گفتوگو با پروفسور اشتفان سویرینگ، استاد اقتصاد دانشگاه کاسل
زنجیره عرضه پایدار چقدر پیچیده است؟
گفتوگو: دکتر محیا کربلایی
تحلیلگر اقتصادی و کسبوکار
یک بطری آب معدنی ۵۰۰ تومان است. تصور میکنید سودی که از فروش هر بطری برای تولیدکننده حاصل میشود چقدر باشد؟ ۳۰۰ تومان؟ ۲۰۰ تومان؟ ۱۰ تومان؟ سودی که فروش هر محصول میتواند به همراه داشته باشد به میزان بسیار زیادی به «زنجیره عرضه» و مدیریت آن مربوط میشود. مثال ساده آب معدنی را در نظر بگیرید. شاید تصور کنیم، محصول اصلی که آب است، از طریق چشمهها تامین میشود؛ اما مساله این است که برای فروش بطری آب معدنی، تنها آب درون آن مطرح نیست.
گفتوگو: دکتر محیا کربلایی
تحلیلگر اقتصادی و کسبوکار
یک بطری آب معدنی 500 تومان است. تصور میکنید سودی که از فروش هر بطری برای تولیدکننده حاصل میشود چقدر باشد؟ 300 تومان؟ 200 تومان؟ 10 تومان؟ سودی که فروش هر محصول میتواند به همراه داشته باشد به میزان بسیار زیادی به «زنجیره عرضه» و مدیریت آن مربوط میشود. مثال ساده آب معدنی را در نظر بگیرید. شاید تصور کنیم، محصول اصلی که آب است، از طریق چشمهها تامین میشود؛ اما مساله این است که برای فروش بطری آب معدنی، تنها آب درون آن مطرح نیست. برای تولید یک بطری آب معدنی به بطری پلاستیکی، در بطری و برچسب آن نیز نیاز داریم. خود آب معدنی نیز باید تصفیه شود و از مراحل مختلف کنترل کیفیت و استانداردهای سلامتی عبور کند. معمولا شرکتهای تولیدکننده آب معدنی خودشان بطری آن را تولید نمیکنند. پس برای تهیه بطری لازم است آن را خریداری و از کارخانه دیگری به کارخانه آب معدنیسازی منتقل کنند. اینجا به کامیونها نیاز دارند. کامیونها به راننده و سوخت نیاز دارند. کامیون، محصولاتش و راننده باید بیمه شده باشند. برای خالی کردن بطریها در کارخانه به ماشینهای مخصوص خالی کردن بار نیاز است و همچنین به چند کارگر. کارگرها نیز باید بیمه شده باشند.
بطریهای آب معدنی باید به فروشگاه برسند. برای قرار دادن بستههای محصولات در کامیونهای منتقلکننده احتمالا به ماشینهای بیشتری نیاز است و همچنین کارگران بیشتر. برای تهیه برچسب روی بطریها به طراحان گرافیکی نیاز داریم و به پرسنلی که با آنها در ارتباط هستند. وقتی محصول به فروش رفت، در کارخانه به واحد پشتیبانی و پاسخ به مشتریان نیازمندیم. هیچ فروشگاهی نیز خود به خود از ما خرید نخواهد کرد مگر اینکه کارمندان فروش کارخانه آنها را مطلع سازند. همه این کارمندان باید بیمه نیز باشند. هرچه بیشتر فکر کنیم، زنجیره پیچیدهتر میشود. مدیریت مجموعه این هزینهها با توجه به قیمت نهایی محصول میتواند سود حاصل از فروش بطریهای آب معدنی را تعیین کند. در اصطلاح به مدیریت این زنجیره از تامین مواد اولیه تا فروش محصول تولید شده «مدیریت زنجیره عرضه» گفته میشود. با پیچیدهتر شدن عوامل دخیل در این زنجیره لزوم بهرهگیری از مدیران و متخصصان با تجربه بیش از پیش اهمیت مییابد. مدیریت صحیح این زنجیره میتواند سود حاصل از فعالیت یک شرکت را به حداکثر یا حداقل برساند. هرچند که این مفهوم برای بسیاری از فعالیتهای اقتصادی در کشور ما همچنان جای بحث دارد و لازم است تولیدکنندگان سنتی به فکر بهرهگیری از روشهای نوین مدیریتی باشند، در بسیاری از کشورها، در بحث مدیریت زنجیره عرضه، کارشناسان پا را یک قدم فراتر نیز گذاشتهاند و شرکتها و مدیران را به رفتن به سوی «مدیریت زنجیره عرضه پایدار» تشویق میکنند.
برای اینکه پیچیدگیهای موجود در این مفهوم نوین را کمی بهتر درک کنیم، به همان مثال ساده آب معدنی برگردیم. گفتیم که برای محصولمان به بطریهای پلاستیکی نیازمندیم. پس یکی از شرکای ما تولیدکننده این بطریها است؛ بطریهایی که از مواد شیمیایی ساخته میشوند و میتوانند به محیط زیست آسیب برسانند. اینکه شریک ما در تولید بطریهای پلاستیکی تا چه حد به حفاظت از محیط زیست اهمیت میدهد و پسماندهای موجود در کارخانهاش را چه میکند، در زنجیره عرضه پایدار تولید آب معدنی، تاثیرگذار است، حتی اگر یک شریک خارجی باشد. در بخش فروش نیز در بسیاری از کشورهای توسعهیافته، سوپرمارکتها به جمعآوری بطریهای خالی پلاستیکی و شیشهای اقدام میکنند و در قبال بازگشت بطری، درصدی را به فرد بازمیگردانند. برای مثال در آلمان برای یک بطری پلاستیکی 750 میلیلیتری 25 سنت یورو (1000 تومان) به فرد بازپس داده میشود. اینکه آیا تولیدکننده آب معدنی در این زنجیره و باز پس گرفتن بطریها دخیل است یا نه، میتواند پایدار بودن یا نبودن زنجیره عرضه آن را تامین کند. در بخش حملونقل نیز استفاده از کامیونهایی که سوخت پاک مصرف میکنند یا نه نیز به عاملی تعیینکننده بدل خواهد شد. به سرعت متوجه میشویم که با اضافه کردن خواسته «پایداری» مساله بسیار پیچیدهتر از قبل میشود. یکی از افرادی که در زمینه «پایداری زنجیره عرضه» سالها سابقه فعالیتهای علمی و تحقیقاتی دارد، پروفسور اشتفان سویرینگ (Stefan Seuring) است که در دانشکده اقتصاد دانشگاه کاسل تدریس میکند. در ملاقاتی که با وی داشتم، گفتوگویی در رابطه با اهمیت دانستن «پایداری» در زنجیره عرضه و پیچیدگیهای آن با یکدیگر داشتیم که در ادامه آن را میخوانید.
شما نزدیک به ۲۰ سال است که در زمینه «زنجیره عرضه پایدار» تحقیق میکنید. چه شد که وارد این موضوع شدید؟
زمانی که دانشجوی دکترا بودم، رسالهام بر موضوع «مدیریت قیمت در زنجیره عرضه» متمرکز بود. با توجه به اینکه لیسانس من در زمینه مدیریت لجستیک و فوق لیسانسم شیمی بود، توانستم پیوند جالبی میان همه این موضوعات برقرار کنم و بحث زنجیره عرضه را به موضوعات مرتبط با حمایت از محیط زیست و چالشهای مربوطه گره بزنم. این پیشزمینهها کمکم کردند تا بتوانم دید بسیار عمیقتری از تاثیر این مفاهیم در محیط زیست و پایداری به دست بیاورم. اولین موضوعی که روی آن کار کردیم این بود که چرا محصولات طبیعی (بیولوژیک) گرانتر هستند. برای مثال روی پارچههای طبیعی تحقیق کردیم که در پاکستان، چین و ترکیه حجم زیادی از آن تولید میشود. در نهایت متوجه شدیم برای استفاده از یک خط تولید پارچه از پنبه طبیعی لازم است تمامی خط تولید کاملا تمیز شود و این مساله باعث بالا رفتن قیمت تمام شده پارچه میشود. از آنجا که قیمت تمامشده پارچه بالاتر است، دوخت آن نیز گرانتر تمام میشود و خلاصه یک زنجیره که در نهایت به تولید یک پیراهن منتهی میشود، قیمت محصول نهایی را ممکن است تا چند برابر افزایش دهد و این هیچ توجیهی ندارد جز اینکه قیمت پارچه اولیه بالاتر بوده است. در این مثال در زنجیره عرضه نمیتوان قیمت محصول نهایی را چندان تغییر داد و باعث میشود، محصولاتی که ریشه طبیعی دارند گرانتر از مواد مصنوعی باشند.
آیا این مساله به این دلیل نیز هست که دنیا به سمت مصرفگرایی بیشتر پیش میرود و به همین دلیل از موادی استفاده میکنیم که قیمت محصول نهایی را کاهش میدهند؟
این بحث در بعضی صنایع وجود دارد، اما در برخی نمیتوان آن را استدلال خوبی دانست. مثلا در مورد یک پیراهن، اگر خوب از آن مراقبت کنید میتوانید 10 سال نیز آن را بپوشید. اما وقتی اشکالی در کامپیوتر یا تلفنتان پیش بیاید، هرچند کوچک، میتواند باعث از کار افتادن آن شود. از سوی دیگر در کشورهای پیشرفته مثل آلمان، مالیاتی که بر نیروی کار اعمال میشود، آنقدر هزینهها را افزایش میدهد که امروزه ما تقریبا تعمیرکار نداریم و خرید یک دستگاه کامپیوتر جدید بهصرفهتر از تعمیر کردن آن برایمان تمام میشود.
آیا بحث هزینههای نیروی کار در زنجیره عرضه پایدار نیز مورد توجه قرار میگیرند؟
چنانکه میدانید مساله پایداری فقط به موضوع محیط زیست محدود نمیشود و یک جنبه بسیار مهم آن جنبه اجتماعی فعالیتهای اقتصادی است. از طرف دیگر اندازهگیری تاثیرات اجتماعی به مراتب سختتر از تاثیرات محیط زیستی است. برای مثال «تجارت منصفانه» را در نظر بگیرید؛ اصطلاحی که در سالهای اخیر رواج زیادی یافته است. تجارت منصفانه در صنعت تولید قهوه خیلی معروف است. استارباکس یکی از فروشگاههای زنجیرهای قهوه است که میگوید بر مبنای تجارت منصفانه مواد اولیه خود را خریداری میکند. در این روش، قیمتی که قهوه از کشاورز خریداری میشود، به مراتب منصفانهتر از سایر خریداران یا تولیدکنندگان قهوه است. اما وقتی به مسائل دیگری به غیر از قیمت محصول میرسیم، مساله به سرعت پیچیده میشود. مثلا ساعت کاری افراد را در نظر بگیرید. در قانون اصطلاحا باید 8 ساعت در روز کار کنیم. اما تا به حال برایت اتفاق نیفتاده است که یک روز 12 ساعت کار کرده باشی؟ خوب آیا روزی که 12 ساعت کار کردی، رئیست مقصر محسوب میشود؟ حالا کودکانی را در نظر بگیر که در مزرعه زندگی میکنند. خود من، در مزرعه بزرگ شدهام و تابستانها باید به پدرم در کارهای مزرعه کمک میکردم. آیا والدین من «مسوولیت اجتماعیشان» را نادیده گرفتند چون طبق قانون، کار کردن کودکان زیر 14 سال غیرقانونی است؟
نمیتوانیم فرض کنیم تا وقتی که کودک یا کارمند با رضایت این کار را انجام میدهد، مشکلی وجود ندارد؟
باید بگویم، وقتی در مزرعه زندگی میکنی، کسی از شما نظر نمیخواهد! باید کمک کنی و بس! در مورد کارمندان مساله این است که وقتی ماده اولیه از تولیدکننده خریداری میشود، دیگر نمیتوانیم آن را دنبال کنیم و ببینیم کارگران یا کارمندانی که برای تولید آن کار کردهاند، بیش از 8 ساعت کار کردهاند یا کمتر و این همان نکتهای است که اشاره کردم، در مورد تاثیرات اجتماعی دنبال کردن موضوع بسیار دشوار است، درحالیکه به غیر از موارد خاصی در مسائل اجتماعی، تعریف جرم در تاثیرات محیط زیستی شامل جرایمی میشوند. علت آن این است که دنبال کردن این تاثیرات سادهتر است.
آیا مشتری نهایی میتواند در تشویق یک شرکت برای بهکارگیری زنجیره عرضه پایدار نقشی داشته باشد؟
حقیقتش را بخواهی نه، چون فهمیدن اینکه یک شرکت واقعا زنجیره عرضه پایداری، چه از نظر تاثیرات اجتماعی و چه از نظر تاثیرات محیط زیستی دارد یا نه، آنقدر کار دشواری است که مشتری نهایی قادر نخواهد بود تا واقعا از مساله آگاه شود. در بعضی موارد فهمیدن این موضوع برای متخصصانی مثل ما هم دشوار است. پس چاره چیست؟ راه حل این است که اعتماد کنیم. یعنی اگر شرکتی ادعا میکند که در بخشهای مختلف زنجیره عرضه به تاثیرات و عواقب آن اهمیت میدهد، آن را باور کنیم. در کنار آن باید به آموزش مدیران پرداخت تا خودشان هرچه بیشتر به این موضوع اهمیت دهند و در نتیجه وقتی به صورت یک روند جا بیفتد، احتمال اینکه برندها به سمت تقلب کردن بروند کمتر خواهد شد. وقتی این قبیل مسائل از کودکی و نوجوانی آموزش داده شوند، به یک ارزش تبدیل میشوند، که در بزرگسالی زمانی که فرد مدیر خواهد شد، میتوانند تاثیر خود را نشان دهند.
mk@mahya.pro
ارسال نظر