نماینده ایران در کن مورد توجه رسانهها قرار گرفت
استقبال منتقدان از «قهرمان» فرهادی
فرهادی پس از نمایش فیلمش نیز دقایقی میکروفون را در دست گرفت و از حاضران در سالن بهخاطر تشویقهای مداومشان تشکر کرد. این تماشاگران پس از تماشای فیلم ۲ساعت و ۷دقیقهای «قهرمان»، بیش از ۵ دقیقه به شکل ایستاده فرهادی و دیگر سازندگانش را تشویق کردند.
کاربران ایرانی شبکههای اجتماعی نیز با بازانتشار گسترده ویدئوهای مربوط به فرش قرمز این فیلم و گرامیداشت یاد و خاطره استاد بلندمرتبه موسیقی ایرانی محمدرضا شجریان که مهرماه سال گذشته درگذشت، از حس خوشایندی نوشتند که با دیدن این تصویر تجربه کردهاند.
منتقدان چه گفتند؟
اما بسیاری از دوستداران سینما منتظر بودند تا نخستین واکنشهای منتقدان را ببینند و بخوانند. آیا قهرمان فرهادی از شانسهای اصلی دریافت نخل طلا خواهد بود؟
دبورا یانگ در هالیوود ریپورتر نوشت: اصغر فرهادی فیلمساز برنده اسکار با این داستان که درباره حقیقتگویی، افتخار و بهای آزادی است بار دیگر به ایران زادگاه خود بازگشته است. به نظر میرسد بهدلیل کار در تئاتر است که فرهادی میتواند درام را در جاهایی هر چه عجیبتر پیدا کند. این فیلم از نظر چارچوب فیلمی کوچک است که میخواهد به طرفداران فیلمهای هنری نشان دهد میتوان موضوعهای معمولی را از میان نمادهای ظریف و کار فنی حسابشده پیدا کرد. استقبالی که از این فیلم در کن به عمل آمد میتواند نشان دهد چقدر یک فیلم داخلی میتواند در سطح بینالمللی مورد توجه واقع شود. این منتقد در بخش دیگر از نوشتار خود «قهرمان» را بسیار دور از «جدایی» که درامی از طبقه متوسط ایران بود، میخواند که داستانی پیچیده از گفتن نیمی از واقعیتها و دروغهایی که همه را دربرمیگیرد، روایت میکند.
شخصیت اصلی داستان که برای بدهی به برادر همسر قبلیاش به زندان افتاده است، سعی میکند سکههای طلایی را که پیدا کرده است، به صاحبش برگرداند تا به یک قهرمان بدل شود و فرهادی بهخوبی لذت سادهلوحانه وی را که بهعنوان یک قهرمان شناخته میشود، پس از آنکه یک عمر بهعنوان یک کرم با او رفتار شده بود، تصویر میکند.
او در ادامه از تارهایی که فرهادی به دور این قهرمان میپیچد و شکی که در دل مردم ایجاد میشود مینویسد و اینکه رحیم مجبور میشود مدام داستانی تازه ببافد و همه چیز بد پیش میرود.
یانگ از فضای ساده متعلق به افراد طبقه پایین که با کارگردانی، نورپردازی و تدوینی به همان اندازه مستقیم همراه شده است یاد میکند و میگوید به نظر میرسد این دورترین فیلم فرهادی از کارهای صحنهای با عناصر دراماتیکی است که وی گهگاه در فیلمهایش دارد. در «قهرمان» همه چیز آنقدر محتمل است که انگار از کیفیتی کهنالگویی برخوردارند و زنجیره دروغهای غریزی پایان ناپذیری که شخصیتها را به بردگی میکشد و به فیلم ابعادی بزرگتر میبخشد.
موقعیتهای معمولی انسانی میتواند مهیج باشد
اوون گلیبرمن، منتقد ورایتی هم از فیلم بهعنوان اثری یاد میکند که در بخشهایی از تعلیق بینظیر داخلی «جدایی» و «فروشنده» برخوردار است؛ اما پراکندهتر است و قدرت کمتری دارد. او مینویسد در فیلمهای قبلی مانند «جدایی»، «گذشته» و «فروشنده» اصغر فرهادی توانایی منحصربهفردش برای تمرکز بر موقعیتهای معمولی انسانی را نشان میدهد و این حس را ایجاد میکند که اگر به اندازه کافی به این زندگی نزدیک شوی، میتواند مهیج باشد. «قهرمان» هم خیلی دوست دارد از این دست داستانها باشد. داستان مردی متواضع و ناامید که به شخصیت مورد توجه تلویزیون و رسانههای اجتماعی بدل میشود که در دل حبابی از فرهنگ آشفته خودمان جای گرفته است.
گلیبرمن از پیچیدگیهای داستان مینویسد و اینکه هر صحنه بهدلیل جامعهای که بین اخلاقی خود تحمیل کرده و واقعیت ویرانی اقتصادی گیر کرده است، چیزی برای گفتن دارد؛ اما در نهایت از آن بهعنوان فیلمی نسبتا پراکنده یاد میکند. وی مینویسد: فیلمی سنگین با بینشی که تاحدودی مبهم و منفک از حماسه مردی عادی است که میخواهد خودش را نجات دهد. ساختار این فیلم ۲ ساعت و ۷ دقیقهای بیش از آنکه رشد یافته باشد، تکراری است.
او در نتیجهگیری خود مینویسد: «قهرمان» برای همه چیزهای خوبی که دارد، یک فیلم ساخته فرهادی است که بیش از آنکه با قلب ما حرف بزند با سر ما حرف میزند و گاهی اوقات ما را میخراشد.
بهترین فیلم فرهادی پس از «جدایی»
دیوید ارلیش، منتقد این دی وایر که به فیلم امتیاز «بمثبت» داده و زودتر از هر منتقد دیگری نقدش را منتشر کرد از فیلم بهعنوان جدیدترین تصویر فرهادی از معضلی اخلاقی یاد میکند و آن را بهترین فیلم اصغر فرهادی پس از «جدایی» میخواند.
او از این فیلم بهعنوان ملودرام اخلاقی فرهادی درباره کارهای خوب یاد میکند و چند توصیه رایگان برای شخصیتهای سینمایی ارائه میکند: اینکه اگر تصادفی به یک کیسه پر پول برخوردید باید ببینید چه کسی خالق آن است. اگر پیتر فارلی بود که همه چیز خوب پیش میرود و حتی در نهایت یک تاکسیدو بهتر هم گیرتان میآید، اگر ساخته جوئل وای تن کوئن بود که متاسفانه مرگتان در پیش است و اگر خالقش اصغر فرهادی بود که با واژگانی سفید روی آسمان آبی شیراز نقش بسته... باید بدانید که به این زودیها نمیتوانید تشخیص دهید کار درست کدام است.
او مینویسد: ملودرامهای اجتماعی فرهادی با عدم اطمینان قلبی آزاردهندهای که در فیلم «جدایی» در سال ۲۰۱۱ شاهدش بودیم، با پیشفرضهای سادهای شروع میشوند که لایهبهلایه، با یک اتفاق فریبنده پوست عوض میکنند و در همین حال حس یک بحران اخلاقی نیز از اعماق زیرپوستی آن آشکار میشود. داستانهای او را بهتر است بهعنوان معماهایی بخوانیم که با سرخوردگی، عزم راسخ و تداوم جلو میروند و یادآور گربهای هستند که خودش و یک توپ را آنقدر به دور یک تیر میپیچد که آنقدر همه چیز گره میخورد که حالت خفگی ایجاد میکند.
این منتقد میافزاید: فرهادی با «قهرمان» با نقاط قوت خود بازی میکند؛ زیرا یک پیشفرض منطقی کلاسیک را میگیرد و آن را آنقدر با قدرت به اطراف میچرخاند تا شما را قشنگ در موقعیت گیر بیندازد و حتی دلسوزی شما را برانگیزاند. آن وقت این موقعیت ساختهشده را با مهارت متوقف میکند. «قهرمان» سادهترین فیلم فرهادی پس از «جدایی» و کسب موفقیت بینالمللی او در ده سال پیش است که به نوعی به مبهمترین و بهترین فیلم او بدل شد.
او پس از روایت داستان فیلم مینویسد فرهادی در این فیلم هم اشتیاق مشابهی دارد که وارد مشکلات قانونی مدنی ایران شود؛ درحالیکه بار اصلی احساسی «جدایی» را ندارد و در عین حال از خلوصی سقراطی برخوردار است که میپرسد چه تفاوتی بین انجام یک کار خوب و انجام ندادن یک کار بد وجود دارد؟
همانقدر ناخوشایند که زندگی واقعی
پیتر بردشاو، منتقد گاردین با دادن سه ستاره از ۵ ستاره به فیلم «قهرمان» از آن بهعنوان فیلمی درهم تنیده درباره شبکهای درهم تنیده یاد میکند که وقتی شروع به فریب دادن میکنیم، دور خود میتنیم. فیلمی که همانقدر ناخوشایند است که زندگی واقعی هست.
او با تمجید از بازی هوشمندانه و ظریف امیر جدیدی در نقش رحیم او را مردی با لبخندی درخشان اما در عین حال عجیب و ناامید میخواند که یادآور شخصیتهای بیچاره دیکنزی و در جستوجوی ایجاد روابط دوباره با اطرافیان است. بردشاو داستان فیلم را پیشفرضی مبتکرانه و عالی مانند یک داستان کوتاه ادبی میخواند که از همان ابتدا حفرههایی در آن وجود دارد. سوالی که وی مطرح میکند این است که اگر رحیم میخواهد خود را خوب نشان دهد چرا از همان ابتدا کیسه پیداشده را به پلیس تحویل نداد؟ او مینویسد: «قهرمان» یک فیلم درگیرکننده و حتی جذاب است؛ اما من متعجبم که چرا سبک رئالیستی نویسنده باید در داستانی که کمی پیچیده است پنهان شود.
خیلی باهوش یا خیلی ساده؟
آنا اسمیت منتقد ددلاین نیز در نقدی کوتاه از این فیلم بهعنوان یک ساعت قابل تامل که شاید ظریفترین و صمیمیترین فیلم فرهادی پس از «جدایی» را شکل داده باشد، یاد کرده است. او مینویسد فرهادی مراقب است که هیچ شبکه اجتماعی مشخصی را در فیلم مطرح نکند؛ اما نقدی پررنگ از این بخش از فرهنگ مدرن دارد و میافزاید: همانطور که داستان پیچ و تابهای بیشتر و بیشتری میگیرد، داستان جنبه تراژدیکمدی شکسپیری بهخود میگیرد و نتایج خندهدار و در عین حال سیاهی به بار میآورد. اما لحن غالب فیلم دراماتیک است و گاهی دردآور میشود و این زمانی است که قهرمان ما انتخابهای مشکوکی میکند. همانطور که یکی از مسوولان زندان میگوید؛ رحیم ممکن است یا خیلی باهوش باشد یا خیلی ساده و حقیقت ممکن است چیزی بین این دو باشد.