ضربهگیری راهبردی و مدیریت تکانه استراتژیک در تغییر کابینه
صادق قادری کنگاوری/ دانشجوی دکترای سیاستگذاری بازرگانی دانشکده مدیریت دانشگاه تهران
Sadegh. ghaderi@ut. ac. ir
معرفی کابینه جدید دولت دوازدهم، میتواند دربردارنده فرصتها و تهدیدهایی جدی باشد. در این نوشتار میکوشیم به یکی از تهدیدهای مهم در این باره اشاره و در حد توان خود راههای مقابله با آن را بیان کنیم. یکی از موضوعات کلیدی در فن مدیریت راهبردی، مفهوم «تکانههای استراتژیک» است؛ موضوعی که همواره مورد توجه استراتژیستها و رهبران تغییر در دنیا قرار گرفته است.
صادق قادری کنگاوری/ دانشجوی دکترای سیاستگذاری بازرگانی دانشکده مدیریت دانشگاه تهران
معرفی کابینه جدید دولت دوازدهم، میتواند دربردارنده فرصتها و تهدیدهایی جدی باشد. در این نوشتار میکوشیم به یکی از تهدیدهای مهم در این باره اشاره و در حد توان خود راههای مقابله با آن را بیان کنیم.یکی از موضوعات کلیدی در فن مدیریت راهبردی، مفهوم «تکانههای استراتژیک» است؛ موضوعی که همواره مورد توجه استراتژیستها و رهبران تغییر در دنیا قرار گرفته است. همانگونه که از مفهوم واژه تکانه (Tectonics) برمیآید، این موضوع به تغییرات زیربنایی و زیرساختی اشاره دارد. تغییر کابینه در یک شکل سلسله مراتبی و بعضا جبری، کلیه عوامل اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فناوری و بهداشتی را در سطوح مختلف ملی، دولتی و سازمانی تحتتاثیر قرار میدهد. مراد این نوشتار از تکانههای استراتژیک، همین تغییرات دَوَرانی و جبری سلسله مراتبی محیط کلان است. تجربه نشان داده است غالبا با تغییر کابینه، راهبردها و سیاستهای کلان کشوری دستخوش تغییر خواهد شد. این تغییرات منطبق با نظریه دومینو (domino theory) از سطوح بالا جاری و به سطوح مختلف سازمانی و حتی زندگی تکتک افراد کشور کشانده میشود. در اینجا فارغ از اینکه تغییرات مثبت یا منفی باشد، به چالش و تهدید جدی تغییرات دَوَرانی و منقطع اشاره خواهیم کرد.
بنا به گزارش آکادمی استراتژی، «اکثریت مطلق وزارتخانههای کشور دارای یک سند راهبردی فراگیر و منسجم نیستند و نظامی برای پایش، روزآمدسازی اهداف و اقدامات راهبردی خود ندارند.» با فرض پذیرش این گزارش و با استناد به آن میتوان ابعاد تهدید و چالش پیشگفته را بهتر درک کرد. تصور کنید هر وزیری تجارب، تخصص و زیستجهان خاص خود را داشته باشد. روشن است با نبود یک نقشه راهبردی منسجم در سطح وزارتخانه، تکانههای استراتژیک بسیار شدید، غیرقابل پیشبینی و متکی به فرد خواهند بود. این تغییرات «ولو با حسن نیت» بیشک موجبات تغییر اهداف و برنامههای جاری، اتلاف منابع، افزایش رفتارهای سیاسی، بروز تنش و تضاد منافع در سازمانها و در نهایت احساس کُشنده و جانکاه «شروع از نقطه صفر» را فراهم خواهد کرد. عدم ثبات رویه برای وزارتخانههای کشور حتی به تصویر و برند کلان کشوری صدمه خواهد زد. مثالهای فراوانی برای تغییر جهتگیریهای فرهنگی، سیاست داخلی و خارجی و اقتصادی دولتهای قبلی و فعلی وجود دارد که در اینجا قصد و مجال پرداختن به آن را نداریم، ولی تامل در آن میتواند تکانه پیشگفته را به خوبی نمایان سازد. برای مدیریت تکانه راهبردی تغییر کابینه، میتوان مجموعه اقداماتی با عنوان «ضربهگیرهای راهبردی» را به صورت زیر در دستور کار قرار داد. مُراد نگارنده از «ضربهگیرهای راهبردی» افزایش استحکام و انعطاف در برابر امواج تغییر است.
1) تقویت نظام مدیریت راهبردی در کلیه وزارتخانهها. یکی از مهمترین ضربهگیرها میتواند تدوین، استقرار، اجرا، نظارت و کنترل راهبردهای کلان سطح وزارتخانه و سازمانها و نهادهای متبوع باشد. بدیهی است استراتژیپذیر کردن وزارتخانهها گام آغازین برای تحقق هدف مذکور است. اهداف سطح وزارتخانه بیشک باید همراستا با سند چشمانداز ۱۴۰۴ کشور باشد. این سند همچون ستاره قطبی میتواند مسیر درست را به خوبی نشان داده و مبنای جهتگیری کلان وزارتخانهها قرار گیرد. تدوین و ترسیم ارکان راهبردی وزارتخانهها میتواند از شدت ضربه تکانه مذکور بکاهد و این ارکان راهبردی در قالب خطمشی وزارتخانه مسیری آبشاری و از بالا به پایین را طی کند و به سازمانها و نهادهای متبوع ابلاغ شود.
2) تقویت تفکر سیستمی در سطح وزارتخانهها. اگر کشور را یک پیکر واحد بدانیم، تمامی وزارتخانهها به عنوان اعضای مهم و نقشآفرین باید همراستا و متحد با هم کار کنند. تفکر سیستمی به ما یادآوری میکند که خروجی وزارتخانههایی همچون آموزش و پرورش و علوم، تحقیقات و فناوری میتواند ورودی کلیه وزارتخانههای دیگر باشد. از این رو ارائه بازخورد مفید و منطقی به آنان میتواند موجبات افزایش بهرهوری کشور شود. به نظر میرسد وجود نهادی هماهنگ کننده در معاونتهای ریاستجمهوری برای تقویت تفکر سیستمی در سطح وزارتخانههای کشور میتواند ضربهگیری مهم در برابر امواج تغییرات مرسوم باشد و حرکت از نگاه «جزیرهای» به نگاه «سیستمی» را تسریع کند.
3) افزایش خصوصیسازی به معنای واقعی کلمه. نهادهای دولتی و شبه دولتی در وسط رودخانه تغییرات سیاسی و جناحی قرار دارند و مدتها پیش از معرفی کابینه کارها به حالت تعلیق درخواهند آمد. بنا به تجربه شخصی، با تغییر مدیران سطوح کلان سازمانی بسیاری از امور متوقف شده و در هنگامه تغییر کابینه احساس «شروع از نقطه صفر» به سراسر بدنه سازمان منتقل میشود. گویی تمام اهداف و راهبردها با تغییر مدیرعامل نیست شده و «سازمان به مثابه پرده نقاشی» در اختیار مدیرعامل جدید قرار میگیرد تا نقاشی مطلوب خود را بر آن ترسیم کند؛ فارغ از اینکه با رفتن این مدیر، دوباره همه چیز از نو شروع میشود. جالب آنجاست که ممکن است تکانه فوق تا سه سطح مدیریتی در سازمان پیش برود. با فرض کوتاه بودن طول عمر مدیران در سازمانهای دولتی و شبه دولتی، تکانه راهبردی مهلکی همواره در کمین اینگونه سازمانهاست. از این رو در کوتاهمدت باید به فکر افزایش طول عمر دوران مدیریتی مدیران (حداقل به اندازه چهار سال) و در بلندمدت به فکر انتقال سازمانهای دولتی و شبه دولتی به بخش خصوصی واقعی بود.
4) آموزش و نهادینهسازی تفکر راهبردی در وزارتخانهها. نیک میدانیم که روسای محترم جمهور تمام تلاش خود را برای انتخاب بهترین افراد کاردان برای تصدی پست وزارت بهکار میگمارند، با این حال آموزش اصول مدیریت راهبردی حرفهای و تراز اول جهانی در شکلگیری اتمسفری مناسب برای تنفس این رشته عملی در وزارتخانهها بسیار کارساز خواهد بود. به نظر میرسد همه وزرا باید از سطح بالای تفکر راهبردی برخوردار بوده و بتوانند آن را در دوران مدیریت خود بهکار گیرند. نهادینهسازی تفکر راهبردی میتواند نقشی همچون فنر برای افزایش انعطاف عمارت وزارتخانه در مقابل زلزله تغییر داشته باشد.در پایان ضمن آرزوی توفیق و سربلندی برای کابینه جدید دولت دوازدهم، امید است نکات فنی اثبات شده علمی مورد توجه جدی مسوولان و مدیران کشور قرار گیرد تا بتوانیم موجبات بالندگی کشور عزیزمان را بیش از پیش فراهم آوریم.
ارسال نظر