ارتقای قابلیت ایجاد و پرورش مهارتهای ذهنی در مدیران و کارکنان
ذهنیت فلسفی مفهومی غریب در بین مدیران
یاسین سعیدی/ پژوهشگر
آنچه امروز در علم مدیریت مقبول افتاده، اعتقاد بر این است که انگیزههای کارکنان پایههای کارآیی و اثربخشی سازمان را تشکیل میدهند و مدیرانی که به موفقیت و اعتلای سازمان خود علاقهمند هستند، برای شناخت عواملی که بیشترین انگیزه را در کارکنان ایجاد میکنند در تلاشند.
همه سازمانها برای بقا، نیازمند اندیشههای نو و نظرات بدیع و تازهاند. امروزه سازمانهایی موفق هستند و میتوانند در دنیای پررقابت ادامه حیات دهند که دائما افکار و اندیشههای جدید را در سازمان به کار ببرند و این امر توسط مدیران با ذهنیت فلسفی امکانپذیر است.
یاسین سعیدی/ پژوهشگر
آنچه امروز در علم مدیریت مقبول افتاده، اعتقاد بر این است که انگیزههای کارکنان پایههای کارآیی و اثربخشی سازمان را تشکیل میدهند و مدیرانی که به موفقیت و اعتلای سازمان خود علاقهمند هستند، برای شناخت عواملی که بیشترین انگیزه را در کارکنان ایجاد میکنند در تلاشند.
همه سازمانها برای بقا، نیازمند اندیشههای نو و نظرات بدیع و تازهاند. امروزه سازمانهایی موفق هستند و میتوانند در دنیای پررقابت ادامه حیات دهند که دائما افکار و اندیشههای جدید را در سازمان به کار ببرند و این امر توسط مدیران با ذهنیت فلسفی امکانپذیر است. ذهنیت فلسفی از مباحث ارزشمندی است که ظرفیت و قابلیت ایجاد و پرورش مهارتهای ذهنی در مدیران و کارکنان را دارد. پرورش این مهارتها موجب بهبود کیفیت فعالیتهای اداری میشود. بسیاری از صاحبنظران اعتقاد دارند مساله اساسی تربیت کارکنان، تفکر است که برای پرورش آن ابزارهایی لازم است. یکی از این ابزارها داشتن ذهن فلسفی است که افراد را در تفکر صحیح و منطقی کمک میکند. تفکر منطقی اساس کار فرد است و فرد باید با تفکر منطقی از شناسایی مساله تا پیدا کردن راهحلهای مناسب برای مشکلات پیش برود و این کار امکانپذیر نیست، مگر اینکه از خصوصیات تفکر منطقی برخوردار باشد. آنچه در ذهنیت فلسفی مهم به نظر میرسد، قواعد و قالب فکری مدیران است که نسبت به سازمان و مسائل آن دارند و همین مساله بخش عظیمی از نگرشها و چگونگی انجام فعالیتها را در برمیگیرد. همانطور که یک عکاس برای تهیه سوژه مورد نظر از طبیعت کادر مشخصی را در نظر میگیرد، مدیر هم باید مرز سازمان و عناصر درون آن را مشخص کند.
ذهنیت فلسفی را نخستین بار فیلیپ جی. اسمیت مطرح کرد. وی ضمن بررسی و مطالعه ویژگیهای افرادی که دارای تفکر فلسفی هستند، به سه بُعد یا ویژگی در طرز تفکر آنها پی برد که عبارتند از: جامعیت، تعمق و قابلیت انعطاف. حال به توضیح هر یک از این سه بُعد می پردازیم:
بُعد جامعیت: جامعیت نوعی کلنگری و دیدن امور در یک زمینه وسیع است که باعث میشود فرد همواره در جهت وحدت بخشیدن به اندیشههایش تلاش کند. جامعاندیشی، مستلزم ایستادگی در مقابل تاثیرپذیری از امور زودگذر و مقطعی است. طرح سوالاتی درباره اینکه مساله حاضر چه ارتباطی با سایر مسائل دارد؛ اهداف ما در زندگی چیست و فعالیت حال ما با آن اهداف چه ارتباطی دارند، گامی در مسیر جامعاندیشی محسوب میشود. بهبیاندیگر، مدیری دارای جامعیت فکری است که بتواند حال را به آینده ربط داده و با نگرش سیستمی به پدیدهها نگریسته و توانایی قدرت تعمیم را داشته باشد که خود دارای چهار مولفه اساسی است:
1) مشاهده امور خاص با توجه به ارتباط آنها به یک زمینه وسیع: فرد دارای ذهن فلسفی تلاش میکند زمینه ادراکات خود را وسیعتر کرده و در برابر فشار موارد خاص، مقاومت کند.
2) ارتباط دادن کنونی و آنی به هدفهای دور: نوعی نیروی عقلانی و هیجانی که در برابر فشار آنی مسائل مقاومت کرده و باعث میشود تصمیمات بر اساس هدفهای ثابت و نسبتاً دور اتخاذ شود.
3) به کاربردن قوه تعمیم خلاق بهجای تعمیم استقرایی: با در نظر گرفتن تفاوت بین تعمیم تجربی و تعمیم فرضیه-استنتاجی یا خلاق. متذکر میشویم در اینجا فرضیه-استنتاجی، نشان ذهنیت فلسفی است.
4) شکیبایی در تفکرات عمیق نظری: شکیبایی بهمنظور تفکرات عمیقتر نظری برای سازماندهی حقایق است تا اجزا در ارتباط باهم بهصورت کل بنگرد.
بُعد تعمق: تعمق دومین بُعد ذهن فلسفی است که سبب میشود فرد ایدهها و پدیدهها را موردمطالعه قرار دهد. فردی که از این بُعد ذهن فلسفی برخوردار است، آنچه را که دیگران بدیهی تلقی کرده و درباره آنها پرسش نمیکنند، مورد سوال قرار میدهد و از این طریق بر شانس خود برای حرکت به ماورای محدودیتهای تعصب جاهلانه، جانبداریهای شخصی و تصورات کلیشهای میافزاید. با رهایی از جبر امور آشکار، نظریات و افکار اساسی بهعنوان کلیدهای حل مسائل در دامنهای وسیع نمایان میشوند. بهبیاندیگر، تعمق یعنی ژرفاندیشی و به پدیدهها با دید عمیق نگریستن. مدیری که تعمق دارد به پدیدههایی که از دید دیگران مسلم و بدیهی است، عمیقتر مینگرد و مؤلفههای آن عبارتند از:
۱) زیر سوال بردن آنچه مسلم یا بدیهی تلقی میشود.
۲) کشف امور اساسی و بیان آن در هر موقعیت؛ کسانی که ذهن فلسفی دارند با رهایی از جبر امور آشکار، قادر میشوند نظریات و افکار اساسی را بهعنوان کلیدهای حل مسائل دریابند.
۳) توجه به اسارات و امور مربوط به جنبههای اساسی در هر موقعیت: فهم کموبیش دقیق معانی تلویحی یا ارتباط امور، رهنمود فوری به فردی که ذهن فلسفی دارد میدهد تا سوالات عمیق مطرح کند که افسانه بدیهی منطقی را از هم فرو بپاشد.
۴) قضاوت و حکم به روش فرضیه استنتاجی-قیاسی: فرد دارای ذهن فلسفی با طرح سوالات عمیق و با ارائه توضیحات و فرضیات مبادرت به آزمون فرضیات خود میکند و در صورت شکست، فرضیه جدیدی برای دربرداشتن این تجربه تازه میسازد و انتظارات آینده را بر این اساس تغییر میدهد.
بُعد انعطافپذیری: انعطافپذیری که بُعد سوم ذهن فلسفی است، با نواندیشی، دیگربینی و خلاقیت سروکار دارد و همچون خلاقیت ممکن است همواره بر سر راه آن موانعی وجود داشته باشد. اغلب افراد به دلیل تأثیر قرار گرفتن فشارهای محیطی، عاطفی و روانی دچار نوعی تحجر فکری میشوند و ممکن است عکسالعملی انجام دهند که مناسب با آن موقعیت نباشد. بهبیاندیگر، مدیری که انعطاف دارد جمود روانی ندارد و قابلیت پذیرش روشها و راههای جدیدی که در جهان تولید و کارآمد بوده را داشته و با اعتقاد به خرد جمعی و همهسونگری در تحقق اهداف از پیش تعیینشده آمادگی مشارکت کارکنان را در رفع مشکلات دارد و مولفههای آن عبارتند از:
1) رها ساختن خود از جمود روانشناختی: به نظر میرسد جمود روانشناختی در سه موقعیت روی میدهد: نخست، در شرایطی که تازگی آن بهقدری است که تجارب گذشته فرد آمادگی لازم برای واکنش مناسب با موقعیت جدید را فراهم نمیکند. دوم، زمانی که تجربهای بهظاهر مشابه ولی اصولا متفاوت با بقیه تجارب روی میدهد. سومین نوع جمود در موقعیتهایی که فشارهای هیجانی فوقالعاده وجود دارد روی میدهد.
2) توجه به مسائل مورد بحث از جنبههای گوناگون: شخص دارای ذهن فلسفی مراقب فرق بین متضادها و متناقضات است و تشخیص میدهد که در امور متضاد حالت وسطی نیز وجود دارد.
3) ارزشسنجی افکار و نظریهها بدون توجه به منبع آنها: در ارزشسنجی یک فکر یا نظر جدا از منبع آن باید توجه کرد که بهقدری کافی فرضیه برای پاسخ یا توضیح همه پدیدههای مشاهدهشده وجود داشته باشد و آنقدر کامل یک فکر یا نظر را از منبع آن جدا نکرده باشیم که بیمعنا میشود.
4) شکیبایی در قضاوت موقت و مشروط و علاقهمند به اقدام در موقعیت نامشخص: فرد دارای ذهن فلسفی مایل است در موقعیت مبهم اقدام کند و معتقد است که فقط با عمل میتوان ابهام را بهگونهای حل کرد که موقعیت مذکور با هدف هوشمندانه انسان هماهنگ شود.
وقتی مدیر در برخورد با مسائل از خود جامعیت، تعمق و انعطافپذیری فکر نشان میدهد، کارکنان احساس میکنند که آسانتر میتوانند با وی تفاهم برقرار سازند. از سوی دیگر، وقتی مدیر از لحاظ ذهن فلسفی در سطحی پایین قرار دارد، بسیاری از کارکنان گزارش میدهند که تفاهم با مدیر مشکل است و بسیاری از آنها بیم آن دارند که هنگام ابراز صحیح عقاید و احساس خود، با اقدام تلافیجویانه غیراخلاقی و غیررسمی مدیر مواجه شوند. با توسعه ذهنیت فلسفی، احساسات منفی محوشده و احساساتی مثبتتر جایگزین آن میشود؛ بنابراین، داشتن ذهنیت فلسفی به افزایش محبت در بین کارکنان کمک میکند. در سازمانهایی که مدیران آن از ذهنیت فلسفی برخوردار باشند رعایت ویژگیهای آن بر زمینهسازی روحیه گروهی و همکاری منابع انسانی کمک میکند. به قول اسمیت «ذهنیت فلسفی مدیران میتواند بر روحیه کارکنان در احساس تعلق به سازمان، احساس امنیت شغلی و وفاداری کارکنان به سازمان و اهداف آن و نیز مسوولیتپذیری و خودگردانی آنان موثر باشد.»آنچه متفکری را بهعنوان مدیر معرفی میکند، همان طرز تفکر، نحوه برخورد با مسائل، گرایش و خصوصیات فکری او است که در جنبههای مختلف رفتارش به چشم میخورد. حال میتوانیم پارهای از خصوصیات روح فلسفی مدیران را که به نوعی مکمل سه بُعد تعمق، جامعیت و انعطافپذیری است، در جدول زیر ذکر کنیم.
داشتن ذهنیت فلسفی برای هر فردی با هر عقیدهای مهم است ولی برای یک مدیر، ضمن ضروری بودن این ذهنیت، داشتن آن بهتنهایی کافی نیست، بلکه او باید بتواند این مولفهها را بهخوبی در مراحل مختلف مدیریت و بخشهای مختلف سازمان به کاربرد. درمجموع میتوان چنین نتیجه گرفت که رابطه مستقیمی بین ذهنیت فلسفی مدیران با تقسیمکار و ترتیبات سازمانی، روحیه کارکنان و رضایت شغلی آنان، نگرش کارکنان و بیان آرا و عقایدشان در زمینههای مختلف و نیز اثربخشی سازمانی وجود دارد. علاوه بر این؛ ذهنیت فلسفی بهنوعی در پیدایش طرز تفکر جدید و روشهای تازه با توجه به نیازهای روزمره انسانها تاثیر بسزایی دارد، بهگونهای که اگر چنین نبود رکود در تمام قسمتهای سازمان حاکم بود و تغییرات بهکندی و بهندرت انجام میپذیرفت. پس با توجه به پیشرفت و تغییر سریع علم و تکنولوژی لازم است که تمامی مدیران سازمانها از تفکر فلسفی برخوردار باشند.
ارسال نظر