به بهانه برپایی نمایشگاه «سرها» در گالری گلستان انسان همزمان
در این مجموعه، چاقو، پیچ، تیغ، طناب و تراش، استعارهای از سر هستند و سر، مجازی از فکر و فکر مجازی از انسان. رفتار بیانگرانه طرحها، قابلتوجه است. گویی همان استعارهها تن را پاره کردهاند؛ و غالبا با قدرت و خشونتی توامان از متن، سر برآوردهاند و استعاره یعنی کرانمند کردن جهان بیکران. یعنی در پس عناصری که جانشین سر شدهاند، فارغ از معنای سر، مفاهیم بسیار دیگری نهفته است. پیچ در عین آنکه پیچ است، پیچ نیست و هزار چیز دیگر است و این همان مفهوم مهگرفته استعاره مدرن است. حال هر قدر کشف طراح با ابهام هنری موفقتری همراه باشد، به همان میزان فضای نهفته در پس استعاره، فضایی گستردهتر است و حجم و کثرت تاویلهای اندیشگانی یا حسی افزایش مییابد. از منظری مرتبط میتوان گفت اثر هنری یک پیدای پنهان شده است. یعنی گویی هنرمند گنجی یافته و آن را زیر خاکی از فرمها، استعارهها و نمادها پنهان کرده است. مخاطب در گاه مواجهه با اثر، همین خاک را کنار میزند؛ و زیبایی ماجرا اینجاست که خیلی اوقات به گنجی بیشتر از آنچه هنرمند پنهان کرده، میرسد و این همان جادوی بینظیر اثر هنری است که ظرفیت تاویل و تفسیر را به آن میبخشد. و شاید نمونهای از همین تاویلها درباره این مجموعه، مخاطب را به این معنا نزدیک کند: انسان همزمان. انسان همزمان قاتل و مقتول. انسانی که پیش از آنکه چاقو را در دیگری فرو کند، خود به چاقو بدل شده. انسانی که پیش از آنکه دیگری را بکشد، خود را کشته است.