خاطرات تلخ و شیرین امیرحسین رستمی در «کلوز فرند»
تلاش بنفشهخواه برای خنداندن در مراسم ختم
این بازیگر ادامه داد: «بیژن بنفشهخواه در مراسم ختم پدرم قول داده بود یک کاری بکند که فضا خندهدار شود و واقعا هم تمام تلاشش را کرد.» به گفته او، بیشتر دوستان حاضر در مراسم، از جمله سروش صحت، علی اوجی و هوتن شکیبا، طوری در مسجد پخش شده بودند که خندهشان نگیرد، اما موقعیت بیژن بنفشهخواه به شکلی بود که کنترل اوضاع از دست رستمی خارج شد. رستمی با خنده تعریف کرد: «اینقدر خندید که آقای سخنران دوبار به او تذکر داد. توی فیلمهای مراسم هم سرش پایین است و طوری میخندد که شبیه گریه باشد، ولی خب معلوم بود گریه نیست.» او در پایان این خاطره با لحنی طنزآمیز اضافه کرد: «مگر بیژن چقدر با پدر من خاطره داشت که اینقدر بخواهد گریه کند؟ همه میدانستند دارد میخندد.»
دومین خاطره رستمی به سفری به کانادا مربوط میشد؛ جایی که یک تصمیم ناگهانی، او را در موقعیتی عجیب قرار داد. او گفت: «قرار بود به کانادا بروم. یک روز در پرواز بودم، بعداز ظهر رسیدم کانادا و کمی بعد سروش صحت پیام داد که یک سری اتفاق افتاده و باید برای ضبط برگردی.» رستمی تعریف کرد که در همان زمان کنار آبشار نیاگارا بوده و حتی برای سروش صحت عکس فرستاده و پرسیده چطور ممکن است سریع برگردد، اما پاسخ شنیده: «من این همه تیم را نمیتوانم آف کنم، برگرد.»
به گفته این بازیگر، تصمیم ناگهانی برای بازگشت باعث شد در فرودگاه با واکنش پلیس مواجه شود: «پلیس پرسید کجا؟ گفتم دارم برمیگردم. تعداد پلیسها ناگهان زیاد شد.» او ادامه داد: «یکی از پلیسها میگفت ساعت کاری من هنوز تمام نشده، این تازه از این همه راه رسیده کانادا و الان هم دارد برمیگردد؛ از خاورمیانه هم آمده است پس حتما بمبگذاری چیزی است وگرنه که مشکوک است.» رستمی گفت در آن لحظه حتی به دوستش زنگ زده تا برای کمک بیاید، چرا که احساس میکرد سوءتفاهم امنیتی جدی شده است؛ سوءتفاهمی که در نهایت ختم به خیر شد، اما به یکی از بامزهترین خاطرات زندگیاش تبدیل شد.