خزان خودخواسته مرد خاطره‌ساز

 خبرهای تلخ بسیارند و طاقت کم!‌ و خبر تلخ مرگ‌ خودخواسته را برای نخستین بار صفحات مجازی مجله «فیلم امروز» منتشر کردند که گردانندگانش یعنی هوشنگ گلمکانی و عباس یاری از یاران قدیمی او بوده‌اند. فیلم امروز نوشته بود: «کیومرث پوراحمد خودکشی کرد، همین قدر سهمگین و باورنکردنی، وحشتناک و تکان دهنده‌، از سر افسردگی و ناامیدی‌، بی‌آیندگی و بیهودگی، فعلا همین».  البته دیروز پس از مطرح شدن خبر خودکشی این کارگردان، برادرش مهران پوراحمد با رسانه‌ها مصاحبه کرد و گفت او این روزها در ویلایش در بندر انزلی بوده و ساعت‌هایی قبل از مرگ نیز با هم صحبت کرده‌اند و هیچ نشانی از افسردگی در رفتارش وجود نداشته است. دیروز گفتند کنار جسد یک نامه هشت‌صفحه‌ای هم کشف شده که کیومرث پوراحمد در آن از حال‌و‌هوای این روزهایش نوشته و با مردم خداحافظی کرده است.

از زندگی

کیومرث پوراحمد در آخرین روزهای پاییز سال ۱۳۲۸ در اصفهان به دنیا ‌آمد. مادرش پروین‌دخت یزدانیان با بازی در فیلم‌های او، کار بازیگری را آغاز کرد و به یکی از مادران دوست‌داشتنی سینمای ایران بدل شد. خودش گفته بود: مادرم ۶۵ سال در آشپزخانه بود و ۱۲ بچه را بزرگ کرد و سروسامان داد و همانند زنان ایرانی که خانواده‌دوست بودند بیشتر وقت خود را به خانه‌داری و آشپزخانه مصروف کرده بود اما به کتاب‌خوانی و تماشای سریال‌های تلویزیون علاقه داشت و با تمام گرفتاری‌هایش بافندگی با ماشین را یاد گرفت و برای بچه‌هایش پلیور می‌بافت. در زمان تولید سریال قصه‌های مجید که پدرم هنوز زنده بود کارهایش را به گونه‌ای برنامه‌ریزی می‌کرد که پس از ضبط برنامه در خانه حاضر شود و برای پدرم غذا بپزد. او گفته بود: مادرم همیشه نمونه واقعی یک انسان فعال و سرزنده بود و حتی برای خود معلم نقاشی گرفته بود تا آلزایمرش را که از ۱۰ سال پیش از مرگ به آن مبتلا بود درمان کند.  پوراحمد گفته بود: شاید مادرم به دلیل شرایط سخت بیماری راحت شد، اما خانه ما را سوت‌و‌کور کرد و با رفتن ایشان همدلی‌ای که از وجود مادر در بین بچه‌ها بود کم‌رنگ می‌شود.

از سینما

عشق به سینما، داستان، قصه گفتن و قصه ساختن از همان سال‌های نوجوانی و جوانی در وجود او پیدا شد. پوراحمد جوان گوشه‌گیر و خلوت‌نشینی بود و شاید همین ویژگی باعث شد به دنیای قصه‌ها پناه ببرد و بعدها آثاری بسازد که همگی روایت‌هایی قوی و گیرا دارند. بیشتر وقتش به خواندن رمان و شعر و دیدن فیلم می‌گذشت. به گفته خودش فیلم را می‌دید، بعد راه می‌افتاد و در نشریه‌ها دنبال نقدهایش می‌گشت و دوباره می‌دید تا درک عمیق‌تری از آن داشته باشد. همین فعالیت‌ها و همین تفریح‌های ساده، آجرهای جهانی شدند که او ساخت. جهان فیلم‌هایی ساده و در عین حال فراموش‌ناشدنی. پوراحمد در دانشگاه رشته موردعلاقه‌اش را انتخاب کرد؛کارگردانی سینما. بعدها با نقدنویسی در نشریه‌هایی مانند ماهنامه فیلم، رسما وارد دنیای فیلم‌ها شد تا مسیر خودش را بسازد. مسیری که از دستیاری در فیلم «آتش بدون دود» در کنار نادر ابراهیمی شروع شد و به کارهای ماندگاری مثل قصه‌های مجید و خواهران غریب رسید.

خزان خودخواسته copy

مهم ترین کارها

در دهه 70 «قصه‌های مجید» در تلویزیون نقش آهن‌ربا را ایفا می‌کرد؛ مرزهای گروه هدفش را که نوجوان‌ها بودند شکست و بزرگسالان را هم پای آن قصه‌های شیرین نشاند. قصه‌هایی که از ادبیات و از قلم هوشنگ مرادی‌کرمانی به دنیای نمایش آمده بودند.

پوراحمد با مجید و بی‌بی به شهرت رسید. او این داستان‌ها را از کرمان به اصفهان برد و به ساده‌ترین و گیراترین شکل ممکن ساخت. هنوز هم شنیدن اسم قصه‌های مجید روی لب‌ها لبخند می‌سازد و آدم‌ها را به گذشته می‌برد.فیلم خاطره‌انگیز «خواهران غریب» در سال ۱۳۷۴ نشانه دیگری بود از ظهور یک کارگردان توانا در دنیای کودک و نوجوان و بزرگسال. او این فیلم را براساس رمانی نوشته «اریش کستنر» ساخت؛ فیلمی که درخشان عمل کرد و بار دیگر نام پوراحمد را بر سر زبان‌ها انداخت. خواهران غریب در کنار شهرتی که به خالقش بخشید، برای او جایزه سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی را در جشنواره فیلم فجر به ارمغان آورد. این فیلم در گیشه هم درخشید و با ۱۴۱میلیون تومان فروش، در صدر پرفروش‌های سال ۱۳۷۵ ایستاد. پوراحمد بعد از خواهران غریب به سراشیبی نیفتاد؛ او مجموعه معمایی «سرنخ» را در تلویزیون ساخت و بار دیگر افراد را پای تلویزیون نشاند. ساخت «شب یلدا» در سال ۱۳۸۰، ادامه مسیر موفقیت‌های آقای کارگردان بود؛ فیلمی که این بار نه از قصه‌ها و رمان‌ها، بلکه از زندگی خود کارگردان سرچشمه گرفته بود.

«اتوبوس شب» هم سال ۱۳۸۵ ساخته شد و مثل بقیه آثارش حرف‌هایی برای گفتن داشت. پوراحمد روایت را می‌شناخت، دید خوبی از جامعه داشت و کارهایش با زبانی ساده و روایتی جذاب بیننده را جذب می‌کرد. همین ویژگی‌ها بود که او را ماندگار کرد. آثار او در عین اینکه از زمانه خود می‌گوید، تاریخ انقضا ندارد، برای کودکان و نوجوانان نسل‌های مختلف خاطره‌سازی کرده و عموما از رمان‌ها برگرفته شده است. آثاری مانند «قصه‌های مجید»، «شرم»، «اتوبوس شب» و «نان و شعر» هنوز از زیباترین آثار کودک و نوجوان به شمار می‌روند. نکته حائز اهمیت دیگر این است که او در کارهایش دغدغه همه‌شمولی را نشانه گرفت و همزادپنداری بخش عظیمی از مخاطبان را برانگیخت. در لنگرگاه به خشونت خانگی پرداخت؛ به اینکه امنیت در چهاردیواری خانه چه موضوع بزرگ و مهمی است. در قصه‌های مجید زبان بچه‌ها شد و از دردسرهایشان گفت؛ از خشونت جاری در مدرسه‌ها و فضایی تاریک که بچه‌ها را می‌ترساند و دلزده می‌کرد و درعین‌حال شیرینی سال‌های دبستان را تداعی می‌کرد. دغدغه‌های او از دل جامعه برآمده بود و همین کارهایش را به موفقیت می‌رساند. اگرچه در سال‌های اخیر برخی فیلم‌هایش با نقدهای تند و تیزی مواجه شدند اما خاطرات خوب آثار درخشانش هرگز از ذهن سینمادوستان ایران پاک نشد. او بهمن‌ماه سال گذشته فیلم «پرونده باز است» را آماده داشت اما در جشنواره حاضر نشد و در متنی اینستاگرامی با انتقاداتی نسبتا تند، انصراف خود را از شرکت در جشنواره فیلم فجر اعلام کرد.

روایت یک معترض

کیومرث پور احمد از آن دسته سینماگرانی بود که همواره به شرایط اجتماعی پیرامونش واکنش نشان می‌داد. رنج می‌کشید و دغدغه زندگی مردم را داشت. بارها در مصاحبه‌هایش از زندگی تلخ همکارانش گله می‌کرد و سال ۱۳۹۴ در مراسم یادبود هنرمندان درگذشته گفته بود: ما به طرز ظالمانه‌ای پیر می‌شویم. حذف‌ها ما را دق‌مرگ می‌کند و ما را می‌میراند. ما اگر در ۹۰سالگی هم بمیریم، جوان‌مرگ شده‌ایم. »