ماجرای حضور یک لشکر ستاره در ایران

شاید خیلی‌ها ندانند او ۵۴ سال پیش همراه ستارگان سرشناس جهان به ایران سفر کرده بود تا در یک فیلم سینمایی ایفای نقش کند. در یکی از عکس‌هایی که از آن سفر باقی مانده، یول بازوی  همسرش را گرفته و همراه چند نفر دیگر  از  پله‌های تالار رودکی پایین می‌آید. اینکه آن روز در تالار رودکی چه گذشت و چرا این بازیگر سرشناس به آنجا رفته اطلاعاتی وجود ندارد. او اما در آن سال‌ها برای بازی در فیلم«خشخاش هم گلی است»‌ ساخته ترنس یانگ کارگردان چینی‌الاصل بریتانیایی به ایران آمده بود. آن فیلم در ایران با نام «گل شیطان» اکران شد و آخرین اثر از مجموعه چهار فیلمی بود که بر اساس ایده‌ای از یان فلمینگ خالق جیمز باند و به سفارش سازمان ملل برای مبارزه با مواد مخدر و  گسترش صلح و دیپلماسی در جهان ساخته شد . یک نسخه ۱۰۰ دقیقه‌ای از این فیلم در سال ۱۹۶۷ در سینماهای آمریکا به نمایش درآمد.

اگرچه ستارگانی همچون مارچلو ماستریانی، عمر شریف، ریتا هیورث، ترور هاوارد، استیون بوید، جک هاوکینز، هیو گریفیث و انجی دیکینسون در آن حضور داشتند؛ اما نتیجه چندان قابل توجه نبود. ترنس یانگ یک سال بعد از این فیلم آثارش را در هالیوود ساخت و بعدها به شهرت قابل توجهی رسید.برخی لوکیشن‌های فیلم در اطرف  اصفهان ضبط و  در تیتراژ فیلم از علی اویسی و مرتضی کاتوزیان به‌عنوان بازیگر، هوشنگ شفتی به‌عنوان مدیر تولید و هژیر داریوش به‌عنوان دستیار کارگردان نام برده شد. در جایی هم عنوان شده که زنده‌یاد میرمحمد تجدد بازیگر سینما و تلویزیون هم با  بازی در همین فیلم کارش را شروع کرده است. داستان فیلم به ماموریت سازمان ملل می‌پرداخت که برای کشف ریشه‌های پخش‌ مواد مخدر در اروپا، مسیر این تجارت در مرز ایران و افغانستان را دنبال می‌کردند. یول براینر یکی از نقش‌های اصلی فیلم را ایفا می‌کرد. او در تمام سال‌های زندگی‌اش سیگاری در میان انگشتانش داشت و سرانجام در سپتامبر ۱۹۸۳ به دلیل سرطان ریه مرد. گویا چند ماه پیش از مرگ در گفت‌وگویی با یک برنامه‌ تلویزیونی از تمایل خود برای تهیه آگهی ضد سیگار پرده برداشته بود. هرچند موفق به این کار نشد، ولی برشی از همین گفت‌وگو پس از مرگ براینر توسط انجمن سرطان آمریکا برای آگاهی‌رسانی عمومی به نمایش درآمد که می‌گفت: «حال که من رفتنی هستم، به شما می‌گویم که سیگار نکشید. هر کاری می‌کنید، فقط سیگار نکشید. اگر می‌توانستم سیگار را از گذشته‌ام حذف کنم، مطمئنم که امروز مجبور نبودیم راجع به سرطان صحبت کنیم.»

p25-16