ایران به تصدیق دوست و دشمن

در این کنگره که با حضور ۸۰ تن از ادبا برپا شد و ملک‌الشعرای بهار، وزیر فرهنگ وقت، ریاست آن را بر عهده داشت، از نواندیشانی چون هدایت و نیما گرفته تا پایبندهای متعصب به سنت‌ مثل حکمت و فروزانفر حضور داشتند. در این مراسم ملک‌الشعرای بهار در نطق خود با بیان اینکه «ایران به تصدیق دوست و دشمن، گاهواره هنرمندان و ادبا بوده و هست»، گفت: «هر وقت هنرهای زیبا، خاصه شعر و ادب، در این کشور از طرفی حمایت شده است، بی‌درنگ پهلوان‌ها و هنرمندهایی در این فن به وجود آمده و عالمی را حیران خود ساخته‌اند؛ یک روز این حمایت از طرف دین و روز دیگر از طرف دولت و دربار به عمل می‌آمد، حالا ایامی فرا رسیده است که بایستی این فن از طرف خود ملت حمایت شود و مردم دریابند که حیات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی آنها رهین زبان و ادبیات آنهاست و برای بقای شخصیت ملی و استقلال سیاسی خود باید از نویسندگان و گویندگان با علاقه و التهاب حمایت نمایند.» او در بخش دیگری از صحبت‌هایش اضافه کرد: «اگر مردم خود از ادبا و نویسندگان خویش حمایت نکنند و باز دیوانگانی پیدا شوند که بخواهند این حقیقت بارز و مسلم جهانی را انکار کنند و بگویند ملت شعر و ادب نمی‌خواهد، باید اعتراف کرد که ریشه ادبیات ما از اینکه هست باز هم خشک‌تر خواهد شد و آن ضربت کشنده که در دوره دیکتاتوری با کمال نفرت و خشم به پیکر ادب و صنعت و زبان ما وارد آمد بار دیگر تکرار خواهد شد.»

علی‌اصغر حکمت درباره «شعر فارسی در عصر معاصر» سخنرانی کرد و سخنرانی او با انتقاد احسان‌ طبری، پرویز ناتل خانلری و عبدالحسین نوشین همراه شد. احسان طبری در انتقاد از او گفت: «ایشان از سخنرانی خود استنتاج لازم را نکردند. ما در اینجا گرد نیامدیم تا فقط یک مجلس ادبی ترتیب دهیم. منظور ما از این اجتماع، مباحثه و مشاوره و استنتاج بود. ما می‌خواهیم وقتی این کنگره به پایان رسید هر کس که در آن شرکت کرد مفهوم روشنی از هنر داشته باشد و راه آینده خود را بداند. در شعر فارسی تحولی هست. این تحول چیست؟ از کجا شروع شده؟ به کجا می‌رود؟ چگونه باید باشد؟»

البته حکمت در پاسخ‌ به این نقد گفت: «اما [درباره] اینکه اعتراض می‌کنند چرا از این مقال استنتاج نشده است، باید توجه بفرمایند که بنده در این مقال «مورخ» بوده‌ام نه «منتقد» و وظیفه مورخ نیست که اظهارنظر در کیفیت وقایع نماید. مورخ نباید از دایره امور واقع‌شده خارج شود. اینکه کدام سبک خوب و کدام روش بد، کدام اسلوب صحیح و کدام سقیم است و چه رویه‌ای باید و بعدا متبع و چه روشی متروک گردد، این‌ها همه وظیفه شخص منتقد است. بنده هم وقت نداشتم و هم مامور نبودم و هم خود را کوچکتر از آن می‌دانم که راهی را برای روش شعر و شاعری پیشنهاد نمایم. این سبک و روش را روح و دل شعرا به آنها الهام خواهد نمود و این طریقه را تحول امور اجتماعی و سیاسی مملکت استنتاج خواهد کرد.»

عبدالحسین نوشین نیز لزوم توجه به «امکان یا عدم امکان یک تحول اساسی در ادبیات ایران» را گوشزد کرد. پرویز خانلری کوشید با توجه به تاثیر تحولات اجتماعی در تحول ادبی، تاریخچه‌ای تفصیلی از «نثر فارسی در دوره اخیر» به دست دهد که مقاله‌اش در نوع خود جدید و جالب بود. او در پایان نتیجه گرفت: «فقر عمومی و بی‌سوادی و جهل اکثریت ملت، استعداد هنری گروهی کثیر را در پرده اختفا نگه ‌داشته، فشار استبداد و فقدان آزادی نیز در دوره گذشته ... در پیشرفت ادبیات ما وقفه‌ای انداخت ... اما در این چهارساله اخیر که آن فشار تا حدی برطرف شده با همه بدبختی‌ها و سختی‌ها و اضطراب‌هایی که نتیجه وضع جنگ و علل دیگر بوده است جنبشی تازه در ادبیات ایران دیده می‌شود.»

اما فاطمه سیاح (۱۳۲۶ - ۱۲۸۱)، نثر بدیع را خیلی ضعیف دانست و ضمن اشاره به تاثیر اشعار کلاسیک (در انتخاب موضوع، در توسل به نصیحت و اندرز، و در جنبه اخلاقی) بر ادبیات معاصر ایران، اظهار کرد: «فقدان سنن ملی نویسندگان ما را وادار می‌کند متوسل به سنن [ادبی] خارجی بشوند.» او سپس نقایص نثر معاصر فارسی را چنین برشمرد: «فقدان جهان‌بینی پخته و کامل که سبب پیدایش مشی‌های مختلفی در آثار یک نویسنده می‌شود» و «سستی ترکیب و تلفیق، فقدان وحدت دقیق کلیه اثر، و وجود حشو و زوائد غیرضروری».

علوی، متاثر از ادبیات شوروی، اعلام کرد: «باید در ادبیات هم نقشه داشت، چون نویسندگان، رهبران قوم‌اند و باید بدانند چطور و چگونه جامعه را رهبری نمایند ... شعرا و نویسندگان باید خوانندگان جدید یعنی توده را بیابند.»

نیما یوشیج دیگر سخنران نخستین کنگره نویسندگان ایران بود. او سخنان خود را به روایتی دست اول از زندگی‌اش اختصاص داد. نیما در این محفل گفت: «من مخالف بسیار دارم و این را می‌دانم؛ من به طور روزمره دریافته‌ام مردم هم باید روزمره دریابند. این کیفیت تدریجی و نتیجه کار است. مخصوصا بعضی اشعار مخصوص‌تر به خود من برای کسانی که حواس جمع در شاعری ندارند مبهم است.»

در این کنگره که با تمامی حواشی آن از ۴ تا ۱۲ تیر ۱۳۲۵ به طول انجامید، چهره‌های مشهوری چون اعتمادزاده (به‌آذین)، افراشته، عباس اقبال، جلال آل‌احمد، پژمان بختیاری، ابراهیم پورداوود، فریدون توللی، صادق چوبک، ابوالقاسم حالت، حمیدی شیرازی، پرویز ناتل‌خانلری، علی‌اکبر دهخدا، رعدی آذرخشی، شهریار، منوچهر شیبانی، صبحی، دکتر صورتگر، احسان طبری، بزرگ علوی، پرتو علوی، عبدالعظیم‌خان قریب، میرزا محمدخان قزوینی، کریم کشاورز، مهکامه محصص، دکتر محمد معین، رهی معیری، سعید نفیسی، نواب ‌صفا، جلال‌الدین همایی و حبیب یغمایی از جمله حاضران این رویداد بودند.