در جستوجوی سرمایهگذار وفادار
تحلیلگران بورس میتوانند آینده شرکت را تغییر دهند
دکتر محیا کربلایی
تحلیلگر اقتصادی و کسبوکار
mk@mahya. pro
سرمایهگذاری در شرکتهای سهامی عام، هرچند میتواند سودآور باشد، اما فعالیتی است که همیشه با ریسک همراه است. وقتی سهام شرکتی را خریداری میکنید، این احتمال وجود دارد که قیمت سهام آن افت کند و شما در عمل سرمایه خود را از دست بدهید. از سوی دیگر، کسانی که با بورس و سرمایهگذاری در آن آشنا هستند، این ریسک را جزئی از بازی میدانند. درنهایت هدف آنها این است که سودی که نصیبشان میشود از ضرری که ممکن است با آن مواجه شوند، بیشتر باشد.
دکتر محیا کربلایی
تحلیلگر اقتصادی و کسبوکار
سرمایهگذاری در شرکتهای سهامی عام، هرچند میتواند سودآور باشد، اما فعالیتی است که همیشه با ریسک همراه است. وقتی سهام شرکتی را خریداری میکنید، این احتمال وجود دارد که قیمت سهام آن افت کند و شما در عمل سرمایه خود را از دست بدهید. از سوی دیگر، کسانی که با بورس و سرمایهگذاری در آن آشنا هستند، این ریسک را جزئی از بازی میدانند. درنهایت هدف آنها این است که سودی که نصیبشان میشود از ضرری که ممکن است با آن مواجه شوند، بیشتر باشد. سرمایهگذاران برای تصمیمگیری درست به تحلیل صنایع و وضعیت شرکتهای بورسی احتیاج دارند. طبیعی است که تمام سرمایهگذاران به شخصه نهتنها وقت انجام اینگونه تحلیلها را ندارند، بلکه ممکن است تخصص آن را نیز نداشته باشند. پس راهکاری که در مقابلشان است، بهرهگیری از نتایج تحلیلهایی است که در بازار موجود است.
از طرفی، برای هر شرکتی این نکته که آیا صورتهای مالی او مورد توجه تحلیلگران حرفهای بازار قرار میگیرد یا نه اهمیتی حیاتی مییابد. در این مقاله و چند مقاله آتی به رابطه بخش روابط با سرمایهگذاران و تحلیلگران بازار خواهیم پرداخت. اما پیش از آن لازم است، مدیران شرکتها درمورد فعالیت این تحلیلگران شناخت درستی داشته باشند. در بازارهای پیشرفته دنیا، دو دسته تحلیلگر فعالیت میکنند. تحلیلگرانی که به آنها «فروش ـ محور» گفته میشود و تحلیلگرانی که به «خرید ـ محور» معروف هستند. شناخت این دو دسته و تفاوت فعالیتهای آنها چه برای مدیران شرکتهای بورسی و چه برای سرمایهگذاران بسیار مهم است. یکی از اساسیترین تفاوتهای این دو دسته از تحلیلگران به مخاطبان و مشتریان آنها بازمیگردد. هرچند که بسیاری از فعالان بورسی تصور میکنند تنها با دانستن نام این دو دسته از تحلیلگران متوجه فعالیت آنها میشوند؛ اما در عمل شاید نام آنها غلطاندازتر از تصور ما باشد.
تحلیلگر «فروش ـ محور» کیست و چه میکند؟
تحلیلگران فروش ـ محور، تحلیلگرانی هستند که با بررسی بازار، صنایع و صورتهای مالی شرکتها، به مشتریان خود درباره «خرید»، «نگهداری» یا «فروش» سهام شرکتها پیشنهادهایی میدهند. در واقع، بر خلاف آنچه ممکن است تصور کرده باشید، تحلیلگران «فروش ـ محور» تنها به مشتریان خود درباره فروش سهام توصیه نمیکنند، بلکه درباره خرید یا صبرکردن و نگهداری سهام نیز آنها را راهنمایی میکنند. تحلیلگران فروش ـ محور، در بورسهای پیشرفته دنیا، از سوی کارگزاریها یا موسسات تامین سرمایه استخدام میشوند. این تحلیلگران، نتایج بررسیهای خود را به صورت گزارشهای دورهای از صنایع و شرکتها در اختیار مشتریان کارگزاریها و تامین سرمایهها قرار میدهند. این مشتریان با خرید یا فروش سهامی که تحلیلگران آن را پیشنهاد کردهاند، عملا برای آنها درآمدزایی میکنند. کارگزاری در هر خرید یا فروش سهام، کارمزد خود را برداشت میکند. پس کارفرمای تحلیلگران «فروش ـ محور » کارگزاریها، تامین سرمایهها، بانکهای شرکتی و بازارگردانان هستند. تحلیلگران «فروش ـمحور» به صورت انفرادی به شخص یا گروه خاصی از سرمایهگذاران مشورت نمیدهند و از آنجاکه نتایج بررسیها و تحقیقات آنها لازم است برای گروه بزرگی از مشتریان کارگزاریها جالب توجه باشند، تحلیلهای آنها کلانتر هستند و دیدی کلیتر به شرکتها و صنایع دارند.تحلیلگران فروش ـ محور، برای بررسیهای خود به تحلیل صورتهای مالی شرکتها میپردازند. در بسیاری از موارد، آنها برای بررسی و تحقیق بیشتر، با مدیران شرکت تماس میگیرند. حتی ممکن است با آنها برای یافتن پاسخ برخی سوالات خود جلسه ملاقات ترتیب دهند. در درجه اول، آنها با مدیر بخش روابط با سرمایهگذاران تماس میگیرند. همانطور که در مقالات قبلی توضیح دادیم، مدیر ارتباط با سرمایهگذاران در پاسخگویی به هر سوالی که به سرمایهگذاری در شرکت مربوط باشد، باید آماده باشد. صحبت کردن با مدیر ارتباط با سرمایهگذاری در شرکتها، عملا صحبت کردن با مدیرعامل یا مدیر مالی شرکت تلقی میشود. بنابراین وی باید به اندازه کافی آمادگی پاسخگویی به سوالات تحلیلگران را داشته باشد.
بررسی تحلیلگران «فروش ـ محور» چه تاثیری بر بازار دارد؟
وقتی این تحلیلگران در بررسیهای خود روی شرکتی به این نتیجه میرسند که احتمال بالا رفتن قیمت سهام شرکت در آینده زیاد است یا شرکت بهزودی سود قابلتوجهی را تقسیم خواهد کرد، به مشتریان کارگزاریها یا موسسات تامین سرمایه، پیشنهاد «خرید» سهام آن شرکت را میدهند.اما اگر نتایج گزارشها، این تحلیلگران را به این نتیجه گیری برسانند که قیمت سهام شرکت به صورت حبابی رشد کرده یا با توجه به استراتژی جدیدی که در پیش گرفته است، بهزودی ارزش خود را از دست میدهد یا شرکت از پس پرداخت سود تعیین شده برنمیآید، به مشتریان خود سیگنال فروش سهام را ارسال خواهند کرد. این یکی از بدترین اتفاقاتی است که میتواند برای یک شرکت رخ دهد؛ اما علت آن طبیعتا در داخل شرکت قرار دارد و نه در بیرون آن. به هر حال وظیفه این تحلیلگران ارائه بهترین توصیه برای بیشتر کردن سود مشتریان است.نکته مهم در این است که یک شرکت، ممکن است واقعا آینده امیدوارکنندهای داشته باشد؛ اما بهدلیل عدم توانایی و سهلانگاری در منتقل کردن این آینده به تحلیلگران، با چالشی جدی مواجه شود. در واقع اگر یک شرکت صورتهای مالی خود را به بدترین شکل ممکن و تنها بهمنظور رفع تکلیف انتشار آن تهیه و منتشر سازد، به دست خود موقعیتش را در خطر قرار میدهد. عدم پاسخگویی دقیق و روشن و به موقع به سوالات تحلیلگران، میتواند باعث درک اشتباه از مسائل داخلی شرکت شود.
وقتی سرمایهگذاران زیادی به فروش سهام یک شرکت اقدام کنند، قیمت آن به سرعت افت میکند و ممکن است صف فروش شکل بگیرد. نکته حائز توجه این است که برخلاف بورس کشور ما که برای رشد قیمت سهام یا افت آن در یک روز، بازه بهعلاوه و منهای پنج درصد وجود دارد، در بورسهای پیشرفته دنیا، چنین بازههایی برای کاهش قیمت سهام وجود ندارند و ارزش سهام یک شرکت در یک روز میتواند به میزان بسیار قابلتوجهی کاهش یابد. در واقع بسیاری از شرکتهای داخلی که با عدم پاسخگویی به تحلیلگران یا انتشار بیکیفیتترین اسناد مالی، همچنان به فعالیت خود ادامه میدهند و در بورس حضور دارند، این اطمینان را مرهون قوانین محافظه کارانه بورس کشور هستند که اجازه افت شدید قیمت را به آنها نمیدهد.درحالیکه مدیران ما به این فکر میکنند که «تا فردا خدا بزرگ است»، شرکتهای خارجی در همان روز اول میتوانند به ورطهای خطرناک بیفتند و برایشان فردایی وجود نداشته باشد.پس میبینیم که حاضر بودن برای پاسخگویی به سوالات تحلیلگران در بورسهای پیشرفته دنیا تا چه حد اهمیت دارد. اگر شرکتهای ایرانی در پی این هستند که به این بازارها دستیابی داشته باشند یا بتوانند سرمایههای موجود را به سوی خود جذب کنند، باید بدانند که انتظار سرمایهگذاران خارجی از آنها به مراتب بالاتر از انتظار سرمایهگذاران داخلی است. در واقع سرمایهگذاران داخلی هنوز مطلع نیستند که باید چه انتظاراتی از شرکتی که سهام آن را خریداری میکنند، داشته باشند. در حالحاضر، بازار محدود داخلی میتواند این فرصت را برای مدیران ما ایجاد کند تا با چالشی کمتر، خود را برای رسیدن به استانداردهای بالاتر آماده سازند.
نتایج گزارشها میتواند خطر را دور کند
وقتی شرکتی بهدلیل ناتوانی در ایجاد ارتباط صحیح با بازار، نتواند برنامهها و استراتژیهای خود را به درستی به گوش سهامداران برساند و تحلیلگران به این نتیجه برسند که فروش سهام آن بهترین تصمیم است، با کاهش ارزش سهام خود مواجه میشود. این مساله طبعا باعث خواهد شد تا بودجه محدودتری برای به اجرا درآوردن برنامههای مناسبی که تهیه کرده بوده است، داشته باشد. با بودجه کمتر، احتمال تحقق نیافتن اهداف تعیین شده افزایش مییابد. تحلیلگرانی که از برنامه و استراتژیهای شرکت به درستی مطلع نبودند، به این ترتیب به صحت پیشنهادهای خود و توصیه درست اطمینان بیشتری مییابند. همه اینها در حالی رخ میدهد که در شرکت بهدلیل نبود واحد ارتباط با سرمایهگذاران، کانال ارتباطی صحیحی برای گوش دادن و مخابره اطلاعات به بازار وجود نداشته است.همه این اتفاقات میتواند جنبه مثبتی نیز داشته باشد. در واقع شرکتهایی که قادرند اطلاعات خود را به درستی با این تحلیلگران در میان بگذارند، میتوانند شانس بیشتری برای نگهداری سرمایهگذاران خود داشته باشند. یک جنبه مثبت آن این است که تحلیلگران در صورت مشاهده آینده امیدوارکننده شرکت، با فرستادن سیگنال خرید به مشتریان کارگزاری خود یا موسسه تامین سرمایه، آنها را به خرید سهام تشویق میکنند. این مساله خود به خود تاثیری مثبت بر شرکت خواهد گذاشت و میتواند باعث افزایش ارزش سهام شرکت نیز شود.
اما بررسیهای تحلیلگران میتواند جنبه جلوگیری از بروز خطر نیز برای شرکتها به همراه داشته باشد. طبیعی است که هر شرکتی در دورههای متفاوتی با بحران روبهرو شود؛ اما همیشه این بحرانها در آینده شرکت تاثیرگذار نخواهند بود. در اینجاست که نقش این تحلیلگران میتواند برای شرکتها بسیار مفید باشد و آنها را در جلوگیری از بروز مخاطرات یاری دهد. برای مثال، ممکن است شرکت برای عبور از بحران پیش آمده، برنامهای مشخص داشته باشد. مدیران با به اشتراک گذاشتن این اطلاعات و ایجاد اطمینان از اینکه بحران پیش آمده بدون کوچکترین تاثیری از سر خواهد گذشت، در نتیجه تصمیمگیری تحلیلگران نقشی موثر بازی خواهند کرد و میتوانند از فروش سهام خود جلوگیری کنند. تحلیلگران در این شرایط به جای اینکه هشدار فروش را به مشتریان خود بدهند، به آنها سیگنال «نگهداری» سهام را میفرستند. به این ترتیب حتی با افت کوتاهمدت قیمت سهام، مشتریان کارگزاریها به جای پیروی از روند هیجانی بازار، به توصیه تحلیلگران مورد اعتماد خود اعتماد میکنند و به جای فروش سهام، آن را در سبد حفظ میکنند. همین مساله میتواند از ایجاد صف فروش در بازار جلوگیری کند تا شرکت بتواند به سلامت از چالشی که به وجود آمده است؛ عبور کند. طبیعی است که تحلیلگران تنها به گفتن اینکه بحران تاثیری نخواهد داشت، بسنده نخواهند کرد. برای این منظور شفافیت هرچه بیشتر از سوی مدیران شرکت، یکی از اساسیترین ملزومات است. شرکتهایی که از شفاف بودن واهمه دارند، به احتمال بیشتر فرصتهای خوب را از دست میدهند تا اینکه بتوانند خود را در بازار مصون بدارند.
ارسال نظر