مروری بر کتاب «کارآفرینی: تئوری، فرآیند و تمرین»
انقلاب کارآفرینی: پدیدهای جهانی
کارآفرینی نماد سرسختی و دستاورد کسبوکار است. کارآفرینان منادیان موفقیتهای امروز کسبوکارها بودهاند. فرصتطلبی آنها، اشتیاقشان برای نوآوری و ظرفیتشان برای موفقیت به استانداردی تبدیل شده که بنگاههای آزاد بر اساس آن اکنون سنجیده میشوند. این استاندارد در سراسر دنیا به رسمیت شناخته میشود. بهعنوان مثال، کنسرسیوم «دیدهبان کارآفرینی جهانی» (GEM) که در سال ۱۹۹۹ کار خود را تنها با ۱۰ کشور توسعهیافته آغاز کرد، تا پایان سال ۲۰۱۴ همکاری خود را با ۱۰۰ کشور توسعه داد. در سال ۲۰۱۳، از مردم ۷۰ اقتصاد دنیا که بیش از ۷۵ درصد جمعیت و ۹۰ درصد تولید ناخالص داخلی (GDP) دنیا را تشکیل میدهند، نظرسنجی شد.
کارآفرینی نماد سرسختی و دستاورد کسبوکار است. کارآفرینان منادیان موفقیتهای امروز کسبوکارها بودهاند. فرصتطلبی آنها، اشتیاقشان برای نوآوری و ظرفیتشان برای موفقیت به استانداردی تبدیل شده که بنگاههای آزاد بر اساس آن اکنون سنجیده میشوند. این استاندارد در سراسر دنیا به رسمیت شناخته میشود. بهعنوان مثال، کنسرسیوم «دیدهبان کارآفرینی جهانی» (GEM) که در سال ۱۹۹۹ کار خود را تنها با ۱۰ کشور توسعهیافته آغاز کرد، تا پایان سال ۲۰۱۴ همکاری خود را با ۱۰۰ کشور توسعه داد. در سال ۲۰۱۳، از مردم ۷۰ اقتصاد دنیا که بیش از ۷۵ درصد جمعیت و ۹۰ درصد تولید ناخالص داخلی (GDP) دنیا را تشکیل میدهند، نظرسنجی شد. دادههای GEM نشان داده که ۲۵۰ میلیون نفر در مراحل اولیه فعالیت کارآفرینانه درگیر بودهاند. از این میان، انتظار میرود حدود ۶۳ میلیون نفر ظرف مدت پنج سال حداقل پنج نفر را استخدام کنند و ۲۷ میلیون نفر نیز در همین پنج سال ۲۰ نفر یا بیشتر را استخدام کنند.
GEM اقتصادهای مشارکتکننده را به سه گروه دستهبندی میکند: فاکتورمحور، کارآییمحور و نوآوریمحور. این گروهها به گزارش «رقابتپذیری جهانی» مجمع جهانی اقتصاد وابسته هستند که سه فاز توسعه اقتصادی را براساس GDP سرانه و سهم صادرات مشخص میکند. طبق دستهبندی مجمع، مرحله فاکتورمحور با کشاورزی زیستگذرانی و کسبوکارهای اکتشافی شناخته میشود که به شدت به نیروی کار و منابع طبیعی وابسته است. در مرحله کارآییمحور، توسعه بیشتر با صنعتی شدن و اتکا بر اقتصاد مقیاس همراه است و سازمانهای سرمایهای بزرگ در آنها برجسته هستند. با پیشرفت مرحله نوآوریمحور، کسبوکارها دانشمحورتر شدهاند و بخش خدمات توسعه مییابد. درسهایی که از مطالعات GEM میتوان فراگرفت عبارت است از:
• کارآفرینی به واسطه تعداد بیشتر کارآفرینان بر اقتصاد اثر نمیگذارد. مهم است که سنجههای کیفی مانند رشد، نوآوری و جهانیسازی را مدنظر قرار دهیم.
• کارآفرینی هم به پویایی و هم به ثبات نیاز دارد. پویایی از طریق ایجاد کسبوکارهای جدید اتفاق میافتد. ثبات از تجهیز کسبوکارهای جدید با تست بهترین فرصتها و رسیدن آنها به پتانسیلها به دست میآید.
• کارآفرینی در یک جامعه باید انواع و مراحل مختلفی را شامل شود و توسط کارآفرینان مختلف شامل زنان و گروههای سنی متفاوت، هدایت شود.
• اقداماتی که هدف آن توسعه کارآفرینی است باید توسعه اقتصادی را مدنظر قرار دهد. با مجموعهای قوی از ملزومات اولیه میتوان تلاشها را به سوی تقویت کارآیی منعطف و سپس شرایط چارچوب کارآفرینی را ایجاد کرد.
• یک ذهنیت کارآفرینی فقط مختص کارآفرینان نیست. این ذهنیت باید ذینفعان مختلفی را که دوست دارند با این تلاشهای دینامیک همکاری داشته باشند، دربربگیرد. به علاوه، غیرکارآفرینانی که ذهنیت کارآفرینی دارند، ممکن است به صورت غیرمستقیم دیگران را برای راهاندازی کسبوکار جدید تحریک کنند. این نشاندهنده ارزش پذیرش اجتماعی کارآفرینی است.
اثر بنگاههای کارآفرینی در آمریکا
آمریکا بهطور مداوم یکی از بالاترین نرخهای کارآفرینی در دنیای پیشرفته را داشته است. کارآفرینی برای افرادی که به دنبال فرصتها هستند یا به منبع درآمد نیاز دارند، گزینههای شغلی ارائه میکند. آنها به عنوان کارفرمایان فعلی و آینده بر اقتصاد آمریکا اثرگذارند. کارآفرینان بهعنوان تامینکننده، مشتری و ارائهدهنده خدمات برای کسبوکارهای دیگر، نقشهایی کلیدی ایفا میکنند و عامل ارزشآفرینی و اشتغالزایی فراتر از سازمانهای خود هستند. طبق گزارش سال ۲۰۱۴ GEM، حدود ۲۵ میلیون آمریکایی در حال راهاندازی یا اداره کسبوکاری جدید بودهاند و پیشبینی شده ۷/ ۷ میلیون نفر ظرف پنج سال بعد حداقل ۶ نفر یا بیشتر را استخدام میکنند. علاوهبر این کارآفرینان، حدود ۱۴ میلیون آمریکایی در حال اداره بنگاههای تثبیتشده بودهاند و ۲/ ۳ میلیون نفر برنامهریزی میکنند در سالهای آینده ۶ نفر یا بیشتر را استخدام کنند. ۱۳ درصد جمعیت سن کار آمریکا در فرآیند راهاندازی یا اداره یک کسبوکار جدید به سر میبرد. اکثریت کارآفرینان در ایالات متحده، کسبوکار خود را برای دنبال کردن یک فرصت شروع میکنند. البته انگیزههای الزامآور نسبت به دوران قبل از رکود اقتصادی بالاتر هستند. برخی دلایل عنوان شده برای فعالیت کارآفرینی استثنایی در ایالات متحده عبارت است از: ایالات متحده فرهنگی است که از ریسک کردن و جستوجو برای فرصتها دفاع میکند؛ آمریکاییها نسبت به فرصتهای اقتصادی کشف نشده آگاه هستند و ترس آنها از شکست تقریبا کم است؛ ایالات متحده پیشتاز آموزش کارآفرینی در سطوح مختلف است؛ ایالات متحده درصد بالایی از افراد با درجات حرفهای، تکنولوژیک و تجاری را در خود جای داده است؛ گروهی که بالاترین سطح فعالیت کارآفرینی را به خود اختصاص داده است.
اثر غزالها
بنگاههای کوچکتر و جدید بیشترین مشاغل را در اقتصاد آمریکا ایجاد میکنند. اکثر این شرکتهای اشتغالزا کسبوکارهایی هستند که به سرعت رشد میکنند. دیوید برچ از شرکت کاگنتیکس (Cognetics Inc)، این شرکتها را «غزال» مینامد. یک شرکت غزال طبق تعریف برچ، کسبوکاری است که سالانه حداقل ۲۰ درصد رشد فروش دارد و کسبوکارش را با حداقل سرمایه ۱۰۰ هزار دلار آغاز میکند. «فاکتور غزال» شاید مهمترین یافته در رشد اقتصادی باشد. این را در نظر داشته باشید که با وجود کوچک شدن مداوم شرکتهای بزرگ در دهه گذشته، غزالها ۵ میلیون شغل ایجاد کردهاند و رشد خالص اشتغال را به ۲/ ۴ میلیون شغل رساندهاند. همچنین اخیرا غزالها به اندازه کل اقتصاد آمریکا (۷/ ۱۰ میلیون) شغل ایجاد کردهاند. در مطالعه دیگری که بر ایالات متحده متمرکز شده و عنوان آن «شرکتهای پررشد و آینده اقتصاد آمریکا» است، نتایج نشان داد در هر سال مفروض، یک درصد شرکتهایی که برترین عملکرد را داشتهاند، حدود ۴۰ درصد مشاغل را تشکیل میدهند. در این دستهبندی، شرکتهای غزال که رشد سریع دارند (با عمر سه تا پنج سال) کمتر از یک درصد کل کسبوکارها را تشکیل میدهند و با این حال، حدود ۱۰ درصد شغلهای جدید در هر سال مفروض را تشکیل میدهند. بهطور کلی، عملکرد و مشارکت فوقالعاده این شرکتهای غزال، فاکتوری قدرتمند در اقتصاد شمرده میشود.
ارسال نظر