نگاه- بهانهای برای درگذشت اصغر حاجحیدری متخلص به «خاسته»
شاعر بیدار روزگار خاموشی
اصغر حاجحیدری متخلص به «خاسته» از شاعران پیشکسوت انقلاب و دفاع مقدس در ۶۷ سالگی درگذشت. سعید بیابانکی شاعر، نویسنده و طنزپرداز که از جمله شاگردان مرحوم اصغر حاجحیدری است، یادداشتی را درباره درگذشت این شاعر نوشته که میخوانید:
سعید بیابانکی
اصغر حاجحیدری متخلص به «خاسته» از شاعران پیشکسوت انقلاب و دفاع مقدس در ۶۷ سالگی درگذشت. سعید بیابانکی شاعر، نویسنده و طنزپرداز که از جمله شاگردان مرحوم اصغر حاجحیدری است، یادداشتی را درباره درگذشت این شاعر نوشته که میخوانید: نوشتن از مردی که به تو جرات و جسارت سرودن داده است در این روزهایی که او نیست بسیار دشوار است. انگار همین دیروز بود. اولین سرودههای ابتداییات را که گمان میکردی شعر است، با اعتماد به نفس کامل فرستاده بودی به یک مسابقه شعر که کتابخانه شهر برگزار کرده بود و آن مرد فردا با چه ذوقی به مدیر مدرسه زنگ زده بود و سراغت را گرفته بود. نگران و مضطرب آمدی پشت تلفن. بی آنکه بدانی کیست و چه کار دارد. او آن قدر ذوق کرده بود از آن ابیات دست و پا شکسته که گفت تو در مسابقه اول شدهای. و چقدر اولین جایزهات برای اولین شعرهایت که یک جلد مثنوی مولانا بود شیرین بود. او با آن صفا و سادگیاش چند شب بعد آمد در خانه شما و به مادرت گفت: پسرت شاعر خوبی خواهد شد. اجازه بده با من به انجمن سروش بیاید. و مادرت هم گفت فرزند مرا عشق بیاموز و دگر هیچ.
از آن روز بیست و هشت سال گذشته است. آن مرد صمیمی که بعدها فهمیدی سرایدار یک دبیرستان است دستت را گرفت و پا به پا برد. همه جا از وقت و فرصت خود میگذشت و میگفت سعید تو باید شعر بخوانی.... و دیروز که بر دستهای جمعیت بیشمار مردم خمینی شهر تشییع میشد انگار آن همه خاطره و آن همه سادگی و خلوص را داشت با خودش زیر خاک میبرد.
استاد اصغر حاج حیدری (خاسته) یک شاعر بالفطره بود. شاعری که شب یلدای سال ۱۳۲۴ شمسی در خمینی شهر اصفهان (سده) پا به جهان گذاشت. در نوجوانی یک استاد سماور ساز به نام «حسین چربی» او را به شاگردی قبول کرد و او آن قدر در هنگام کار از حافظ و سعدی و صائب و فردوسی شعر خواند که خاسته کمکم به شعر علاقهمند شد. خاسته که فقر و ناداری به او امکان آموختن سواد را در آن روزگار نداده بود و ذوق او آرام آرام شکفت و لب به سرودن گشود. در جوانی شاعری شده بود که شعرهایش را ذاکران در مجالس میخواندند و در سالهای پیش از انقلاب بارها با شعرهای تند و تیزش دستگاه امنیتی شاه را به زحمت انداخته بود. خاسته با ورود به انجمن صائب اصفهان که پایگاه شاعران بلند مرتبه بود محضر بزرگانی چون صغیر، شکیب، نوا و بصیر اصفهانی را درک کرد و بعد از انقلاب با آشنا شدن با خلیل بلدی، قادر طهماسبی، خسرو احتشامی و محمد مستقیمی (راهی) به شعر و به آفتاب سلامی دوباره و تازهتر کرد.
سلامت نفس او در سالهای پیروزی انقلاب موجب شد مسوولیت شورای محل را به او بدهند. با آغاز جنگ تحمیلی و کنگره شعر جنگ، «خاسته» به همت مجید زهتاب و شهید احمد زارعی به این کنگره دعوت شد و آن چنان درخشید که تا سالها گل سرسبد کنگره شعر جنگ و بعدها دفاع مقدس در دهه شصت بود. «خاسته» با ورود به عرصه شعر اجتماعی و طنز و همت گماردن به سرودن شعر به زبان محلی جایگاهی ویژه در خمینیشهر و کشور پیدا کرد. به گونهای که شعرهای محلی او در خمینیشهر و شهرهای اطراف که به این زبان سخن میگویند طرفداران زیادی دارد. جایگاه خاسته را در شعر محلی میتوان همطراز با جایگاه شهریار در شعر ترکی دانست.
برجستهترین فعالیت خاسته، بنیانگذاری کنگره شعر میلاد آفتاب بود که ۱۸ سال متوالی در ایام ولادت امام حسین، حضرت عباس و حضرت سجاد (علیهمالسلام ) برگزار شد. این کنگره صرفا با اتکا به کمکهای مردمی و فارغ از بخش دولتی برگزار میشد با استقبال بی نظیر مردم و حضور شاعران بزرگ از سراسر کشور.
ارسال نظر