معلمی که تا لحظه آخر معلم ماند

دکترعلی دادپی

مرگ‌هایی هستند که آنها را به‌عنوان مرگ نمی‌شناسی. چون آنکه می‌رود برای تو همیشه بوده و هست. در روزهایت جاریست و می‌دانی که زندگیش پایان نیافته گرچه از دنیای خاکی و خاک گرفته ما رخت بربسته است. پرویز شهریاری یکی از این آدم‌ها بود. معلمی که تا آخرین لحظه ماند و نام خود را در آموزش کشورمان ماندگار کرد. در دبیرستان سه جلد کتاب همیشه روی میز من بود: دو جلد روش‌های جبر و یک جلد مثلثات پایه. بدون این سه کتاب و تاکید دبیران بر حل مسائل مختلف، بعید می‌دانم دیپلم ریاضی را می‌توانستم بگیرم چه برسد به اینکه مهندسی بخوانم. کتاب‌ها یک نویسنده داشتند: پرویز شهریاری. از آن به بعد هرچه که نوشته بود را می‌خواندم.

من هرگز پرویز شهریاری را از نزدیک ندیدم ولی یکی از آدم‌هایی بود که زندگی مرا و هزاران دانش‌آموز دیگر را با نوشته‌هایش شکل داد و به مهارت‌های ما اضافه کرد. بعدها که مجله برهان درآمد خوشحال بودم که هنوز هست. یادداشت‌هایش را می‌خواندم و لذت می‌بردم. آدمی که نشان داد برای ایجاد تغییری ماندگار لازم نیست بر منصب وزارت یا کرسی وکالت تکیه داد. اگر بخواهی از هرجا که هستی می‌توانی دنیای پیرامونت را بهتر کنی.

آدم‌هایی هستند که جامعه ما به آنها بیش از سیاستمدارانمان مدیون است، چون آنچه می‌توانیم باشیم و آنچه را که می‌توانیم به سرانجام برسانیم مدیون ایشانیم. برایشان مجسمه‌ای نخواهند ساخت ولی نام‌هایشان بر ضمیر دل ما حک شده می‌مانند. روانش شاد و یادش نکو باد که از جاودانگان است.