به صدا درآمدن ناقوس مرگ برای سازمانهایی با تفکر کهنه
تقابل مدیریت مدرن و سنتی در هزاره سوم
حسین بهبودی
دکترای DBA / مشاور و مدرس بازاریابی، فروش و تبلیغات
در بررسیهای انجام شده و رمزگشایی در حوزه علوم مدیریت به وضوح اثبات شده که برای اجرای زوایای مختلف رهبری مطلوب سازمانی، نه روش جادویی و افسونگرانهای وجود دارد و نه فرمول واحدی که بتوان با اجرای آن از تنگناهای دشوار مدیریتی رهایی یافت، چراکه اگر چنین بود سایر مدیران عقبافتاده از این قافله رهبری نیز به آن دست مییافتند. در نتیجه مزیت رقابتی و عملکرد کیفی مدیران بنگاههای موفق اقتصادی در جهان کسبوکار از میان میرفت.
حسین بهبودی
دکترای DBA / مشاور و مدرس بازاریابی، فروش و تبلیغات
در بررسیهای انجام شده و رمزگشایی در حوزه علوم مدیریت به وضوح اثبات شده که برای اجرای زوایای مختلف رهبری مطلوب سازمانی، نه روش جادویی و افسونگرانهای وجود دارد و نه فرمول واحدی که بتوان با اجرای آن از تنگناهای دشوار مدیریتی رهایی یافت، چراکه اگر چنین بود سایر مدیران عقبافتاده از این قافله رهبری نیز به آن دست مییافتند. در نتیجه مزیت رقابتی و عملکرد کیفی مدیران بنگاههای موفق اقتصادی در جهان کسبوکار از میان میرفت. اما ملاحظه میشود که در عمل چنین نبوده و این چنین نیز نخواهد ماند.
حال این پرسش مطرح میشود که در این رقابت نفسگیر بازار کسبوکار جهان کنونی، چگونه، چطور و با چه ترفندی مدیران شاخص، توانمند و به تعبیری بالادست توانستهاند ضمن افزایش فروش و کسب سهم بیشتر بازار، جایگاه برند خود را به قلههای رفیع پیروزی ارتقا دهند و بر عمر طولانی و مستمر آن در سالهای متمادی بیفزایند و فاصله خود را از سایر مدیران پاییندست بیشتر کنند؟
به عقیده نگارنده، هنر مدیریت در ابتدا امری است کاملا فردی و خدادادی که بعدها با ترکیب علوم مرتبط و رعایت قوانین جدید و استاندارد پیکربندی میشود. بنابراین با توجه به سرعت سرسامآور اطلاعات و در نهایت رشد کمی و کیفی محصولات و خدمات در همه عرصهها با هدف ارائه بهتر و ارزانتر به مشتریان، گویا هر لحظه وضعیت برای مدیران سنتی سختتر و بحرانیتر و لحظه به لحظه به تعداد برندهای مرده در قبرستان برندها افزوده میشود و کم نیستند محصولاتی که دیگر در سبد هیچ خریداری نام و نشانی از آنها نیست و گویا به عصر پدر بزرگها و مادر بزرگها محدود شدهاند و تنها تعداد قلیلی از آنها توانستند با تمرکز، آرامش و انعطافپذیری منطقی به طول عمرخودشان بیفزایند و بیش از یکصد سال عمر کنند؛ شرکتهایی همچون نستله، کوکا کولا، فولکس واگن و...
در عصر کنونی که ملقب به عصر اطلاعات و ارتباطات است، به روشنی اثبات شده که دیگر هیچکدام از عناصر IQ (بهره هوشی)، EQ (هوش هیجانی) و حتی PQ (هوش سیاسی) قادر نخواهند بود به تنهایی ناجی مدیران عرصه تجارت باشند و به سادگی میتوان به این واقعیت پی برد که زین پس خورشید پرفروغ سالهای نهچندان دور و به تعبیری دوران ماه عسل مدیران سنتی رو به افول و خاموشی است، به گونهای که گویا یک جابهجایی خاص در شرکتهای متوسط و بزرگ در حال شکلگیری است و انتقال قدرت از دوران مدیریتهای «دههای و پارکینگی» به مدیریتهای «دورهای و ترکیبی» به سرعت در حال تکوین است.
شتاب فزاینده بازار و رقابت تنگاتنگ علمی، سایبری و دیجیتالی، موجب جابهجایی مدیران موسسات و شرکتهای متوسط و بزرگ در سطح بینالمللی شده است؛ همچون تعویض دائم مربیان تیمهای بزرگ فوتبال. چنین چیزی این واقعیت را به اذهان متبادر میکند که هاله امنیتی مدیران برای ابقای مجددشان در سازمانها روز به روز رنگ میبازد و دلیل اصلی آن تنها وجود فناوری و تکنولوژیهای جدید و کارآمد و شفافیت کامل و سریع تمام ابعاد و زوایای مدیریتی آنها طی دورهای است که در مسند قدرت بودهاند و در بوته نقد و بررسی قرار گرفتهاند. در نتیجه، جای هرگونه عذر، بهانه و مبالغهگری از آنها سلب میشود. بنابراین، پس از اثبات ضعف و ناکارآمدی در شیوه مدیریتی یک فرد، او بدون هیچ ملاحظهای از رهبری سازمان کنار میرود و مدیر لایق و کاربلد دیگری جایگزین او میشود. شاید همواره باور کردن این واقعیت خیلی دور از ذهن به نظر میآمد که در زمانی نهچندان دور اسلوب و شیوههای دوران نظریهپردازانی چون «فردریک تیلور» کهنه وتیره و تار و دوران «هنری فورد»ها بیش از حد عقلانی و خشک متصور شود. هرچند به مرور ولی به سختی جهان کسب و کار پذیرفت که در هزاره جدید دورانی که مدیران بهعنوان صاحبان مغز و اندیشه، باهوشتر از کارکنان و کارکنان تنها به عنوان صاحبان بازو و نیروی یدی سازمانها محسوب میشدند، به انتهای حیات خود نزدیک شده است و اینک در شرایط حاضر، تنها عامل بیدار مغز بودن مدیران شرط کافی برای رهبری و هدایت سازمان به حساب نمیآید.
مدیران جهان کسبوکار در دنیای امروز سهبعدیاند. آنان توامان دارای PQ-EQ-IQ هستند که مجموعه آن به MQ یا بهره هوش مدیریتی ختم میشود. MQ این دسته از مدیران همچون DNA آنها مختص به خودشان است که قادرند با این استعداد خدادادی، فارغ از تحصیلات آکادمیک یا غیرآکادمیک به اریکه قدرت و مدیریت بزرگترین و ثروتمندترین موسسات و شرکتهای جهان تکیه بزنند. جالب توجه اینکه تعداد کثیری از آنها یا تحصیلات عالی نداشتهاند یا به دلایلی دانشگاههای خود را ترک کردهاند و همانطور که در خبرها ملاحظه میکنید، علاوهبر اینکه معتبرترین دانشگاههای جهان به آنها دکترای افتخاری اهدا میکنند، از آنها درخواست میکنند که هوش تجاری و مدیریتی خارقالعاده خود را در قالب کلاسهای آموزشی به دانشجویان نسل امروزشان منتقل کنند. در بیرون از دانشگاهها و کالجها نیز میلیونها نفر مشتاق از طیفهای مختلف جامعه اقتصادی و مدیریتی از جمله مدرسان، مشاوران وحتی مدیران بنگاههای اقتصادی خرد و کلان با علاقه و شوق وصفناپذیری در همایشها و سمینارهای آنان حضور مییابند.
آنها با فرصتطلبی و زیرکی منحصربهفرد خود و یادگیری سریع و استفاده به موقع از رسانههای جدید، تعاملی و کمهزینه در دورهای که بازارهای جهانی با دیو رکود دست و پنجه نرم میکردند و به زمین و زمان میتاختند و یکصدا از کسادی بازار مینالیدند و افسوس روزهای طلایی خود را میخوردند، به موفقیت رسیدند، در گاراژهای خانگی و دفاتر کوچک و حقیرانه، با حداقل سرمایه مالی و اندک پرسنل خود ولی با اهداف و آرزوهای بزرگ، دست بهکار شدند و در عرصه تجارت جهانی سوار بر اسب دنیای دیجیتال به گونهای ره صد ساله را یک شبه پیمودند و علاوهبر ایجاد مشاغل جدید، تعداد قابل توجهی از جمعیت غیرفعال و منفعل جوامع را مشغول بهکار کردند و به سرعت صاحب ثروتهای افسانهای شدند. نکته قابل توجه اینکه طبق آمارهای رسمی هیچگاه و در هیچ دورهای از زندگی انسانها در کره خاکی، این حجم از ثروت با چنین ارقام رویایی در دست معدودی از صاحبان فکرهای خلاق یا مدیران نسل جدید قرار نگرفته و این امر خودبه خود به یکی از شگفت انگیزترین عناصر هزاره دوم و سوم مبدل شده است.
وجود شرایط فعلی نمایانگر این واقعیت است که فصل مدیران میانسال جا افتاده و کت و شلوارپوش دهه نوزده و بیست میلادی جای خود را به مدیران بسیار جوان لاغر اندام وتی شرتپوش در مجامع عمومی و رسمی داده است. هر چند، پذیرش این واقعیت به کام مدیران قدیمی تلختر از آن چیزی است که گمان میکنند، اما افسوس که نمیتوان مانع سرعت و پیشرفت علم و تکنولوژی شد، چرا که در جهان پر تلاطم کنونی، اصل و بنیان مدیریت و مهارتهای حیاتی، تغییر ماهوی کردهاند. فضا و جغرافیا، مدرک تحصیلی وحتی در بعضی موارد تجربه مدیران شرکتها و موسسات، دیگر یک امتیاز ویژه محسوب نمیشود. همچنین تجمع و تکثر نیروی انسانی به بزرگی سازمانها منتج نمیشود و برخلاف گذشته عنصر قدمت در تولید کالا و خدمات، دیگر برتری تجاری به حساب نمیآید. به عنوان مثال و با کمی تامل در برندهای موجود در آشپزخانه خانهتان حتی یک کالا و برند مشترک از آن زمان تا کنون نخواهید یافت. پس کجایند آن برندهای قدیمی و مشهور؟
همانطور که همه واقفید، در سالهای اخیر شرکت بزرگ و باسابقه کداک در عرصه تولید دوربینهای کامپکت و فیلمهای عکاسی و فیلمبرداری پس از سالها تعلل در تجزیه و تحلیل بازار و عدم انعطافپذیری مدیران ارشد، دست آخر پذیرفت که دنیای دیجیتال را به رسمیت بشناسد، ولی با چه هزینه هنگفتی؟ آنها به محض حضور مجدد در دنیای دوربینهای دیجیتال به این واقعیت تلخ پی بردند که با همه قدمت خود، در بازار کنونی محلی از اعراب ندارند، چرا که شرکتهای جدیدی چون نیکون، کانن، سونی و... با فرصت طلبی، انعطاف پذیری و تمرکز سریع، جای خود را در بازار جهانی تثبیت و حضورشان را در بازار هدف محکم کردند و اکنون به هیچ وجه حاضر نیستند جایگاه ذیقیمت خود را به رقیب دیرینه بسپارند و صدها نمونه مشخص دیگر. ظهور و پیدایش پدیدههایی همچون ابرکامپیوترها، هوش مصنوعی، اینترنت اشیا و... ضمن تغییر رویکرد مدیریت و صنعت از سیستم سنتی به سیستم هوشمند به دو برابر شدن عنصر کیفی و کمی در علوم و فنون مختلف منجر شده، به گونهای که حتی فرصت تفکر و تعمق را از مدیران کند و سنتی ربوده است.در دوره کنونی انبوه دادهها و اطلاعات در اتاقهای فکر مدیران خیلی سریع تجزیه و تحلیل و برای حضور در بازار به اهداف استراتژیک کوتاه و میانمدت سازمانی تبدیل میشوند، چرا که سرعت فزاینده و شتابان تجارت، تدوین برنامههای استراتژیک بلندمدت را برای سازمانهای امروزی عملا بیمعنی کرده است، به گونهای که این ماشین جنگی و بی رحم عصر اطلاعات و ارتباطات با سرعت سرسام آور خود قطبهای همنام و سازگار را به خود جذب و قطبهای غیرهمنام را بی هیچ ملاحظهای زیر دست و پای خود له و از گردونه رقابت خارج میکند.
در دنیای نه چندان دور فردا، نفت و فرآوردههای آن محکوم خواهند بود که جای خود را به عنصرهای ارزانتر و پاکتری همچون انرژیهای گیاهی و پاک بدهند. استارت آپها و شرکتهای دیجیتالی، کوچک و چابک، رقیب بی بدیل همه شرکتها و موسسات بزرگ و فربه خواهند شد و قطعا در این راستا پا فشاری مدیران سرسخت و لجوج سنتی در اجرای شیوههای قدیمی و فرسوده، جز نابودی سازمان ارمغان دیگری در بر نخواهد داشت. لذا بهتر آن است در این اندک فرصت باقیمانده به جای اینکه چشم و گوش هایتان را به روی واقعیتهای موجود عصر کنونی ببندید، آنها را باز کنید و صادقانه بپذیرید که ناقوس مرگ برای سازمانهای با تفکر کهنه به صدا درآمده و تنها راه رهایی از این توفان در این اصل نهفته است که با سرعت هرچه تمامتر همگام با توسعه فناوری جهانی، تجهیزات سازمانی خود را ارتقا دهید و منابع انسانی سازمان را با شرایط روز و با اتکا به اصل بسیار حیاتی آموزش در تمام سطوح قدرتمند سازید و با تبیین و ترسیم برنامه راهبردی و استراتژیک سازمانی جدید و کارآمد ضمن حفظ جایگاه فعلی از خطرهای احتمالی آتی نیز محفوظ و مصون بمانید. فراموش نکنید:
اگر از محصولی که برداشت میکنید راضی نیستید، قبل از هر چیز به بذرهایی که در گذشته کاشتهاید نگاهی بیندازید؛ قطعا علت اصلی آن را خواهید یافت.
ارسال نظر