نوشتن نت روی قوطی سیگار
امروز سالروز درگذشت ابوالحسن صبا است
در وصف عظمت کار او کافی است تا به نام شاگردانش که پس از او استادان بیبدیل در سازهای مختلف شدند، اشاره کنیم؛ حسین تهرانی (تنبک)، حسن کسایی (نی)، داریوش صفت (سهتار)، علی تجویدی، همایون خرم، اسدالله ملک، رحمتالله بدیعی و پرویز یاحقی (ویولن)، فرامرز پایور (سنتور)، غلامحسین بنان (آواز)، ابراهیم قنبریمهر (سازنده ساز) از جمله این شاگردان بودند. وی با وجود عمر کوتاه ۵۵ سالهاش علاوه بر موسیقی در هنرهای دیگری نیز چون نقاشی و صنایعی مانند سوهانکاری، نجاری، ریختهگری، معرقکاری و خاتمکاری مهارت داشت؛ مهارتی که آنها را در ساختن آلات موسیقی بهکار میبست.
صبا که در محضر بزرگترین موسیقی دانهای عصر آموزش دیده بود با تدریس و تالیف کتابهای آموزشی برای انتقال آموختههایش به نسل آینده تلاش بسیاری کرد. همچنین نتیجه پژوهشها و گردآوریهایش از موسیقی فولکوربه خلق آثاری ماندگار چون «زرد ملیجه» و «دیلمان» منجر شد. با وجود استادی در هنرش، شاگردان و دوستان او همواره از بزرگمنشی و مناعت طبعش یاد کرده و وی را فردی عاشق کارش توصیف کردهاند. جواد بدیعزاده، خواننده مطرح ترانه «خزان عشق» (شد خزان) این خاطره را از صبا نقل میکند: «سالها پیش من با «ابوالحسن خان صبا» برای پر کردن یک صفحه گرامافون به بیروت سفر میکردیم. بین راه ماشین ما خراب شد و همه از ماشین پیاده شدند تا کاری کنند و از رانندگان بین راه برای تعمیر ماشین کمک بگیرند؛ اما ابوالحسن خان در گوشهای نشسته و روی یک قوطی سیگار، تند و تند چیزهایی مینوشت و اصلا متوجه اطرافش نبود. بالاخره بعد از چند ساعتی ماشین درست شد و ما به بیروت رسیدیم و از آنجا به مکانی که باید صفحات گرامافون پُر میشد؛ رفتیم. آنجا صبا پشت پیانو نشست و آهنگی بسیار زیبا نواخت. وقتی از وی پرسیدم این نت را کی نوشته و تمرین کردهای، گفت: آن موقع که شما در جاده، ماشین درست میکردید، من درحال خودم، این نت را نوشتم و اسم آن را به «یاد غزاله» (نام یکی از دخترانش) گذاشتم.»
خود استاد صبا نیز خاطرات جالبی در زندگی داشت که از آن جمله میتوان به مواجههاش با رضا شاه اشاره کرد؛ مواجههای رعبانگیز که موجب شد نتواند هنرش را به خوبی نشان دهد. مهدی کمالیان در کتاب «گفتهها و ناگفته» به نقل از استاد صبا آورده است: «روزی به من، مشیر همایونشهردار، حبیب سماعی، علیاکبر شهنازی و حسین تهرانی امر کردند که پنجشنبه رضاشاه شما را به کاخ برای مجلسی دعوت کرده و خود را آماده اجرای برنامه کنید. روز معین رفتیم داخل اتاق و رضاشاه وارد شدند و گفتند: پذیرایی شدید؟ و خودش نشست روی صندلی، همه ما ایستادیم. غیر از من به بقیه اشاره میکند که بنشینید، شما که ایستاده نمیتوانید ساز بزنید فقط به من گفت: تو میتوانی ایستاده بزنی. همه نشستند و خواستند با هم بزنند، رضاشاه اشاره کردند: نه، تکتک بزنید! اول مشیر همایون پیانو نواخت. یکی دو جا بهخاطر ابهت و دبدبه و کبکبه رضاشاه خارج نواخت، شاه به او گفت: چرا هول شدی؟ یکی دو جا خیلی ناجور شنیدم (حالا این را آدمی میگوید که موسیقیدان نیست و مثلا بیسواد است) شهنازی هم تار نواخت. همینطور من قطعهای ویولن زدم، خودم را از همان اول باخته بودم و رضاشاه نگاه تندی به من کرد، فقط با رضایت چشمش به هنرنمایی تهرانی بود که با مهارت همراه ما ضرب میگرفت. تا رسیدیم به حبیب سماعی که در ارتش همردیف ستوان 3 بود و شروع به نواختن کرد و بیکم و کاست به آخر رساند. تمام که شد رضاشاه گفت: این نوازنده از همه شما بهتر نواخت! صبا تعریف میکرد: این آدم به ظاهر بیسواد آنقدر گوشش حساس بود که میتوانست ایراد بگیرد و ایرادش هم درست و بجا بود!»
ابوالحسن صبا، ۲۹ آذر ۱۳۳۶ به علت نارسایی قلبی در ۵۵ سالگی درگذشت و در گورستان ظهیرالدوله به خاک سپرده شد. بعد از مرگ، بر طبق وصیت او، خانهاش در ۲۹ آبان ۱۳۵۳، از سوی دانشکده هنرهای زیبا به موزه تبدیل شد. صبا نخستین موسیقیدان ایرانی است که موزهای ویژه از او (منزل شخصی صبا) تاسیس شده و به نام خود او در خیابان ظهیرالاسلام تهران واقع است.