نویسنده: Ross Chainey

مترجم: مریم رضایی

در دوران پرتفرقه سیاسی امروز غرب، یک مساله وجود دارد که بیشتر مردم روی آن توافق دارند: اینکه اقتصاد برای بیشتر مردم وضعیت خوبی ندارد. در حال حاضر، تنها یک درصد از جمعیت کل دنیا بیش از ۳۵ درصد ثروت شخصی را در اختیار دارد. طبق اعلام سازمان آکسفام، هشت فرد ثروتمند اول دنیا که همگی مرد هستند، معادل کل ثروت ۶/ ۳ میلیارد نفر از فقیرترین مردم دنیا را در اختیار دارند. دنیا در حالی در ۲۵ سال آینده اولین تریلیونر زمین را خواهد دید که یک نفر از هر ۹ نفر مردم دنیا شب را گرسنه می‌خوابند و یک نفر از هر ۱۰ نفر هنوز کمتر از ۲ دلار در روز درآمد دارد. این مساله کاملا جهانی است و حتی در برخی از توسعه‌یافته‌ترین اقتصادهای دنیا هم وجود دارد. تا اواخر دهه گذشته، نابرابری درآمدی در ۱۷کشور از ۲۲ کشور عضو سازمان همکاری‌های اقتصادی و توسعه (OECD) افزایش یافته بود، به طوری‌ که این افزایش در کشورهای فنلاند، آلمان، نیوزیلند، سوئد و آمریکا بیش از ۴ درصد عنوان شده بود. نابرابری آن گونه که جیدیپ پرابو، استاد کسب‌وکار دانشگاه کمبریج می‌نویسد «پدیده اجتماعی، سیاسی و اقتصادی قطعی عصر ما است.» گزارش اخیر «ریسک جهانی» نیز این موضوع را تایید می‌کند. این گزارش «افزایش نابرابری درآمد و ثروت» را مهم‌ترین رویدادی رتبه‌بندی کرده که در دهه آینده بر دنیا غالب خواهد شد. افزایش تلاش علیه گسترش پوپولیسم در دنیا و نیز وجود نگرانی‌هایی در مورد انقلاب روباتیک و هوش مصنوعی، همگی نشان می‌دهند که احیای رشد اقتصادی به تنهایی نمی‌تواند در پر کردن شکاف فقیر و غنی در دنیا کافی باشد. کاپیتالیسم به اصلاحات اساسی نیاز دارد. در اینجا لیستی از تعدادی از ایده‌های جسورانه که می‌تواند وضعیت موجود را به چالش بکشد عنوان می‌کنیم:

یارانه به کم‌درآمدها

اسکات سانتنز در مقاله‌ای با عنوان «چون شما یک شهروند هستید» می‌نویسد: «یک لحظه تصور کنید که از این به‌بعد اول هر ماه، حدود هزار دلار به حساب بانکی شما ریخته شود.»یارانه دادن به دهک‌های پایین جامعه ایده تازه‌ای نیست (تجربیاتی در کشورهای آمریکا، کانادا، نامیبیا، هند و برزیل در این زمینه صورت گرفته و کشورهای فنلاند و هلند هم برنامه‌هایی برای آن دارند)، اما توزیع آن به شکل سیستم تامین اجتماعی که می‌تواند دهک‌های پایین جامعه را از خط فقر بیرون بکشد، احیایی مجدد را تجربه می‌کند.

بازتوزیع ثروت

ما یا باید درصد بیشتری از ثروت دنیا را تقسیم کنیم یا با عواقب جریان پوپولیسم روبه‌رو شویم. این یکی از پیام‌های برجسته اجلاس داووس ۲۰۱۷ بود. وینی بیانیما از سازمان آکسفام در این اجلاس گفت: «وقت آن رسیده که این اقتصاد نابرابر را متوازن کنیم» و دیگر مقامات برجسته هم با گفته او موافق بودند. همچنین اینا گولدین از دانشگاه آکسفورد گفته بود:‌ «افراد و جوامع باید هوشیار باشند و در رنسانس جدید به‌عنوان برنده ظاهر شوند. آنها باید با سیستم توزیع ثروت بزرگ‌تر، شبکه‌های امنیت اجتماعی برای افراد کم‌درآمد ایجاد کنند.» جک ما، موسس شرکت علی‌بابا و یکی از موفق‌ترین تاجران چینی از کشورهای مختلف خواست از اشتباهات آمریکایی‌ها مانند تلف کردن ثروت در جنگ‌های خارجی به جای سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها و آموزش اجتناب کنند. او گفته بود: «باید پول را برای مردم خودتان خرج کنید.» البته بازتوزیع ثروت به معنی دریافت مالیات بیشتر از افراد پردرآمدتر هم هست. جو بایدن، معاون سابق ریاست جمهوری آمریکا در داووس در این زمینه گفته بود: «ما باید اقدامات عاقلانه‌ای مثل اجرای یک نظام مالیاتی عادلانه و مترقی را که در آن هر کس سهم متناسبی داشته باشد، پیاده‌سازی کنیم.»

25 ساعت کار در هفته

بیشتر ما دوست داریم کمتر کار کنیم، اما آیا کمتر کار کردن می‌تواند برای اقتصاد جهانی خوب باشد؟ راجر برگمن به این سوال پاسخ مثبت می‌دهد. او در کتاب خود با عنوان «آرمانشهری برای واقع‌بینان» عنوان می‌کند که اقتصادهای بزرگ دنیا از همیشه ثروتمندتر شده‌اند، با این حال فشار کاری زیاد در حال کشتن ما است. ما در حال گذر از اولین دهه‌های قرن ۲۱ هستیم، اما بزرگ‌ترین چالش‌هایمان به جای فراغت، استرس و عدم قطعیت است. اگر ساعات کمتری کار می‌کردیم و مشاغل بیهوده را حذف می‌کردیم، اشتباه‌های کمتری مرتکب می‌شدیم و وقت داشتیم کارهایی انجام دهیم که از آنها لذت ببریم. به علاوه، کشورهایی که تعداد روزهای کاری آنها در هفته کمتر است، همیشه در رتبه‌بندی برابری جنسیتی جایگاه‌های بالاتری دارند، درحالی‌که کشورهایی که بیشترین نابرابری ثروت در آنها وجود دارد، دقیقا همان‌هایی هستند که ساعات کاری‌شان بیشتر است. برگمن تنها کارشناسی نیست که خواهان کاهش تعداد روزهای کاری در هفته است. جیمز واپل، از موسسه تحقیقات جمعیت‌شناسی مکس پلانک معتقد است باید تنها ۲۵ ساعت در هفته کار کرد. او می‌گوید: «در قرن بیستم بازتوزیع ثروت را داشتیم. من معتقدم در این قرن مهم‌ترین اقدام ما برای بازتوزیع ثروت در کم کردن ساعات کاری خواهد بود.»

باز کردن مرزها

ترس از مهاجرت‌های گسترده نقشی کلیدی در رای دادن به برگزیت و همچنین انتخابات آمریکا داشت، اما به گفته برگمن، بستن مرزها یکی از بزرگ‌ترین موانع ایجاد برابری در دنیا است. او در مصاحبه با بیزینس اینسایدر گفته: «به عنوان مثال یک نفر را تصور کنید که در نیجریه زندگی می‌کند و همان مجموعه مهارت‌ها و تحصیلاتی را دارد که یک نفر ساکن در بریتانیا یا آمریکا از آن برخوردار است، اما درآمدش هشت بار کمتر از آنها است.»‌ مطالعه‌ای در بانک جهانی تخمین زده که اگر کشورهای توسعه‌یافته تنها ۳ درصد مهاجر بیشتری بپذیرند، جمعیت فقیر دنیا بیش از ۳۰۰ میلیارد دلار درآمد خواهد داشت. همچنین بدنه تحقیقاتی گسترده‌ای نشان می‌دهد مدیریت صحیح مهاجرت در سطح جهان و تنوع قومیتی می‌تواند اقتصاد یک کشور را در بلندمدت تا حد زیادی تقویت کند. برگمن می‌نویسد: «در دنیایی که نا‌برابری در آن دیوانه‌وار است، مهاجرت می‌تواند قدرتمندترین ابزار مبارزه با فقر باشد.»

منبع: World Economic Forum