر