انتقاد به رسانه ملی در ماجرای کمک به یک بیمار مبتلا به سرطان افزایش یافت
تلویزیون در محاصره بحرانهای مجازی
گاف بزرگ
«بر خلاف ادعاهای مطرحشده در برنامه فرمول یک علی ضیا، کودک زنجانی در سال ۹۵ بهبودی کامل پیدا کرده و در حال حاضر درمان دارویی در مورد این کودک صورت نمیگیرد. شایان ولیخانی کودک زنجانی که پدرش در این برنامه مدعی بود هزینههای دارو را ندارد و دارو هم در بازار پیدا نمیشود؛ اما با حضور مجدد در این برنامه همه حرفهای قبلی خود را پس گرفت. بر اساس مستندات موجود در مرکز طبی کودکان این کودک در سالهای ۹۴ و ۹۵ به مدت جمعا ۲۶ روز در این بیمارستان بستری و تحت درمان بیماری هوچکین بود و بعد از بهبودی کامل و قطع درمان در حال حاضر تحت نظر استادان این مرکز است و دارویی مصرف نمیکند.کل هزینههای بیمار در طول مدت درمان در سالهای ۹۴ و ۹۵، ۱۶ میلیون تومان اعلام شد که بیمار از این مبلغ تنها ۵۰۰ هزار تومان را پرداخت کرده است و بقیه توسط اعتبارات طرح تحول سلامت پوشش داده شده است. هزینههای دیگر بیمار هم توسط موسسه محک پرداخت شده است.» این واقعیتی بود که پس از انتشار برنامه علی ضیا و حرفهای عجیب و اغواکننده یک مرد در تلویزیون، از سوی نهادهای آگاه به ماجرا اعلام شد.
یک پرسش
رسانههای بسیاری به این موضوع پرداختند، خبرگزاری خبرآنلاین در گزارشی که در این باره نوشت، این پرسش را مطرح کرد که آیا یک برنامه پر مخاطب برای حضور مهمانان بررسی و تحقیقی انجام نمیدهد؟ آیا به قیمت مثلا تخریب یک وزیر یا حتی نشان دادن ناتوانی دولت دلیل این رفتارهاست؟ با چه مستندی این برنامه به سراغ شایان و پدرش رفته است؟ معمولا موضوعاتی از این دست خیلی ساده هستند. الان در رسانه ملی همه نشستهاند تا سوژهای پیدا کنند برای انتقاد از دولتیها. کم هم نبودند این نمونهها. خانمی را که از میان زلزلهزدهها رضا رشیدپور به برنامهاش آورد در یاد دارید؟ از این نمونهها درباره برنامه احسان علیخانی هم کم نداریم. همین امسال و ماجرای داروهای مبارزه با بیماریهای نادر و مواردی از این دست. چه میشود که این اتفاق میافتد؟ این پرسش ما از روابط عمومی سازمان صدا و سیما بود که البته رنجبران به دلیل مشغلههای مربوط به مراسم تشییع پیکر مرحوم شفیع تاکید کرد در فرصتی مناسب به آن پاسخ میدهد؛ اما چرا رسانه ملی اینچنین هیجان زده میافتد به دام این خبرها و افرادی که خبری از واقعیت کلامشان ندارد؟
ادعای باورنکردنی
مرد گریان بازار ارز در روزهای گذشته ادعاهای زیادی را مطرح کرده است که همگی با تردید مواجه شدهاند. مثلا لیست داروهایی که در دست داشت اصلا برای مادرش نبوده است. برای مادر یکی از اقوامش بوده است که با یک تماس تلفنی از وزارت بهداشت مشخص شده این داروها در داروخانهها و با تعرفه دولتی وجود داشتهاند. یا در ماجرای اهدای کلیه برای درمان پسرش که مشخص شده این اتفاق در سال ۱۳۸۵ رخ داده است. یعنی سه سال قبل از تولد شایان این قصه. اگرچه در تصاویر پخششده از برنامه فرمول یک به وضوح میتوان دید پدر شایان اصلا به موضوع کلیه اشارهای نمیکند و این علی ضیاست که اصرار میورزد و او تنها ادعا میکند برای اهدای کلیه پولی نگرفته. حالا اما اسناد ارائه شده از سوی نهادهای مربوطه مشخص کرده ولیخانی برای اهدای کلیهاش مبلغ ۵/ ۳ میلیون تومان که برابر با قیمت روز اهدای کلیه بوده است از عضو گیرنده و انجمن حمایت از بیماران کلیوی پاداش گرفته بوده است.
یک میلیارد تومان کمک مردمی
در شرایطی که افزایش قیمتها باعث شده تا روند زندگی معمولی مردم تحت تاثیر قرار بگیرد، بیش از یک میلیارد تومان در پروسه جمعآوری کمک برای شایان ولیخانی، پول جمعآوری شده است. پولی که حالا از سوی نهاد قضایی ضبط شده است؛ اما بنیادهای خیریه محک و مهرانه اعلام کردهاند این پول را نمیپذیرند و همین تصمیم را وزارت بهداشت هم دارد. اما چرا این بنیادهای خیریه از پذیرش این پول طفره میروند؟ مسوولانشان میگویند:«این پول با رضایت مردمی جمعآوری نشده. آنها مورد کلاهبرداری قرار گرفتهاند. این پولها باید به حساب مردمی که فریب خوردهاند برگردد و بعد اگر خودشان رضایت داشتند، دوباره پولها را برای کمک به کودکان سرطانی بپردازند.»
رسانه، رسانه، رسانه ملی!
آنچه در تمام این ماجرا باید در نظر گرفته شود، اصل رسانه معتمد است. چیزی که انگار اصلا از سوی رسانه ملی اهمیت ندارد. این رسوایی یا رسواییهایی از این دست برای بار اول نیست که در تلویزیون و اتفاقا در جُنگهایی از این دست و مجریهای سوپراستارشان که یاد گرفتهاند با ژست صالح بالخیر برای هر چیزی نسخه بپیچند رخ میدهد. درحالی که کمی پرس و جو و استعلام درباره این نوع ادعاها جلوی برچسب انتشار خبر دروغ به رسانه ملی را میگرفت و احیانا اجازه نمیداد اینچنین با احساسات عمومی کشور بازی شود. چند بار دیگر باید یک مدل، یک کاشف جعلی داروی بیماری خاص، یک پدر که بیماری پسرش بهبود یافته، یک زن زلزلهزده که خانه گرفته و میگوید نگرفته، یک مخترع قلابی و... بیایند تا با احساسات مردم بازی کنند؟ آری ارگانهای حاکمیتی این روزها بهترین گزینهها برای انتقاد هستند و هر نوع انتقادی درباره عدم کفایتشان با استقبال عمومی روبهرو میشود. در این میان هم انتقاد از نهادهایی چون مسوولان اجرایی در دولت و مجلس به مراتب سادهتر از ارگانهای قضایی و نظامی است پس رسانه ملی هم سعی میکند برای نجات از موج عظیم انتقادها از خود، آنتن را در اختیار افرادی قرار دهد که اینگونه با احساسات عمومی بازی کنند. این بار احتمالا جلوی کلاهبرداری یک میلیاردی از مردم گرفته شده اما مهم رسالتی است که رسانه ملی فراموش کرده. اینکه چه فیلتری برای آنهایی که میآیند روی آنتن گذاشته میشود؟
ارسال نظر