مسعود فروتن با «عزیزجون» آمد
قصه از این قرار است که مادر مسعود فروتن زمانی که تنها دو سال داشت، مادرش را از دست میدهد و به همین دلیل دایهای سرپرستیاش را بر عهده میگیرد، دایهای که خود نیز دختری دوساله داشت. این دو کودک، خواهرانه بزرگ شدند. سلیمهخانم کودک باهوشی بود و سواد نوشتن و حساب را از مادر فروتن آموخته بود. این دو هر کاری یاد میگرفتند به هم یاد میدادند تا زمانی که ازدواج کردند و به دلیل نوع زندگی از هم دور شدند اما از هم خبر داشتند. وقتی فرزندان مادر نویسنده به دنیا آمدند، از آمل به دماوند رفتند. عزیزجون هر وقت دلتنگ میشد، به دماوند میرفت.
فروتن نوشته: عزیزجون شخصیت خاص، محکم و تصمیمگیرندهای بود. او دوزار به راننده اتوبوس میداد و تا ته خط میرفت؛ آن زمان هنوز بلیت وجود نداشت. دوزار هم میداد و بازمیگشت؛ با این روش خیابانهای شهر را میدید و آنها را در خاطر میسپارد. همه مسیرهای اتوبوس و خیابانهای تهران را با این روش یاد گرفت. کتاب عزیزجون نوشته مسعود فروتن با شمارگان ۵۰۰ نسخه و در ۴۴۳ صفحه با قیمت ۳۰۰ هزار تومان توسط انتشارات بدرقه جاویدان منتشر شده است.