فروش گردنبند برای پذیرایی از مهمان
امروز سالروز تولد سوسن تسلیمی است
تسلیمی در این باره گفته است: «باشو غریبه کوچک فیلمی بود در ستایش صلح و دوستی. خیلی دلم میخواست آن را در ایران و در میان تماشاگران ایرانی میدیدم. بهویژه اهالی گیلان، چراکه اولین بار بود که در تاریخ سینمای ایران، در یک فیلم ایرانی بهطور جدی از زبان گیلکی استفاده میشد. بدون اینکه از این زبان بهعنوان وسیلهای برای ایجاد خنده و شوخی استفاده شود. برای من بازی در این فیلم، ابراز ستایش و قدردانیای بود از مادربزرگم که مرا از کودکی و پس از مرگ نابهنگام مادرم، منیره تسلیمی که از بازیگران مهم تئاتر و سینمای ایران در سالهای ۱۳۲۰ و ۱۳۳۰ بود، بزرگ کرد. برایم این فیلم ادای احترامی بود به همه بازیگران زن تئاتر گیلان که در آن سالها با وجود همه مشکلاتی که برای بازیگران زن وجود داشت روی صحنه رفتند و تهمتهای ناروا را به جان خریدند ولی بهدلیل عشق به حرفه نمایش به راهشان ادامه دادند.»
تسلیمی که پیش از «باشو غریبه کوچک» در سریال «سربداران» ساخته محمدعلی نجفی نیز ایفای نقش کرده بود درباره این سریال توضیح میدهد: « نقش «فاطمه» را بازی کردم که زن پرقدرتی بود. او مردپوشی میکرد و سوار اسب میشد و رهبر گروهی از جنگجویان بود. اما بی توجه به زحمتی که برای این نقش کشیدم، تعداد زیادی از صحنههایی را که در آن بازی کرده بودم کوتاه کردند. در مجلس آن زمان اعتراض شده بود که نقش فاطمه برای زنان ما گمراهکننده است.»
پس از مجموعه «سربداران» علی ژکان، برای بازی در فیلم مادیان(۱۳۶۳) به تسلیمی پیشنهاد همکاری داد. تسلیمی درباره مشکلاتش در این فیلم میگوید: «در اواسط فیلمبرداری، فیلم متوقف شد. چون مسوولان راشهای بخشی از فیلم را دیده بودند و به نظرشان حضور من در صحنهها خیلی زیاد بود. گفتند هنرپیشه را عوض کنید. خودم هم به آقای ژکان گفتم کسی را برای این نقش بیاورد ولی سرانجام، ایشان موفق شدند اجازه بازی مرا بگیرند. شرط این شد که در پوششم از رنگهای زنده استفاده نکنم، تار مویی از من بیرون نباشد. و زاویه دوربین هم به گونهای نباشد که حضور مرا در صحنه برجسته کند. شخصی را هم برای نظارت، به محل فیلمبرداری فرستادند. گفته بودند هنگام بازی با بازیگران مرد نباید توی صورتشان نگاه کنم.»
پس از «باشو غریبه کوچک» در سال ۱۳۶۵، تسلیمی در فیلم «طلسم» ساخته همسر سابقش داریوش فرهنگ و پس از آن در فیلم «شاید وقتی دیگر» ساخته بهرام بیضایی ایفای نقش کرد. شرایط اجتماعی سیاسی آن زمان و برخی برخوردهای سلیقهای موجب شد که او کمتر بتواند در فیلمها بازی کند و همین موجب شد از نظر معیشتی در تنگنا قرار گیرد. خود دراینباره گفته است: «در آن دوره من حقوق ثابت ماهانهای در ایران نداشتم. بین هر کارم حدود یکسال و گاه سه سال فاصله بود. در آن مقطع فعالیت برای آقای داریوش فرهنگ هم سخت شده بود. یادم میآید روزی قرار شد برایمان میهمان بیاید و یک هفتهای هم پیش ما بماند. فقر نسبی است و ما در آن زمان در سطح زندگی به ظاهر متوسطمان، دچار فقر اقتصادی بودیم. ناچار شدم بدون اطلاع خانوادهام گردنبند طلایی را که تنها دارایی قابل فروش من بهشمار میآمد بفروشم تا خجالتزده میهمانم نشوم.» وی سرانجام ایران را به قصد سوئد برای زندگی و کار ترک کرد. او در اینباره گفته است: « روزی که ایران را گذاشتم و آمدم، دیگر هیچ امیدی به ادامه فعالیت در ایران نداشتم. تنها دلگرمیام تشویق تماشاگران بود که هنوز هم قلبم را گرم میکند و برخوردهای مهربانشان به اندازه صد جایزه هنری برای من ارزش دارد. وقتی از کشور خارج شدم ۱۰۰ دلار تمام دار و ندارم بود. زندگی در یک کشور غریبه برای بیشتر کسانی که وطنشان را ترک میکنند چندان راحت نیست. باید روز و شب دوندگی کرد تا کاری راه بیفتد.»
تسلیمی یکسال پس از ورود به سوئد، در تئاتری به نام «آتلیه تئاتر» شروع به کار کرد. او درباره این زمان تعریف میکند: «کارم ارسال نامههای دفتر، نظافت، فروش بلیت و درست کردن قهوه تا حتی تنظیم نور صحنه بود در زمانی که مسوول آن به دلیل بیماری در سر کار حضور نداشت. در آن دوره، شبها در خانه «مدهآ» را براساس ترجمه سوئدیاش تمرین میکردم. خودم بازیگر بودم و خودم هم کارگردان. این کار به من دلگرمی میداد که حس کنم هنوز دارم در زمینهای که دوست دارم فعالیت میکنم. در آتلیه تئاتر کسی کاری به این نداشت که در مملکتم با بهترین کارگردان سینما و نمایشنامهنویس آن کار کرده بودم. به من بهعنوان یک وردست نگاه میشد، اما من باید کار میکردم تا هزینههای زندگی تنها فرزندم را تهیه کنم.»
نمایش «مده آ»، اولین تجربه کارگردانی تسلیمی در سوئد، در سال ۱۹۹۱، یعنی سه سال پس از اقامت او در سوئد، روی صحنه رفت.
او سرانجام با تلاش خود توانست بهعنوان هنرمندی سرشناس در سوئد خود را به تثبیت برساند. در سال ۲۰۰۳، جایزه ویژه شخصیت ممتاز فرهنگی در رشته کارگردانی فیلم و بازیگری، از طرف دولت سوئد به وی اهدا شد.