در جشنواره فیلم فجر چه میگذرد؟
حاشیه و متن فستیوال سینمای ایران
دلخوری کارگردان ستارهبازی
ستاره بازی
کارگردان: هاتف علیمردانی
تهیهکننده: علی سرتیپی
نویسنده: هاتف علیمردانی
بازیگران: فرهاد اصلانی، مایکل مدسن، شبنم مقدمی، علی مصفا، مارشال منش، ملیسا ذاکری
خلاصه داستان: امروز بیست و نهم نوامبره. از اون هالووین لعنتی داره یک ماه میگذره. من یه کار بد کردم، یه کار خیلی بد...
هاتف علیمردانی: من سعی میکنم با شواهدی که رو بهرو میشوم و با آنها زیست میکنم فیلم بسازم. «ستاره بازی» نیز مجموعهای از تجربیات من در این چند سال با چاشنی کمی رویاپردازی است. من سال ۹۶ فیلم «آباجان» را در جشنواره داشتم و اعتقاد دارم در برخی از بخشها، فیلم من نادیده گرفته شد و فقط درخواست کردم که قاعده بازی را بلد باشیم. به هرحال همواره گاهی درباره فیلمها اجحاف میشود و فارغ از تمام نقاط قوت و ضعف و دلزدگیها، جشنواره فیلم فجر تنها چراغ روشن امید این روزهای سینما در چنین شرایط غمگینی است. در تمام سالها دغدغه کار اقتباسی را داشتم و دلم میخواست این تجربه را در کارنامهام داشته باشم. من با شخصیت واقعی صبا، نسبت دوری داشتم و او را میشناختم. زمانیکه پای درد دل مادر او نشستم و صداهای شخصیت اصلی را میشنیدم، با آن درگیر و برای ساختش ترغیب شدم. مهاجرت، ترومای بسیار وحشتناکی است و به نظر من مثل مرگ عزیز میماند. اگر قرار است از سرزمینمان برویم باید بدانیم نقطه موعودمان کجا است و چرا به آنجا میرویم.
ملیسا ذاکری- بازیگر: این چهارمین همکاری من با هاتف علیمردانی است و در تمام کارهایی که کنار ایشان بودم تجربه کسب کردم و نقشهایم چالشبرانگیز بوده است. صبا از شخصیت اصلی من بسیار دور بود اما امیدوارم از نتیجه راضی باشید.
شبنم مقدمی - بازیگر: این سومین تجربه همکاری من با هاتف علیمردانی است. من نگاه او را به مسائل اجتماعی میپسندم. او بدون اتکا به هیچ جریانی در سینما روی پای خود ایستاده است. علیمردانی از آن دست کارگردانهایی است که تعامل با او به راحتی اتفاق میافتد. من انواع و اقسام مادرها را بازی کردم. اما در این شخصیت یک ناچاری و ناگریزی دیدم. این شخصیت مهاجر موفقی نبود و از این مبحث لطمه دیده بود. مهاجرت دومین سونامی است که میتواند وجود آدمی را به لرزه درآورد که این زن در فیلم دچار آن شد. با راهنماییهای کارگردان و بررسی فیلمنامه المانهایی را به نقش اضافه کردم تا درنهایت شخصیتی شد که در فیلم دیدید و امیدوارم نتیجه کار راضیکننده باشد.
دو روی یک سکه
شیشلیک
کارگردان: محمدحسین مهدویان
تهیهکننده: محمدرضا منصوری
نویسنده: امیرمهدی ژوله
بازیگران: رضا عطاران، پژمان جمشیدی و...
خلاصه داستان: یکی از اهالی شهرکی در حاشیه تهران، تحتتاثیر شرایط خاصی که از سوی رئیس کارخانهای برایش رقم خورده است طغیان کرده، در جستوجوی رهایی خانوادهاش برمیآید و...
محمدحسین مهدویان- کارگردان: از اینکه نتوانستم بیایم ناراحتم چون ما سالی یک بار با بچههای مطبوعات وعده داریم اما خوشحالم این امکان اسکایپی فراهم شد. مدتها بود دوست داشتم فیلم کمدی کار کنم. مدام به ایدههای مختلف و فیلمنامههای مختلف فکر میکردم. یک روز تصادفا امیر ژوله را دیدم. او یک داستان یکخطی برایم تعریف کرد و احساس کردم این همان چیزی است که بهدنبالش هستم اما فکر کردم باید کمدی خودم را بسازم؛ همان چیزی که الان مرسوم است. به هر حال هر فیلمی که کار میکنیم تجربهای متفاوت است اما مولفههای خود را دارد که تکرار میشود. هر فیلمسازی دوست دارد فیلمش رنگ و بوی خود را بگیرد. کارگردان همیشه دوست دارد رد پای خود را بتواند تکرار کند. «شیشلیک» هم از این قاعده مستثنی نیست چه به لحاظ مضامین و چه شیوه اجرایی. اظهارنظرهای منفی، تلاش مذبوحانهای است که ترمز من را بکشد و مانع کارم شود.
امیرمهدی ژوله- نویسنده: همیشه کمدی مورد علاقهام این بوده یک چشم بخندد یک چشم گریه کند هر دو دو روی سکه بودند. تجربه همکاری با مهران مدیری را داشتم مثلا دفاعیه مسعود شصتچی و قهوه تلخ هم به کارم آمد. آیتمی نوشته بودم که حسرت را نشان میداد بخشی هم به دختردار بودن من برمیگشت. آنهایی که دختر دارند میدانند یک پدر زمین و زمان را میدوزد تا خواسته او را برآورده کند. انگار مهدویان بارها این فیلم را ساخته بود و این قصهها را بارها خوانده بود. من و مهدویان در عرض هم کار نمیکردیم بلکه همکاری بسیار خوبی با هم داشتیم. این همکاری یکی از خوشایندترین اتفاقهای زندگی من است.
ژاله صامتی-بازیگر: هیچ نقشی از من شبیه به نقش قبلیام نیست و اینکه بگوییم من خودم را تکرار میکنم، بیانصافی است.
رضا عطاران: خیلی توضیح خاصی نمیتوانم بدهم. من از ابتدا دوست داشتم با مهدویان کار کنم و فیلمنامهای را هم که ژوله نوشته است، دوست داشتم. نقشم، نقشی بود که جای کار داشت.
پژمان جمشیدی– بازیگر: عاجزانه خواهش میکنم مراقب خودتان باشید. زخمی که خوردیم فکر نمیکردیم اینقدر به ما نزدیک باشد. برای انصاریان هم آرزوی سلامتی میکنم. شاید برای یک بازیگر کلیشهای باشد اما برای من کمتر کلیشهای است که بگویم همکاری با آقای مهدویان باعث افتخار من است.