درباره افتتاح و اجرای نمایش «چشم بر هم زدن» درباره افتتاح و اجرای نمایش «چشم بر هم زدن»
چشم بر هم نزدن!
شایان ربیعی
در روزگار ما دیدن تئاتر - دستکم در تماشاخانههای پایتخت - تبدیل به تجربه امری انتزاعی شده است.
در واقع ما با نشستن در سالن اجرای تئاتر آماده تجربه اتفاقی میشویم که در قریب به اتفاق موارد به شدت مینیمالیزه شده و ابزورد است. میتوانید برای مرور این موضوع تئاترهایی را که در چند ماه اخیر دیدهاید به خاطر بیاورید، غیر از چند نمونه، معمولا تئاترها در شیوههای روایت داستان و بهرهگیری از عناصر زیبایی شناختی بهویژه در روایتهای انتزاعی و مینیمالیستی شباهت بسیاری به هم دارند.
شایان ربیعی
در روزگار ما دیدن تئاتر - دستکم در تماشاخانههای پایتخت - تبدیل به تجربه امری انتزاعی شده است.
در واقع ما با نشستن در سالن اجرای تئاتر آماده تجربه اتفاقی میشویم که در قریب به اتفاق موارد به شدت مینیمالیزه شده و ابزورد است. میتوانید برای مرور این موضوع تئاترهایی را که در چند ماه اخیر دیدهاید به خاطر بیاورید، غیر از چند نمونه، معمولا تئاترها در شیوههای روایت داستان و بهرهگیری از عناصر زیبایی شناختی بهویژه در روایتهای انتزاعی و مینیمالیستی شباهت بسیاری به هم دارند. در واقع تکثر این رویکرد به تئاتر و غالب شدن گونهای از اجراها که فرمهای انتزاعیاش به معنا و سخن نهایی نمایش میچربد، باعث شده تا تجربه دیدن تئاتر تا اندازه قابل توجهی یکدست و تکرار شود.
البته هر از گاه در چند ماه اخیر کارهایی به روی صحنه رفته است که امید مخاطب را برای دیدن یک تئاتر خوب زنده نگاه بدارد و همزمان تنوع و تفاوتهای تالیفی و کارگردانی را در روایت و اجرای تئاترها حفظ کند. یکی از این نمایشها که دو، سه روز از افتتاحش میگذرد «چشم بر هم زدن» است؛ نوشته محمد زارعی و کار محمد حسین زیکساری.
این نمایش یک شیوه آونگی در اجرا دارد، در یکسو تمامی المانهای یک رئالیسم تمام عیار حضور دارد و در یکسو همه چیز به خدمت تخیل در روایت درمیآید.
چشم بر هم زدن یک تئاتر موفق در هماهنگ کردن فرم و محتواست. بی ایراد نیست؛ اما توانسته است فضای دلخواهش را برای مخاطب ترسیم کند. از معدود تئاترهای این روزهاست که «ادای روشنفکری» ندارد. خط داستانی این نمایش شفاف و مشخص است و درگیر انحرافها و راههای فرعی داستانی نمیشود که معمولا که فهم درست مخاطب از نمایش را فدای تعلیق در روایت میکنند. این تئاتر ۱۴ بازیگر دارد که روزهای جنگ را در دهه شصت روایت میکند!
همه ابزارها و امکاناتی که برای تداعی روزگار این دهه لازم است در نمایش گنجانده شده و مخاطب به آرامی در یک سفر زمانی به بیست، سی سال گذشته سفر میکند. چشم برهم زدن به هیچیک از انتظارها و توقعهای مخاطبی که با دهه شصت آشناست و آن را زندگی کرده است، «نه» نمیگوید. این اتفاق هم خوب است هم بد! خوب به این دلیل که فضا و زمینه را درست و دقیق نشانهگذاری میکند و بد به این علت که ذهن مخاطب را برای سفیدخوانی تخلیه و تخیل تماشاگر را محدود میکند.
ارسال نظر