دیدار با خانواده داودنژاد برای فیلم «مرهم»
مادربزرگ ستاره شد
فرهنگ و هنر- جشنواره فیلم «دبی» امسال در کنار ستارههای هالیوودی و بالیوودیاش، ستارهای از جنس مادربزرگهای دوران کودکیمان داشت که با آنها بارها زندگی کردیم و قصههایشان را خوب به یاد میآوریم. این ستاره جشنواره دبی، کبری حسنزاده اصفهانی ـ مادر بزرگ علیرضا داودنژاد ـ بود که برای فیلم «مرهم» همه ستارگان هالیوودی و بالیوودی را کنار زد و بهترین بازیگر زن جشنواره فیلم «دبی» شد. قصه «مرهم» علیرضا داودنژاد از مادر بزرگی حکایت میکند که سخت در تعقیب نوهاش ـ با بازی طنازطباطبایی ـ است که درگیر اعتیاد است. از کبری حسنزاده که برای اولینبار مقابل دوربین سینما به ایفای نقش پرداخته است، میپرسیم که آیا همیشه اینقدر سخت درگیر نوههایتان هستید؟ و او به سادگی پاسخ میدهد: «طناز را هم احساس کردم نوه خودمه، همراهیاش کردم که بالاخره از این درد خلاص بشه.» او ادامه میدهد: «بیاندازه نوههایم را دوست دارم. یکبار «علیرضا» به من گفت؛ میآی فیلم بازی کنی و من هم گفتم بله و آمدم فیلم بازی کردم.» علیرضا داودنژاد هم با اشاره به مادربزرگش که او را «اشرفسادات» خطاب میکند، میگوید: «واقعا اشرفسادات طناز را خیلی دوست داشت و خیلی رابطه احساسی و عمیق با طناز پیدا کرده بود.» از جایزهای که از جشنواره فیلم دبی مادربزرگ قصه «مرهم» گرفته است، میپرسیم و خانمحسنزاده هم در جملاتی کوتاهی میگوید: «کار خدا بود؛ ما بالاخره بازی کردیم و بازی ما را پسندیدند و جایزه هم گرفتیم. همه اینها کار خدا بود.» احترامسادات حبیبیان ـ مادر علیرضا داودنژاد ـ که در فیلم «مرهم» نقش خواهر کبری حسنزاده را بازی میکند، ادامه میدهد: «عزیز ـ اشرفسادات ـ چهل سال است که سینما نرفته است و اهل سینما رفتن و فیلم دیدن هم نیست. من تحتتاثیر بازی او در فیلم «مرهم» قرار گرفتم. سر فیلم احساس خجالت میکردم که ایشان همش از خدا حرف میزد و علیرضا نقشی را به من داده بود که فقط باید از پول حرف میزدم. اما همش در طول فیلمبرداری به خودم آرامش میدادم که این نقش را باید بازی بکنم و این نقش من هست و کاریش هم نمیتوانم بکنم.» اما اشرفسادات به قول خودش با وجود اینکه فیلم نمیبیند؛ علاقهمند بوده که «مرهم» را ببیند؛ «خیلی دلم میخواست فیلم را ببینم که بالاخره در دبی دو بار دیدم. خیلی از فیلم خوشم آمد و خیلی خوش گذشت.» داودنژاد به ارتباط نوه و مادربزرگ در فیلم «مرهم» اشاره دارد و میگوید: «به رابطه نسلها هم فکر کردم و احساس کردم آوردن سه نسل مختلف در یک فیلم خوب است، به خصوص اینکه تاکیدم بر رابطه مادربزرگ، فرزند و نوه باشد. هنوز روابط عاطفی و انسانی بین مادربزرگ و نوهها وجود دارد، ولی جدا شدن دنیای اینها از هم که به خاطر موضوعات و ابزار زندگی است، جای تامل دارد. مادربزرگ خودم و دیگران را میدیدم که چگونه نسبت به نوههایشان احساس دلسوزی و نگرانی دارند؛ اما در عین حال هیچ ارتباطی هم نمیتوانند با آنها برقرار کنند، بنابراین مجموعه همه این دلایل باعث شد که به سمت این سوژه بروم.» این کارگردان با اشاره به انتخاب مادر و مادربزرگش برای دو نقش اصلی فیلم توضیح میدهد: «اصولا وقتی به فکر این سوژهها میافتم، بهترین آدمها برایم آدمهای واقعی هستند که آنها را میشناسم؛ چون میتوانم براساس شخصیت آنها، فیلمنامه را طراحی کنم. هم اشرف سادات مادربزرگم را خیلی خوب میشناسم؛ چون از وقتی چشمم را بازکردم عزیز را دیدم و هم مادرم را که فکر میکنم طبیعی است که باید بشناسم. اینها آشناترین آدمهای زندگیام بودند و فکر کردم این آشنایان زندگیام، خیلی بهتر میتوانند به فیلم کمک کنند.»
ارسال نظر