سوگ در باران
دنیایاقتصاد :
عصر روز پنجشنبه، تصویر همه خیابانهای منتهی به بیمارستان جم در نقشه ترافیکی تهران، سرخ سرخ بود. از هر سو سیل سوگواران شجریان به سمت خیابان جم میآمد و در گوشهگوشه خیابانها صدای جانافزای استاد بود که سرمای پاییزی هوا را میشکست و اشک مینشاند بر چشم و گونههای دوستدارانش. مردم عکسهایی از شجریان را در دست داشتند و برخی نیز تصاویر او را در صفحه روشن گوشیهای تلفن همراهشان بالا گرفته بودند. مردم آرام آرام «مرغ سحر» را همخوانی میکردند و نوای این تصنیف معروف، دهان به دهان و خانه به خانه و کوچه به کوچه در تهران بارانی میپیچید. لاجرم در خلال دیدن همه این عکسها که از پنجشنبه شب بارانی تهران در خیابان جم میبینید، زمزمهای از ترانهها و تصانیف استاد شجریان موج میزند.
گویی هر جا نام و یادی از شجریان هست، اگر گوش تیز کنی، زمزمهها را میشنوی: «این قفس چون دلم تنگ و تار است/ شعله فکن در قفس/ای آه آتشین/ دست طبیعت گل عمر مرا مچین». / عکسها: امیر پورمند/صبا طاهریان