«ننه حسن» از دنیا رفت
من رفتنی هستم ولی نقاشی هایم میماند
خودش گفته بود: «من منور رمضانی هستم. کنار خانوادهام فرش میبافتم و نقوش فرشها را رنگآمیزی میکردم. شیر و پلنگ و اسب میکشیدم و جیران و خاتونها را رنگآمیزی میکردم. هر چیزی که به ذهنم میرسد، نقاشی میکنم. از کتابهای قدیمی، شمشیرها و جنگها یا آداب و رسوم خانوادهها را دوست دارم نقاشی کنم. در بچگیام کتابها و قصهها را برایم میخواندند و آنها در ذهنم مانده است. از رستم و سهراب تا مراسم عروسی و عزا همه داستانها در ذهنم نقش میبندد. از پنجسالگی فرش بافتیم تا همین چند سال گذشته. الان هم که سنم شده ۷۵ سال راضیام و گاهی هنوز هم قالی میبافم و نان هم درست میکنم. ما قالی میبافتیم و برادر شوهرم آنها را میفروخت تا خرج زندگیمان دربیاید.» او همچنین گفته بود: «خدا در این سن و سال به من ذهن داده است تا نقاشی بکشم. من که رفتنی هستم و اینها باقی میماند. من داستانهایی را میکشم که در ذهنها باقی بماند. گاهی با نقاشی کردن تخلیه روحی میشوم یا اگر خدایینکرده عزیزی را از دست میدهم، ترجیح میدهم در آن شرایط نقاشی بکشم. تنها راه فرار از فشار و غم در لحظههایی برایم ترسیم نقاشی است.»
حسن رجبی فرزند کوچک این مادرِ نقاش که خودش هم هنرمند است، مشوق و حامی او برای نقاشی بود. او در نمایشگاهی از آثار مادرش که در سال ۹۳ در گالری شیرین برگزار شد، درباره علاقه مادرش به هنر نقاشی گفته: «مادرم از سال ۸۷ شروع به نقاشی با خودکار کرد و جهانبینی خودش را روی کاغذ آورد. من وقتی علاقه و استعدادش را دیدم، متریالهای دیگر را به او معرفی کردم. حالا او با مواد دیگری مانند اکریلیک کار میکند.» نمایشگاههای متعدد «ننهحسن» در خانه هنرمندان ایران و خارج از کشور با استقبال خوبی همراه بود. این هنرمند دوشنبهشب دار فانی را وداع گفت.