هنرمندی با سکوتهای معنادار
امروز سالروز درگذشت حسین امیرفضلی است
امیرفضلی فعالیت هنری خود را با بازیگری در نمایش «قربانی در مقدم ابوالهول» به کارگردانی صادق بهرامی در سال ۱۳۲۲ آغاز و پس از آشنایی با اسماعیل کوشان در «میترافیلم»، برای نخستین بار در سال ۱۳۲۷، در فیلم «توفان زندگی» به کارگردانی علی دریابیگی بازی کرد. او سال ۱۳۲۹ با مشارکت احمد افسانه دفتر سینمایی «صحرا فیلم» و در سال ۱۳۳۷ دفتر دیگری را نیز به نام «کسری فیلم» تاسیس کرد. وی علاوه بر بازیگری در سینما، نویسندگی و کارگردانی سه فیلم را نیز به عهده داشته است که عبارتند از«دزدان معدن» (۱۳۳۵)، «هالو» (۱۳۳۸) و «عشق و حماقت» (۱۳۴۰).
ارژنگ امیرفضلی پسر این هنرمند که خود اکنون کمدینی مطرح است درباره پدرش میگوید: «میتوانم بگویم که از نظر روحیات فردی، پا جا پای پدرم گذاشتهام اما از نظر اخلاقی، پدرم خیلی بهتر از من بود.»
وی همچین درباره ویژگیهای این هنرمند تعریف میکند: «آنچه بیش از همه از پدرم به یادم مانده سکوتش است. اما در بین سکوتش گاه یک جمله با صدای خشدار و پرطنینش میگفت که خیلی تاثیرگذار بود. به خاطر دارم وقتی سوم راهنمایی بودم چون معدلم کمی کمتر از ۱۲ شده بود نمیتوانستم در رشتههای تجربی یا ریاضی در دبیرستان ادامه تحصیل بدهم ولی آن وقت جوگیر شده بودم و میگفتم حتما باید دکتر یا مهندس شوم و در اینباره نطق بلندبالایی سردادم. حین این حرفها پدرم روی تخت نشسته بود و با سکوت همیشگیاش به حرفهایم گوش میکرد. بعد از اینکه حرفهایم تمام شد، گفت: «ببین پسرجان برو رشتهای بخوان که توش ریاضی نداشته باشد، تو ریاضیات خوب نیست. این رشتهها به درد تو نمیخورند.» او این جمله را یکبار گفت اما من چند بار روی حرف خودم تاکید کردم. سرانجام هر جور بود مادرم به مدرسه آمد و آن چند صدم باقی مانده تا حد نصاب نمره را گرفت و من به رشته تجربی رفتم. اما پایان سال یکضرب رد شدم! سرافکنده آمدم پیش پدرم و گفتم: «بابا اون رشتهای که گفتی ریاضی نداره، چی بود؟» پدرم به مادر گفت: «خانم این پسر را ببر رشته گرافیک ثبتنام کن.» و اینطور شد که من به هنرستان وارد شدم که واقعا همان به دردم خورد چراکه همانجا با مبانی هنر آشنا شدم.»
حسین امیرفضلی در ۲۴ اسفند ۱۳۷۰ درگذشت و پیکر او را در قبرستان امامزاده عبدالله شهرری به خاک سپردند اما در سالهای اخیر قبر او تخریب شده است. ارژنگ امیرفضلی سه سال پیش که برای سرزدن به مزار پدرش به آرامگاه رفته بود، با محوطهای زیروروشده از قبور در این قبرستان تاریخی مواجه شد و نسبت به این وضعیت در فیلمی که در فضای مجازی منتشر کرده بود، گلایه کرد. او اعتراض و حس خود را از دیدن این وضعیت اینطور بیان میکند: «اینجا امامزاده عبدالله است، تمام سنگقبرها را کندهاند و هیچ چیزی نیست، نمیدانم پدرم را کجا چال کردهاند. گفتند که گویا از حدود دو ماه قبل اینجا بنر زدهاند که میخواهند بِکَنند و کف را یکدست کنند. از نظر کسانی که این کار را کردهاند، صددرصد طرحِ بازسازی و نوسازی است، اما از نظر من تعرض است. مثل اینکه عید بروی مسافرت و برگردی بیایی، ببینی کل کوچه را خراب کردهاند که همه را یکدست کنند، مگر قبرها صاحب نداشتهاند؟ خیلی ممنونم، تشکر میکنم، کار ما خنداندن دیگران و کار دیگران گریاندن ماست...»