بدون هوش هیجانی ذهنآگاهی مفید نخواهد بود
مترجم: آناهیتا جمشیدنژاد
تحقیقات و تجزیهوتحلیل ما حاکی از یک رابطه پیچیده بین ذهنآگاهی (mindfulness) و عملکرد اجرایی است؛ رابطهای که درک آن برای رهبران سازمانی مهم است؛ چرا که آنها به دنبال پیشرفت در شغلشان هستند. ذهنآگاهی یا حضور ذهن یک روش تغییر توجه شما به درونتان، برای مشاهده تفکرات، احساسات و فعالیتها بدون تفسیر یا قضاوت است. ذهنآگاهی به معنای آگاهی از افکار، رفتار، هیجانات و انگیزههاست به طوری که بهتر بتوانیم آنها را مدیریت و تنظیم کنیم. مزایایی مرتبط با این نوع فعالیت از روابط قویتر با سایرین تا سطوح بالای عملکرد رهبری سازمانی را شامل میشود.
مترجم: آناهیتا جمشیدنژاد
تحقیقات و تجزیهوتحلیل ما حاکی از یک رابطه پیچیده بین ذهنآگاهی (mindfulness) و عملکرد اجرایی است؛ رابطهای که درک آن برای رهبران سازمانی مهم است؛ چرا که آنها به دنبال پیشرفت در شغلشان هستند. ذهنآگاهی یا حضور ذهن یک روش تغییر توجه شما به درونتان، برای مشاهده تفکرات، احساسات و فعالیتها بدون تفسیر یا قضاوت است. ذهنآگاهی به معنای آگاهی از افکار، رفتار، هیجانات و انگیزههاست به طوری که بهتر بتوانیم آنها را مدیریت و تنظیم کنیم. مزایایی مرتبط با این نوع فعالیت از روابط قویتر با سایرین تا سطوح بالای عملکرد رهبری سازمانی را شامل میشود. بهعنوان مثال، سین را که یک مدیر ارشد در یکی از شرکتهای فورچون ۱۰۰ است، در نظر بگیرید. او به شما خواهد گفت که ذهنآگاهی نقش مهمی در دگرگونی شغلش ایفا کرده است. عملکرد او بعد از یک دوره صعودی، ثابت مانده بود که اثر مدیریت خرد او بود و زیردستان او را میترساند. او با درگیر بودن برای رسیدن به اهداف سه ماهه، به افراد تیمش فشار میآورد اما خروجی تیم ثابت بود. او بهدلیل فرسودگی شغلی ناشی از بار زیاد اضطراب، از اینکه اخراج شود یا مجبور به ترک شرکت شود، میترسید.
اما سین میگوید که سرانجام «ذهنآگاهی» او را نجات داد. پس از آموزش فشرده این نوع فعالیت، او توانست خود را کنترل کند و بهجای پذیرش یک شیوه حمایتی، به زیردستان خود اجازه داد تا مسوولیت بیشتری بپذیرند. زمانی که او در مدیریت اضطراب خود بهتر شد، زیردستان او بیشتر به او اعتماد کردند و کیفیت کارشان به مراتب بهتر شد. در نهایت بهجای ترک شغل یا اخراج شدن، او ترفیع یافت. سین یکی از ۴۲ رهبر ارشد سازمانی در سراسر جهان است که ذهنآگاهی را تمرین کرد. طیف وسیعی از مزایایی که برای ذهنآگاهی برشمرده شده است؛ عبارتند از:
• روابط قویتر با افراد عالیرتبه، همتایان و زیردستان
• خروجی بالاتر
• پیامدهای بهتر در پروژه
• مدیریت بحران بهبودیافته
• بودجه و تعداد افراد تیم بیشتر
• اطمینان یافتن از اطلاعات سازمانی حساس
• بازبینیهای مثبت عملکرد
• ترفیعات
یک مدیر اجرایی حتی گزارش داده است که در نتیجه فعالیت ذهنآگاهی او، زمانی که همکارانش او را میبینند، دیگر راهشان را کج نمیکنند. در مطالعهای که اخیرا انجام شده است، ذهنآگاهی چیز عجیب و غریبی نیست؛ اما مکانیزم آن در محیط کار و در دگرگونیهای مدیران اجرایی چه بوده است؟ چند مدیر اجرایی در این مطالعه دریافت بازخورد از همکاران را گزارش دادند؛ همکارانی که بهبود در حوزههایی مانند همدلی، مدیریت درگیری و ارتباطات متقاعدکننده را توصیف کردهاند. اینها چیزهایی هستند که به عنوان قابلیتهای اصلی هوش هیجان توصیف میشوند.این ارتباط با هوش هیجانی در مصاحبههای ما با شرکتکنندگان این مطالعه تاکید شده است. به جای توصیف یک رابطه مستقیم بین فعالیت ذهنآگاهی و عملکرد بهبودیافته، این رهبران سازمانی در مورد خودآگاهی افزایش یافته صحبت کردند که آنها را به تغییر رفتارهای خاص واداشت. در حقیقت، از طریق بهبود در شایستگیهای مرتبط با هوش هیجانی است که ذهنآگاهی مدیران اجرایی را به رهبرانی موثرتر تبدیل میکند.
در مورد سین، فعالیت ذهنآگاهی او، موجب شد تا او بیشتر در مورد سطح اضطراب خود و اینکه چگونه این تشویشها میتواند به تفکر او آسیب برساند آگاهی یابد. او دریافت که استانداردهای سختی برای خودش در کار دارد و همه نیز انتظارات سخت و کمالگرایانه دارد؛ به عنوان مثال همه از جمله خودش باید بتوانند تقاضاهای غیرعادی در محیط کار را تحمل کنند. با آگاه شدن از این تمایلات، او مشاهده کرد که گرچه ویژگی پرکاریاش او را به این موقعیت رسانده است، اما به عنوان یک استراتژی رهبری سازمانی دیگر برای او مفید نخواهد بود. چون تقریبا برای همه غیرممکن است تا این انتظارات عملکردی غیرواقعی را برآورده کنند و زمانی که آنها این انتظارات را برآورده نمیکنند احتمالا با سرزنش او روبهرو میشوند و یک شورش آرام در تیم او ایجاد میشود و تیم از پیشرفت بازمیماند. با این درک، او توانست دو شایستگی را که بهبود بخشیده بود، شناسایی کند: خودآگاهی و خودمدیریتی.در نتیجه، او انتظارات خود را واقعیتر کرد. این تغییرات منجر به بهبود سایر نقاط قابلیت هیجانی1 نیز شد. سین به جای اینکه به تیمش تنها کارشان را دیکته کند، بیشتر به آنها توجه کرد و به این ترتیب همدلی آنها را افزایش داد.
او به جای اینکه زیردستانش را به عنوان مشکل ببیند، بهعنوان همپیمان دید و به این ترتیب دیدگاه مثبتتری نسبت به زیردستان خود و تواناییهای آنها برای رسیدن به اهداف اتخاذ کرد. او با گفتوگو از ترسها و آسیبپذیریهای خود اعتماد ایجاد کرد. ما در تحقیقات قبلی مشاهده کردیم که بهبود در این نقاط شایستگی- موفقیت، مدیریت درگیری، همدلی، چشمانداز مثبت، و انگیزه- کارآیی یک رهبر سازمانی را بهبود میبخشد و مورد سین این قضیه را اثبات کرد. تمرین ذهنآگاهی سین را به عنوان یک رهبر سازمانی در مسیر رشد و پیشرفت قرار داد؛ این کار به او اجازه داد تا ببیند در کجاها نیاز به بهبود دارد و این امکان را به او داد تا در مورد اصلاح فعالیتهایش به اندازه کافی خودآگاه باشد. اما این بهبودها خودشان در حوزه هوش هیجانی بودند. ما معتقدیم که با تمرکز بر ذهنآگاهی به عنوان یک رسم در شرکت، رهبران سازمانی ریسک از دست دادن فرصتهای دیگر را برای گسترش مهارتهای مهم هیجانی خودشان میپذیرند. در عوض مدیران اجرایی احتمالا با ارزیابی و بهبود طیف کاملی از تواناییهای هوش هیجانی خودشان بهتر عمل میکنند. برخی از این کارها ممکن است شامل آموزش و تمرین ذهنآگاهی شود اما میتواند شامل ارزیابی و آموزش رسمی هوش هیجانی (EQ) نیز شود. ابزارها و نگرشهای دیگر شامل نقشآفرینی، مدلسازی رهبران سازمانی دیگری که آنها را تحسین میکنید و تکرار اینکه چگونه میتوانید موقعیتهای هیجانی را بهطور متفاوت مدیریت کنید، میشود. با درک اینکه مکانیزم پشت ذهنآگاهی بهبود قابلیتهای وسیعتر هوش هیجانی است، رهبران سازمانی میتوانند در زمینههایی بیشتر کار کنند که قویترین اثر را بر رهبری آنها خواهد داشت.
پینوشت:
۱. emotional competence به معنای توانایی فرد در بیان احساسات درونی خود است.
منبع: HBR
ارسال نظر