وداع با آهنگ‌ساز «حکومت نظامی»

وی که در سال‌های اخیر بارها به‌دلیل نارسایی قلبی در بیمارستان بستری شده بود، سرانجام پنج‌شنبه هفته گذشته در خانه خود در مرکز آتن با جهان برای همیشه خداحافظی کرد. انتشار خبر درگذشت این آهنگ‌ساز موجب شد تا پارلمان یونان به احترام وی یک دقیقه سکوت در سراسر کشور اعلام کند. لینا مندونی، وزیر فرهنگ یونان نیز در صفحه شخصی خود در توییتر تئودوراکیس را میکیس همه مردم، آموزگار و روشنفکر دانست و مرگ او را به مردم کشورش تسلیت گفت. دولت یونان نیز در پی درگذشت این آهنگ‌ساز سرشناس، سه روز عزای عمومی در این کشور اعلام کرد.

میکیس ۲۹ جولای ۱۹۲۵ در یکی از جزایر دریای اژه به دنیا آمد و از ۱۷سالگی وارد دنیای موسیقی شد. او را سرشناس‌ترین چهره موسیقی یونان در تمام تاریخ و نماد مقاومت یونانی می‌دانستند. در جریان اشغال نظامی یونان در جنگ جهانی دوم، نازی‌ها میکیس ۱۸ساله را که به کمونیست‌ها پیوسته بود ۱۹۴۳دستگیر کردند و به اردوگاه‌های کار اجباری فرستادند.

تئودوراکیس در دوران دیکتاتوری سرهنگ‌ها و ژنرال‌ها در یونان که از ۱۹۶۷ آغاز شد، سال‌ها به زندان افتاد، از سرزمین مادری بیرون رانده و آهنگ‌ها و آثارش هم غیرقانونی اعلام شد. در دوران بحران مالی دهه ۲۰۱۰ نیز او همراه مردم رنجدیده کشورش به خیابان‌ها آمد و به اقدام‌های سخت‌گیرانه دولت یونان علیه شهروندان آسیب‌دیده اعتراض کرد. میکیس چند سال هم نماینده مجلس بود.

وی همچنین از چهره‌های منتقد صهیونیسم بود و خود را فردی ضدصهیونیست می‌خواند و همین‌طور از منتقدان قدیمی آمریکا بود و در جنگ عراق با حمله به این کشور مخالفت کرد و جنبش مردم مستقل را به راه انداخت.

تئودوراکیس بر مبنای اشعار گارسیا لورکا و نرودا آهنگ‌های متعددی ساخته و سازنده ده‌ها اپرا و موسیقی برای ارکستر سمفونیک بود.

تئودوراکیس از ۱۹۵۳ وارد دنیای سینما شد و از مهم‌ترین فیلم‌هایی که برای آنها موسیقی متن ساخت می‌توان به «زوربای یونانی» مایکل کاکویانیس، «زد» کوستا گاوراس، «حکومت نظامی» گاوراس و «سرپیکو» سیدنی لومت اشاره کرد. یکی از تاریخی‌ترین لحظه‌های تاریخ موسیقی و سینما روز ۲۹ جولای ۱۹۹۵ در مونیخ رخ داد؛ زمانی که میکیس از آنتونی کویین، ستاره «زوربای یونانی» دعوت کرد روی صحنه برود و یکی از صحنه‌های ماندگار فیلم را بازسازی کند.

تئودوراکیس با وجود کارنامه‌ای مملو از فعالیت‌های سیاسی، هیچ‌گاه خود را سیاستمدار حرفه‌اى نمی‌دانست. او زمانی در این‌باره گفته‌ بود: «بین سیاست و سیاستمدار تفاوت بزرگى وجود دارد. یک سیاستمدار خوب نباید همیشه حقیقت را به زبان بیاورد و به اخلاقیات پایبند باشد، او باید تملق مردم را بگوید، شغل و حرفه یک سیاستمدار همین است. از این رو من همیشه با به‌کار رفتن لفظ سیاستمدار درباره خودم مخالفت کرده‌ام. من حقیقت‌گویى را دوست دارم، هیچ‌وقت تملق مردم را نمی‌گویم و به ارزش‌هاى اخلاقى ایمان دارم. به عقیده من سیاست بزرگ و راستین، مدافع ارزش‌هاى اخلاقى است و از این دید، من سیاستمدار نیستم، بلکه یک «ضد سیاستمدار» هستم.»

وی همچنین در مصاحبه دیگری تاکید کرده است: «در سال ۱۹۴۰ بین فعالیت‌های سیاسی اجتماعی و هنر و موسیقی در گردش بودم و نهایتا این موسیقی بود که برایم بیشتر لذت‌بخش بود. بخواهیم فلسفی بگوییم: فکر می‌کنم در بین تضادهایی که در این جهان وجود دارد و از یک طرف هارمونی و هماهنگی و از طرف دیگر هرج و مرج و اغتشاش را بیان می‌کند، این موسیقی است که با هارمونی همخوانی دارد. از این رو اعتراف می‌کنم که زندگی همواره به من لطف داشته است.»