انتخاب بین منافع شرکت و افشای واقعیت
مترجم: سید حسین علوی لنگرودی
alavitarjomeh@gmail. com
کاترین به تازگی در یک شرکت تولیدکننده نمایشگرهای السیدی مشغول به کار شده است. مسوولیت کاترین تعمیر و رفع نقص فنی نمایشگرهای به فروش رفته شرکت است. یک روز یکی از مشتریان شرکت که یک مرکز فروش بزرگ بود، اعلام کرد ۲ السیدی از ۱۲السیدی خریداری شده از شرکت متبوع کاترین، دچار مشکل بودهاند. این نمایشگرها تنها سه ماه پس از نصب و راهاندازی دچار خرابی شده بودند و مشتری مورد نظر اعلام کرد که شماره سریال مندرج روی این ۲ دستگاه با ۱۰ دستگاه دیگر متفاوت بوده است.
مترجم: سید حسین علوی لنگرودی
alavitarjomeh@gmail.com
کاترین به تازگی در یک شرکت تولیدکننده نمایشگرهای السیدی مشغول به کار شده است. مسوولیت کاترین تعمیر و رفع نقص فنی نمایشگرهای به فروش رفته شرکت است. یک روز یکی از مشتریان شرکت که یک مرکز فروش بزرگ بود، اعلام کرد ۲ السیدی از ۱۲السیدی خریداری شده از شرکت متبوع کاترین، دچار مشکل بودهاند. این نمایشگرها تنها سه ماه پس از نصب و راهاندازی دچار خرابی شده بودند و مشتری مورد نظر اعلام کرد که شماره سریال مندرج روی این ۲ دستگاه با ۱۰ دستگاه دیگر متفاوت بوده است. کاترین برای بررسیهای دقیقتر به محل نصب نمایشگرها در مرکز فروش مورد نظر اعزام شد. او پس از بررسیهای کارشناسی متوجه شد شرکت متبوعش در زمان ارسال سفارش خود، علاوهبر ۱۰دستگاه سالم و آزمایش شده، ۲ دستگاه السیدی که تستهای فنی را با موفقیت پشت سر نگذاشته بود، نیز برای مشتری ارسال کرده است.
کاترین پس از شناسایی علت مشکل و دلیل از کار افتادن السیدیها دچار یک دوراهی سخت شد. از یکسو میدانست که با اعلام دلیل اصلی خرابی السیدیها شرکت مجبور میشود به صورت رایگان آن ۲ دستگاه السیدی را با دستگاههای جدید جایگزین کند و به علاوه، تعداد زیادی از مشتریان شرکت اعتمادشان را از دست میدادند و دیگر از آن خرید نمیکردند. از سویی دیگر کاترین میدانست که میتواند به سادگی و با مسوول دانستن خود خریدار به بهانه نصب نادرست یا نگهداری بد نمایشگرها مسوولیت بروز این مشکل را از دوش شرکت خود برداشته و به گردن خریدار بیندازد که البته این کار کاملا غیراخلاقی و دروغین بود. به عبارت بهتر، کاترین در این مورد در وضعیتی قرار گرفته بود که باید بین منافع شرکت خود و منافع و حقوق خریداران یکی را برگزیند، به طوری که انتخاب اولی امری ریسک دار هم برای کاترین و هم برای حیثیت شرکتش بود و انتخاب دومی، اقدامی غیراخلاقی.
کاترین به خوبی میدانست که مدیران شرکت بر انتخاب راهحلهایی تاکید دارند که کمترین هزینهها و بار منفی را برای شرکت به دنبال داشته باشد و بارها این نکته را در جریان جلسات کاری با کارکنان به آنها گوشزد کرده بودند و به همین دلیل کاترین امیدی به مدیران شرکت برای کمک کردن به او در اتخاذ یک تصمیم اخلاقگرایانه نداشت. با این همه کاترین به شدت مایل بود صادق و اخلاق مدار باشد، آن هم نسبت به یکی از بهترین و وفادارترین مشتریان شرکت که از سالها پیش مشتری دائمی محصولات شرکت بود. راستی اگر شما به جای کاترین بودید، چه تصمیمی میگرفتید؟ آیا جانب احتیاط را رعایت میکردید و به خاطر حفظ موقعیت خود و شرکت چشم به روی واقعیتها میبستید و در نتیجه دست به یک کار غیراخلاقی میزدید؟ یا اینکه با شجاعت تمام واقعیت را به مشتری زیان دیده میگفتید و او را راهنمایی میکردید؟
پیشنهاد مدیران اخلاقگرا
از قدیم گفتهاند «جلوی ضرر را از هر جا که بگیرید منفعت است.» بنابراین بهترین کاری که کاترین میتواند در این مورد انجام دهد عبارت است از اینکه موضوع ارسال السیدیهای معیوب و رد شده در تستهای فنی شرکت را به اطلاع مدیران ارشد شرکت برساند و از آنها بخواهد در مورد مقصر این اقدام نادرست بررسیهایی را انجام دهند، چرا که این احتمال قوی وجود دارد که آنها اصلا از این مشکل آگاه نبودهاند و پس از آن به شیوهای که آبرو و حیثیت شرکت نزد مشتری خدشه دار نشود، مقدمات تعویض السیدیهای معیوب با السیدیهای جدید را فراهم آورد. او و مدیران شرکت باید به یاد داشته باشند که آبرو و اعتبار شرکتها نزد مشتریان به سختی و در طولانی مدت به دست میآید، اما خیلی سریع و آسان بر باد میرود و بنابراین هیچ گاه نباید در این مورد مسامحه و اغماض کرد.
منبع: مجله Ethical Management
ارسال نظر