سالها خودم را ممنوعالفعالیت کردم
امروز سالروز تولد رویا تیموریان است
تیموریان بازیگری بیحاشیه و گزیده کار است. خود درباره این خصوصیتش میگوید: «خیلی آدم جاهطلبی نیستم که فکر کنم باید به قلههای رفیع بازیگری برسم یا به هالیوود بروم، اصلا نگاه اینچنینی ندارم، در محدوده کشور خودمان همه تلاشم این بوده که درست قدم بردارم و خودم را بیشتر بسازم و انتخابهای خوبی داشته باشم. احترام و توجه مردم برایم مهم است و بعد هم کارم. گاهی بین کارهایم فاصله میافتد چون تصور میکنم توقع تماشاچی از من بالا رفته و نباید در هر کاری حضور داشته باشم. باید به مخاطب پاسخگو باشم چون به او احترام میگذارم. مثلا چند وقت کار نمیکنم و وقتی مردم من را میبینند میپرسند چرا نیستید، به خودم میگویم حالا وقتش است البته اگر نقش خوب گیرم بیاید! واقعا فکر میکنم اگر به نظر مردم توجه کنیم آنها به ما میگویند راه را درست میرویم یا نه. با اینکه در سالهای کارم ضربههای زیادی از برخی فیلمها، کارگردانها، داوریها و.. خوردم اما همچنان تصورم این است که توان خودم را بالاتر ببرم و نقشهای خوب بازی کنم. دغدغهام جایزه و جشنواره نیست البته اگر این اتفاق بیفتد مسلما خوشحال میشوم اما دغدغهام نیستند، مهم این است که خودم چه میکنم و نتیجه عملم چیست. بهدلیل بیکیفیتی آثار ساخته شده در تلویزیون بارها اتفاق افتاده سه چهارسال خودم را ممنوعالفعالیت کردهام.»
این بازیگر همانند بسیاری از هنرپیشههای مطرح کار خود را از تئاتر شروع کرده است. وی دراینباره توضیح میدهد: «در سالهای ۵٨- ۵٧ دانشجوی تئاتر بودم ولی از سالها قبل کار میکردم. زمانی هم درگیر مسائلی مثل انقلاب فرهنگی شدیم و تعدادی از واحدها حذف شد. مثل سوارکاری، شمشیربازی و کلاسهای شکسپیرشناسی که دروسی دیگر جای آن را گرفت.»
تیموریان در گفتوگویی درباره تاثیر روند تاریخی و اجتماعی بر آثار نمایشی که بازی میکرده توضیح داد: «دهههای ابتدایی بعد از انقلاب مثلا دهه ۶٠ بیشتر به جنگ و مشکلات ناشی از آن گذشت و مهمترین اتفاق آن سالها و حتی سالهای بعد به حساب میآمد. بنابراین با خود حواشی اجتماعی سیاسی به همراه میآورد و هنرمندان نیز تلاش میکردند تا آنجا که به آنها اجازه داده میشد این مباحث در آثار بازتاب پیدا کند. نباید از یاد ببریم که تئاتر در سالهای ابتدایی بعد از انقلاب تازه درحال پیدا کردن خودش بود. از طرفی داستانهای تاریخی هم مورد توجه کارگردانان بود. اواخر دهه ۶٠ و اوایل ٧٠ بیشتر روی متون خارجی کار کردیم. مثلا نمایش «بینوایان» به کارگردانی بهروز غریبپور که به همت خودش از کشتارگاه به فرهنگسرای بهمن تبدیل شد یک نمونه بود. آن زمان بستر گردش اطلاعات مثل امروز نبود و خب بهطور طبیعی مسائل چنان که امروز شاهد هستیم در اجتماع گستردهای از مخاطبان دست به دست نمیشد.»
او از جمله بازیگرانی است که برای انتخاب نقش، دقت زیادی به خرج میدهد و پس از پذیرفتن آن درباره کاراکترش تحقیق میکند. بهعنوان مثال او برای بازی در فیلم «زندان زنان» ساخته منیژه حکمت خود را موظف به خواندن دهها کتاب کرد. تیموریان دراینباره میگوید: «برای بازی در این فیلم به زندان زنان رفتم و کتابهایی در این زمینه خواندم. حتی با خانمی که طولانیترین دوره زندان بعد از انقلاب را سپری میکرد مصاحبهای انجام دادم. در جریان بخشش محکومان به قصاص هم حاضر بودم، به خاطرات زیادی گوش دادیم و تعدادی از کتابهای معروف به جلد سفید را خواندیم. بعد از آن هم با تعدادی از NGOهای مرتبط با مسائل زنان ارتباط داشتم و بیشتر در جریان مسائل حوزه زنان مثل اسیدپاشی و قتلهای غیرعمد همسر قرار گرفتم.»
تیموریان سال ٨۵ نشان درجه یک معادل دکترا دریافت کرد که آنچنان که باید و شاید تاثیری در روند حرفهایاش نداشته است زیرا به قول خودش: «دستشان درد نکند، الان در خانه خاک میخورد!» او مانند اغلب هنرمندان همچنان عاشقانه به کارش ادامه میدهد، با این حال برخی موضوعات نیز او را میآزارد. وی میگوید: «تنها چیزی که همیشه غصه آن را دارم این است که «چرا مدیران فرهنگی اهالی فرهنگ را دوست ندارند؟» وقتی ما نباشیم که کاری برای آنها نیست. بدون تئاتر و سینما میماند یک کتابخانه ملی که خاک میخورد و موزه، که شیشه یک مجموعه آن میشکند و آثار دوره سلجوقی نابود میشود.»