مادر هنرپیشههای مشهور
امروز سالروز تولد حمیده خیرآبادی است
این حرفهای زنده یاد حمیده خیرآبادی مشهور به نادره است که به گفته خودش از او بهعنوان مادر سینمای ایران نام میبردند. حضورش آنقدر پر رنگ بود که تقریبا به عضوی از خانوادههای ایرانی بدل شده بود. بازیگری را از تئاتر آغاز کرد و در سال ۱۳۳۲ با فیلم «میهنپرست» وارد سینما شد و سال ۱۳۴۶ با بازی در سریال «سرکار استوار» به تلویزیون آمد. با آغاز «موج نوی سینمای ایران» در دهه چهل با کارگردانانی همچون داریوش مهرجویی، مسعود کیمیایی و علی حاتمی بازی کرد.نقشهایی که از او در سینما و تلویزیون به یادگار مانده قابل شمارش نیست اما برخی بازیهایش بیشتر در ذهنها مانده است. خانم جون سریال «خانه سبز»؛ مادر عباس آقا سوپر گوشت فیلم اجارهنشینها؛ زن تجملگرای محمد ابراهیم در فیلم «مادر» و...گوشهای از کارنامه اوست که حدود ۲۰۰ فیلم سینمایی بازی کرد. او در ۱۳ سالگی ازدواج کرده بود و صاحب فرزند دختری شد که بعدها او نیز یکی از زنان مطرح سینمای ایران شد. ثریا قاسمی در دو فیلم با مادرش همبازی شد. یکی در سریال «در قلب من» به کارگردانی حمید لبخنده و دیگری فیلم «خانه ابری» به کارگردانی و نویسندگی اکبر خواجویی که در هر دو اثر نقش مادرشوهر ثریا قاسمی را بازی میکرد.داریوش اسدزاده یکی از دوستان خانوادگی و همکارانش بود که بارها کنار هم در سینما و تلویزیون ظاهر شدند. داریوش اسدزاده گفته است: یک روز سرصحنه فیلمبرداری بودیم که در سکانسی سرش فریاد زدم. این ماجرا برایش گران تمام شد و ناراحت بود. من هم گفتم این لوکیشن، این دوربین، همه مردانه است پس اگر فریادی هم زده شد نباید ناراحت شوید.
کار بهجایی رسید که تا یک هفته من و خانم خیرآبادی با همدیگر حرف نمیزدیم اما به قدری به کارمان ایمان داشتیم و برایش ارزش قائل میشدیم که این قهرکردن در بازیها تاثیری نداشت و کارمان را انجام میدادیم. یک هفته بعد وقتی خانم خیرآبادی از من خواست تا ناهاری را که آورده بود با هم بخوریم کدورتی هم که بینمان بود از بین رفت. به نظرم این حس و حال مخصوص آن روزها بود و شاید امروزه از این دست اخلاق حرفهای و صمیمتها در وادی هنر بازیگری کمتر دیده شود.ژاله علو نیز درباره همکار و دوست قدیمیاش گفته است: ما از آن آدمهایی هستیم که نمیتوانیم سن مان را مخفی کنیم. بعضیها راحت این کار را انجام میدهند. تنها کسی که سناش را میگفت خانم نادره بود.او دوست خوبی برایم بود و شبی نبود یا او به من زنگ نزند یا من. البته میدانم روحش همیشه شاد است، چون پاکترین و زیباترین افکار را داشت. به یاد دارم سر یک فیلم سینمایی با هم همبازی بودیم. یک روز خانم نادره رفت مرغ خرید و برایمان یک غذای خوشمزه درست کرد.
زندهیاد محمود بهرامی هم درباره همکار قدیمیاش گفته بود: من تئاتر دهقان کار میکردم و خانم نادره هم در تئاتر جامعه باربد مشغول بود. این خانم اینقدر نسبت به همه بازیگرهایی که در این دو تئاتر کار میکردند محبت میکرد که هر روز قبل از اجرایشان میآمدند حتما این بچهها را دانه دانه میدیدند و میرفتند. دیگر خاطرهای که از ایشان دارم، یک فیلم در کنار ایشان به اسم «جیب برها به بهشت نمیروند» کار کردم که سراسر فیلم محبت بسیاری به همه عوامل فیلم میکرد. خانم نادره را بسیار دوست میداشتم و امیدوارم روحش شاد باشد.
پوری بنایی نیز درباره حمیده خیرآبادی گفته است: اولین فیلمی که با خانم نادره کار کردم فیلم عروس فرنگی بود... وقتی آقای راننده که نقش آن را نصرتالله وحدت بازی میکرد من را پیدا کرد و به خانه آورد خانم نادره نیشگون محکمی از من گرفت و گفت: دختر جونم مرگ شده، کجا بودی؟ این نیشگون یک خاطره شد. هر وقت او را میدیدم و این ماجرا را میگفتم، بسیار میخندیدیم.