نویسندگان: دارسی هیچکاک و مارشا ویلارد

مترجم: مهدی نیکوئی

nikoueimahdi@gmail.com

تدارکات و ارتباط با تامین‌کنندگان یکی از حلقه‌های نخستین فعالیت‌های اقتصادی شرکت‌ها و البته یکی از مهم‌ترین آنها است. در یک دهه گذشته، این بخش از فعالیت‌ها به تدریج از یک فعالیت اجرایی به یکی از استراتژیک‌ترین اجزای سازمانی تبدیل شده است. دیگر تامین به موقع مواد مورد نیاز و پیدا کردن ارزان‌ترین قیمت‌ها کافی نیست. خرید به جزئی ناگسستنی از مدیریت ضایعات، حفاظت از برند و پایبندی به وعده‌های شرکت و در نهایت مدیریت تمام زنجیره تامین تبدیل شده است.تولید چابک (و بدون انبارداری) نیازمند ارتباطات نزدیک با تعداد اندکی از تامین‌کنندگان است. مشتریان نیاز دارند بدانند چه اجزا و موادی در محصول به‌کار رفته است. انتظارات جامعه و ذی‌نفعان، خریداران را مجبور می‌کند که حتی درباره مسائل کارگری و حقوق بشر فروشندگان خود هم اطلاعات به دست آورند. به‌دلیل این مسائل است که موضوع خرید و تامین ورودی‌های شرکت، به کلید کارآیی، رقابت‌پذیری و وجهه اجتماعی شرکت‌ها تبدیل شده است. اما این روندها و پیشران‌ها چگونه بر پایداری شرکت‌ها اثر می‌گذارد؟

در سال‌های گذشته به تدریج این موضوع در ذهن مدیران خردمند جا افتاده که هر ورودی شرکت باید به ناچار از آن خارج شود؛ چه به صورت محصول و خدمات و چه به‌صورت ضایعات. در پژوهشی که روی جریان مواد در شرکت‌های تولیدی ایالات متحده انجام شد، این نتیجه به دست آمد که تنها ۶ درصد از ورودی‌های آنها تبدیل به محصول می‌شود! آنها مقادیر زیادی از مواد مختلف خریداری می‌کنند که نتیجه آن را نمی‌توان در محصولات تولیدی و فروش مشاهده کرد. موادی که در این فرآیند باقی می‌مانند، یا نیازمند هزینه‌های دوباره هستند که به محصول تبدیل شوند یا آنکه باید با دریافت مجوزهای لازم از شر آنها خلاص شد. مدیریت جریان خرید، نه‌تنها باعث کاهش آثار زیست‌محیطی و اجتماعی شرکت شما می‌شود، بلکه می‌تواند هزینه‌های مرتبط با ورودی و خروجی مواد شما را هم تعدیل کند.

در این میان، میزان شکایت‌های زیست‌محیطی از شرکت‌ها هم افزایش یافته و آنها باید در این باره از خود دفاع کنند. بسیاری از دولت‌های جهان و شرکت‌های فعال برای مدیریت این وضعیت، سیاست‌های خرید خود را مشخص کرده‌اند. در برخی موارد، فهرست‌های سیاه و خاکستری خرید هم تعیین شده‌اند. فهرست‌های سیاه شامل آن دسته از مواد شیمیایی می‌شوند که نباید به هیچ وجه استفاده شوند. فهرست‌های خاکستری هم آن دسته از موادی هستند که هدف کاهش مصرف آنها در دستور کار قرار گرفته است. اما برای پایبندی به سیاست‌های خرید شرکتی، کار چندان آسانی در پیش نیست. علاوه‌بر نظارت بر مواد خام و اولیه ورودی باید بر محصولات نیم‌ساخته یا مواد ترکیبی هم نگاه انداخت. زمانی که در یک فرآیند تولید قرار است از یک قطعه یا مواد افزودنی دیگر استفاده شود، باید از اجزای تشکیل‌دهنده آن و همچنین فرآیند تولیدش اطلاع پیدا کرد. در سال ۲۰۰۱ و دقیقا پیش از ورود به فصل تعطیلات، دولت هلند فروش دستگاه‌های پلی‌استیشن سونی را به این دلیل ممنوع کرد که کابل‌های آنها حاوی مقادیر بیش از حد کادمیوم بود.

این موضوع علاوه‌بر زیان‌های ناشی از فروش نرفتن دستگاه‌ها، جریمه‌های سنگینی هم برای سونی در پی داشت. هر چند، سونی تولید این کابل‌ها را به تامین‌کنندگان خود واگذار کرده بود، باید بر مواد اولیه آنها و شیوه تولیدشان نظارت می‌کرد. ماموران خرید شرکت‌ها، برای اجتناب از چنین اتفاقاتی باید با روش‌های مختلف به این موضوع پی ببرند که چه موادی در محصولات خریداری‌شده آنها به‌کار رفته است.چند سال پیش هم، شرکت نایک از این موضوع به شگفت آمد که افکار عمومی آنها را به‌دلیل اتهامات کارگری تامین‌کنندگانشان مقصر می‌دانند. نایک چیزی تولید نمی‌کند. این شرکت برای تولید کفش‌ها و پوشاک‌ از تامین‌کنندگان خود استفاده می‌کند که اکثر آنها در آسیا قرار دارند. پس از آنکه سوءاستفاده از کارگران و حقوق‌های ناچیز (در شرکت‌های تامین‌کننده نایک) رسانه‌ای شدند، وجهه نایک به شدت کاهش یافت. اگر افکار عمومی نتوانند بین فعالیت‌ها و اقدامات یک شرکت و فعالیت‌های تامین‌کنندگان آن تفاوت قائل شوند، عاقلانه آن است که تمام تلاش خود را برای نظارت بر اقدامات مختلف اجتماعی، اخلاقی و زیست‌محیطی تامین‌کنندگان و فروشندگان خود انجام دهید.

زمانی که تولید چابک در علم مدیریت مطرح شد، یکی از مهم‌ترین اقدامات، کاهش تعداد تامین‌کنندگان و حتی همکاری نزدیک با یک تامین‌کننده منحصربه‌فرد بود. این کار برای کاهش ریسک و کاهش تاخیر در دریافت مواد بود. این‌طور فرض می‌شد که اگر با یک تامین‌کننده بتوان ارتباط بلندمدت و دوطرفه‌ای داشت، میزان وفاداری آنها به پیمان‌ها هم افزایش خواهد یافت. با این حال، به نظر می‌رسد که ریسک چنین کاری، چندان اندک هم نیست. بسیاری از حوادث و اتفاقات خارج از اختیار شرکت‌ها روی می‌دهد و باید به آنها هم توجه کرد. اگر همان یک تامین‌کننده شما با مشکلی بزرگ مواجه شود (مانند آتش‌سوزی کارخانه، تعطیل شدن واحد تولیدی از سوی سازمان محیط زیست یا قرار گرفتن یکباره یکی از مواد خام آنها در فهرست مواد خطرناک و ممنوع)، چه اتفاقی برای شما و شرکتتان خواهد افتاد؟ در این صورت، کل جریان‌های زنجیره تامین شما می‌تواند مختل شود. برای مدیریت چنین ریسکی، بسیاری از واحدهای خرید شرکت‌ها، تامین‌کنندگان خود را ملزم به راه‌اندازی سیستم مدیریت محیط‌زیست یا کسب گواهینامه ایزو ۱۴۰۰۰ کرده‌اند. با این حال، شاید چنین اقدامی هم کافی نباشد. جهان به قدری یکپارچه است که یک اتفاق ناگوار می‌تواند پیامدهای سنگینی به همراه بیاورد. به‌عنوان مثال، زمانی که کارخانه محصولات نیمه‌رسانای نیومکزیکوی فیلیپس در آتش می‌سوزد، به یکباره تراشه‌های فرکانس رادیویی مورد استفاده نوکیا و اریکسون کمیاب می‌شوند. با توجه به آنکه این آتش‌سوزی به وسیله صاعقه ایجاد شده بود و اشتباه انسانی نقشی در آن نداشت، نشان داد که مدیریت زنجیره تامین اهمیت بسیاری دارد. اریکسون و نوکیا به این دلیل دچار ضرر ۷/ ۱ میلیارد دلاری شدند زیرا تامین‌کننده دیگری نداشتند.

منبع: کتاب حرکت به سمت پایداری