منبع: Ask Manager.com

مترجم: سیدحسین علوی لنگرودی

خط مشی یک سازمان قانونی جامع و کلان است که سازمان یا فرد به‌عنوان راهنمای تصمیم‌گیری از آن استفاده می‌کند. به‌عنوان مثال یک خرده‌فروش خط مشی «عدم پس گرفتن جنس پس از ۳۰ روز» را دارد یا یک شرکت دارای خط‌مشی «مشتری درجه یک و کار درجه یک» است. آنچه در کل واژه علمی «خط‌مشی» بیان می‌کند در واقع همان «راهبرد» است. راهبرد آن چیزی است که شرکت برنامه‌ریزی می‌کند تا با انجام آن به هدف برسد.

راهبرد، راهبرد است

ریشه واژه «راهبرد» واژه یونانی، «Strategos» به معنای هنر عمومی است. در واقع، راهبرد، راهبرد است چه در جنگ باشد چه در کسب‌وکار. گاهی اوقات یک شرکت کوچک اما مبتکر و خلاق، با کمک اقدامات خوب راهبردی خود می‌تواند با وجود منابع محدود، باعث به چالش کشیده شدن رقبای بزرگ‌تر و مجهزتر از خود شود، ارزش و جایگاه کلیدی راهبرد‌ها و راهکار‌های عملیاتی برای ما آشکار می‌شود.

یکی از نمونه‌های بارز چنین شرکت‌هایی‌ای سی اِس بود که در روزهای اول ظهور رایانه‌ها و با ۹۶ کارمند بر غول صنعت‌ای‌بی‌اِم غلبه کرده بود.‌ای سی اِس تلاش نکرد همه چیز را برای همه و هر سلیقه‌ای فراهم کند بلکه منابعش را در بخش کوچکی از بازار متمرکز کرد: رایانه برای آموزش و برای آنکه بازارش بهترین باشد، راهبرد «محصول بهتر، خدمات بهتر و بازاریابی بهتر» را در پیش گرفت و با این کارش شرکت بزرگ ومشهور آی‌بی‌اِم را که دچار افت شدیدی در فروش رایانه‌های آموزشی خود شده بود به زحمت انداخت. پس از دوسال آی‌بی‌اِم پرچم سفید را تکان داد و به‌طور کامل از آن بازار کنار کشید. نه به این دلیل که ای‌بی‌اِم نمی‌توانست شرکت کوچکی را از میدان به در کند بلکه نمی‌خواست این کار را انجام دهد چون اهداف دیگری داشت و منابعش را در آن موارد به‌کار انداخت و آن بازار را برای این رقیب کوچک باقی گذاشت.

با شنیدن داستان‌ای سی اِس، ممکن است به یاد فرمانده مشهور کارتاژ یعنی هانیبال بیفتید که با لشکریانی اندک و به دور از سرزمین مادری‌اش به جایی رسید که امپراتوری روم را تصرف کرد و نامش را در تاریخ جاودان ساخت.در نبرد کانای در
216 قبل از میلاد، هانیبال با رقیب رومی خود به نام وارو روبه‌رو شد که بسیار خوب تعلیم یافته بود، کسی که منابع و افرادش دو تا چهار برابر هانیبال بود. به علاوه، وارو «امتیاز جنگیدن در وطن » را داشت و در خاک روم می‌جنگید. هانیبال به جای عقب‌نشینی یا تسلیم، جنگید، آن هم با به‌کارگیری راهبردی که سبب پیروزی او در سرنوشت سازترین نبرد در تاریخ جنگ‌ها شد.

راهبرد را با فرمول ارائه ندهید

هانیبال، در راهبرد به قاعده و فرمول اعتقادی نداشت درحالی‌که استادان راهبرد را آنچه امروز «مدیریت سرمایه‌گذاری» نامیده می‌شود، تعریف می‌کنند. بهترین رویکرد منطقی برای رسیدن به راهبرد، تکنیک پرسیدن سوال‌هایی است که پاسخ دهندگان را به رویکردهای راهبردی قوی سوق می‌دهد که بر پایه یک نظام منطقی کاربردی بنیان نهاده شده بودند. بر این اساس، راهبرد کسب‌وکار موفق را نمی‌توان صرفا با فرمول و بدون تجزیه و تحلیل اطلاعات موجود ارائه کرد بلکه باید از مدیر انتظار داشت تا موقعیت‌های متفاوت را کاملا بررسی کرده و اجازه ندهد فرمول‌های موجود در زمینه راهبرد‌ها برایش تعیین تکلیف کنند.

جک ولش، مدیرعامل افسانه‌ای جنرال الکتریک، با استفاده از همین رویکرد توانست به موفقیت‌های چشمگیر دست یابد. بنابراین، ابتدا باید برنامه‌ریزی کرد و سپس اقدامات ضروری برای رسیدن به اهداف مورد نظر را انجام داد. البته، تهدیدهای عمده را، باید شناسایی کرد و برای رفع آنها راهبردهای جایگزین را ارائه داد.

راه‌حل‌های راهبردی

حال سوال اینجا است که یک مدیر موفق و کارآمد چگونه راه حل‌های راهبردی خلاقانه‌ای را ارائه می‌کند که بسیار ساده اما در عین حال قدرتمند هستند؟پاسخ این است که او برخی ابزارهای تعیین سریع راهبردی را به‌منظور دستیابی به اهداف مورد نظربه کار می‌گیرد بدون اینکه اصول راهبردی را ساختاربندی و فرموله کند. یکی از مدیران موفق و نامدار قرن بیستم مدیری بود که شهرت فوق‌العاده موفقی در برخورداری از حس راهبردی قوی، آن هم تحت فشار کاری زیاد و زمان محدود داشت. وقتی از رمز موفقیتش در این کار پرسیدند، او موضوعی را بیان کرد که در حرفه‌اش به آن رسیده بود: او حتی در فشار کاری زیاد، قدرت تجدید ساختار بندی راهبردی خود را از دست نمی‌داد.

یک هرم را درنظر بگیرید. در راس و بالاترین سطح راهبرد اصلی وجود دارد. این راهبرد برنامه‌ریزی شده در سطوح بالای شرکت یا سازمان قرار دارد. یک سطح پایین‌تر از آن، با آنچه راهبرد عملی می‌نامیم پر می‌شود. این راهبرد ارائه می‌شود تا راهبرد مشخص شده در سطح بالا قابل اجرا شود. سطح نهایی نیز شامل تاکتیک‌ها می‌شود که عملیاتی هستند که برای اجرای سطوح بالاتر طراحی شده و ما آن را راهبرد عملی می‌نامیم.

سه جنبه کلیدی در هر موقعیتی وجود دارد که هر مدیری همیشه باید آنها را در نظر بگیرد:

• چیزهایی که «قطعی» یا متغیرهای ثابت محیط هستندکه کمتر قابل کنترل بوده و به همراه آنها منابعی که تقریبا در دسترس است یا اینکه می‌توانست به‌دست بیاید، مشخص می‌شود.

• متغیرهایی که همیشه روی آنها کنترل داریم و از راهبرد مشخص شده حمایت می‌کنند.

• اصولی که آگاهانه هستند و ناخودآگاه به‌کار بُرده می‌شوند.

با این همه دانستن این اصول و مدل عملیاتی آن می‌تواند باعث کسب موفقیت در هر موقعیت راهبردی شود و در این میان فرمول‌های صرف یا شبیه سازی‌های رایانه‌ای چندان کارساز نخواهند بود بلکه باید با توجه به شرایط محیطی و موقعیتی که افراد در آن قرار دارند به‌کار گرفته شوند.

alavitarjomeh@gmail.com