بابا چهاربار ورشکست شد
امروز سالمرگ تاج اصفهانی است
خودش گفته: «پدرم همیشه میگفت جلال، اول شعر را تحویل بده، بعد تحریر بده؛ چون بعضی آوازخوانها فکر میکنند آواز فقط چهچه زدن است. پدرم میگفت که شعر را فدای آوازت نکن.»
آنطور که از شواهد و قرائن و گفتههای خود تاج برمیآید، او تا هنگام ضبط صفحه معروف همایون، معمم بوده و با لباس روحانیت به آوازخوانی اشتغال داشته است. از این رو تعویض لباس او به سالهای پس از ۱۳۱۲ بازمیگردد.
ادیب خوانساری، خواننده معروف و مطرح موسیقی ایرانی در مصاحبهای با رادیو ایران در سال ۱۳۵۵ درباره تغییر موضع تاج نسبت به روضهخوانی و لباس روحانیت چنین میگوید: «من از طریق پدر هنرپرور تاج، یعنی تاج الواعظین با او آشنا شدم. از حیث قدرت صدا و آوازخوانی واقعا بینظیر و در عصر خویش ستارهای درخشان بود. در آغاز کار، تاج ابتدا منبر میرفت و روضه میخواند. من نیز در آغاز چنین بودم؛ ولی معتقد بودم که موسیقی را از راه دیگری باید شروع کرد نه از راه منبر روضه. به این خاطر آن را رها کردم و هنگامی که تاج دید من دست به چنین کاری زدهام، او نیز منبر و لباس معمم را کنار نهاد و به سلک خوانندگان پیوست.»
همایون تاج، پسرش گفته: « بابا چهار بار کاسبی کرد و هر چهار بار ورشکست شد؛ چون بابا روحیه اقتصادی نداشت و در این مورد فقط به حرف دوستانش گوش میکرد. یکبار بهکار ادویهجات وارد شد و ضرر کرد. یکبار کامیون شورولت خرید که آخر سرهم چپ کرد! یکبار در میهنتور شریک شد و ورشکست شد و آخرینبار هم من ۱۴ ساله بودم که همراه با بابا و داییام و یکی از دوستان پدرم به تبریز رفتیم، آقایی به نام مقصود اقدام کلاهی، در تهران گرمابه داشتند و به بابا پیشنهاد داد که با هم در تبریز گرمابهای بسازند و دایی هم نقشه دوطبقه گرفت و خلاصه اولین حمام دوطبقه در خیابان ششگلان تبریز ساخته شد و اسم حمام را هم حمام همایون تاج گذاشتند، قرار بود بابا ۶۰ تومان بدهد و شریکش ۶۰۰ تومان، بابا پول را داد و به اصفهان آمد؛ اما بعدها فهمیدیم که شریک بابا همه پولش نسیه بوده و حالا طلبکارها آمدهاند. با کلی دردسر طلبکارها راضی شدند قسطی پولشان را بگیرند. به این ترتیب من که آن موقع کلاس هفتم دبیرستان سعدی بودم به خواست بابا تابستان آن سال را به تبریز رفتم و حمام را اداره کردم و عصر که میشد قسطی پول طلبکارها را میدادم. درنهایت هم بابا حمام را فروخت.»
او همچنین گفته: «نزدیک ۷۵ سال است که ما هنوز در خانه پدری زندگی میکنیم. بابا این خانه را سال ۱۳۲۷ ساخت و از آن سال تا سال ۵۹ بارها سند این خانه در رهن بانک بوده است...»
سیدمرتضی طباطبایی، خواهرزاده و از نزدیکان امامموسی صدر در بخشی از خاطرات خود به خاطره دیدار امامموسی صدر با تاج اصفهانی در سوریه و آواز خواندن تاج در حضور امامموسی صدر پرداخته و گفته است: من به همراه امامموسی صدر و برادرم دکتر صادق که از آلمان آمده بود، در زینبیه سوریه بودیم که ناگهان صدای کسی را شنیدیم که با لهجه اصفهانی گفت: «ای آقای صدر، قربونت برم!» برگشتیم و دیدیم که آقای تاج است. دوید و آمد و امام را بغل کرد و گفت: صبح رفته بودم لبنان که شما را ببینم، گفتند شما آمدهاید سوریه. پرسیدم در سوریه کجا باید پیدایتان بکنم و گفتند زینبیه و حالا بالاخره پیدایتان کردهام. داییجان هم خیلی به ایشان محبت کردند و گفتند زود زیارتتان را بکنید و برویم دفتر. بعد به دفتر ایشان در ابورمانه رفتیم. جای خوب و بزرگی بود. داییجان از تاج احوالپرسی کردند، از اصفهان، از کسانی که میشناختند، از رفقا و آشنایان و هنرمندها و به هر حال مجلس گل انداخته بود. آقای تاج از من پرسید که «هنوز میخوانی؟» گفتم: اینجا مثل ایران نیست که بتوانم تمرین کنم؛ اما چرا، دنبال میکنم. آقای تاج توضیح داد که آمده است اینجا که اگر بشود به عراق برود و میخواست که امام برایش ویزای عراق بگیرد. داییجان دعوت کردند که میهمانشان باشد و آنجا بماند و بعد گفتند برایمان چیزی بخوان. ایشان شروع کرد به خواندن آواز و تصنیف «ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی / جهان و هرچه در او هست صورتند و تو جانی» را خواند. بعد هم با همان لهجه اصفهانی توضیح داد که این آواز افشاری است و اوجش هم گوشه «عراق» است که دایی جان بلافاصله گفتند: «عراق هم میخوای بری!» و تاج هم زیر خنده زد و گفت: «بهبه!»
حسین عمومی خواننده تعریف کرده: « تاج در یکی از سفرهایش به تبریز شبی به اتفاق خواننده توانای آن زمان ابوالحسنخان اقبال آذر به مجلسی دعوت شد. شب از نیمه نگذشته بود که از تاج میخواهند آوازی بخواند. تاج نیز همچون پهلوانی به تاخت و تاز در میدان هنر پرداخت؛ ولی در نیمههای آواز خروسی بیمحل از خانه همسایه شروع به خواندن کرد و تاج اینجاست که تحیر دیگران را برمیانگیزد: شب وصل است گلوگیر شو ای مرغ سحر/ پاسی از شب نگذشته است چه فریاد کنی؟»
تاج اصفهانی در بامداد ۱۳ آذر ماه ۱۳۶۰ در سن ۷۸ سالگی در منزل پدری بهعلت کهولت سن و چند نوع بیماری درگذشت. آرامگاه او در آرامگاه خانوادگی تاج اصفهانی در تکیه سیدالعراقین واقع در تخت فولاد اصفهان قرار دارد.