مصاحبه نشریه لوموند با اصغر فرهادی به بهانه افتتاح جشنواره کن با فیلم جدیدش
دوست دارم پیش از یک پروژه اطلاعاتی درباره آن وجود نداشته باشد
چرا یک فیلم اسپانیایی؟
ایده ساخت این فیلم برمیگردد به سفری که ۱۳سال پیش به جنوب اسپانیا داشتم. روی دیوارهای شهر جایی که ما ایستاده بودیم، پوسترهایی از یک بچه به چشم میخورد که ناپدید شده بود. این موضوع دخترم سارینا را که در آن زمان سنش کم بود خیلی نگران کرد و ایده ساخت فیلمی در اینباره آن موقع شکل گرفت.
آدمربایی هرجایی میتواند رخ دهد، اما شما اسپانیا را انتخاب کردید با بازیگران آلمادوار و مدیر اجرایی او...
میتوانستم داستان را جای دیگری ببرم، اما هیچ دلیلی برای این کار نداشتم. ایده از همان اول در اسپانیا شکل گرفت و من نگهش داشتم.
آیا به عباس کیارستمی فکر کردید که «کپی برابر اصل» را در ایتالیا و «مثل یک عاشق» را در ژاپن ساخت؟
تصادفی بود. پیشبینی شده نبود. با عباس در یک مهمانی در ایران همدیگر را دیدیم و در آن زمان او در ژاپن فیلمبرداریاش را تمام کرده بود و من در فرانسه سه سال برای «گذشته» وقت گذاشته بودم. او پیشنهاد کرد فیلمی با یک شرایط خاص بسازیم و گفت تو فیلم خودت را میسازی من فیلم خودم را. تو روی زمین کار میکنی و من روی دریا؛ هیچ خبری از کارمان به هم نمیدهیم تا بعد ببینیم چه شده است. این پیشنهاد او در آن شب بود، اما باید بگویم اشتیاق عمیق هر دوی ما این بود که بخواهیم در وطنمان ایران فیلم بسازیم.
سال ۲۰۱۱ وقتی روی «جدایی» کار میکردید گفتید آرزویتان این است که مردم پیش از دیدن فیلمتان چیزی از آن ندانند. حتی ندانند شخصیتها چه ملیتی دارند...
دوست دارم پیش از یک پروژه اطلاعاتی درباره آن وجود نداشته باشد.
شما کارتان این است که تا آنجا که ممکن است فیلمی نزدیک به واقعیت بسازید و تماشاگر نباید قضاوت کند.
علاقه من این است که به موقعیتی برسم که امکانات زیادی در آن وجود داشته باشد و به تماشاگر اجازه دهد تا یکی از آنها را برای خودش انتخاب کند و در عین حال حسی از همدلی هم با شخصیت داشته باشد.
محدودیتی که هیچ وقت جانب کسی را نمیگیرد.
محدود بودن اندیشه القایی موجب میشود تماشاچی هم یک شاهد ماجرا شود و مزیتی نداشته باشد. من با این بازی میکنم؛ اینکه تماشاگر بدون درنظر گرفتن ذهنیات و خلقیات شخصیاش، خودش را در جایگاه شخصیت بگذارد.
در فیلمهای شما، مردان درک میشوند و فقط گاهی کمی نادیده گرفته میشوند، ولی این زنان هستند که جدا میمانند. این چه معنی دارد؟
فکر میکنم زنان مرموزتر هستند، شخصیتهای غنیتری دارند و از ظرفیتهای دراماتیک بیشتری برخوردارند. حتی نمیتوانم تصور کنم که به جای «الی» مثلا «اِلو» میداشتم که ناپدید شده و ما دنبال یک مرد میگردیم؛ شاید دلیلش این باشد که خودم مرد هستم.
این که دیگران را به قضاوت بکشانید یک فکر دراماتیک و نمایشی است یا سیاسی؟
فکر میکنم حتی اگر فیلمسازی سوئیسی بودم باز همینطور کار میکردم. من از فرهنگی میآیم که همه زبانش را از شاعری به نام فردوسی وام گرفته است. در داستان حماسی او در قرن ۱۰ میلادی دو قهرمان با هم نبرد میکنند. وقتی فردوسی آنها را توصیف میکند، هیچکدام را بیشتر از دیگری تحسین نمیکند. هر دوی آنها با همه پیچیدگیهایشان تصویر میشوند. شاید نگاه من ریشه در چنین چیزهایی داشته باشد.
این فیلم چطور در ایران درک میشود؟
این واقعیت که فیلم برای کن انتخاب شده موجب توجه عموم میشود و اگر اقلیتی باشند که از نظر آنها باید با افرادی مانند من مبارزه کرد، در این صورت اهمیتی ندارد که این فیلم در اسپانیا یا ایران فیلمبرداری شده باشد. البته حالا همه منتظر دیدن فیلم هستند.
آیا به عنوان یک هنرمند ایرانی که در کن انتخاب شده مسوولیتی احساس میکنید؟
مسوولیت من این است که کار خودم را که ساختن فیلم است به بهترین راه ممکن انجام دهم.
پاسخی دیپلماتیک بود.
نه، خیلی ساده است. این انتظار وجود دارد که من وظایفی سنگین و سنگینتر دارم، زیرا مردم زیادی فیلمهای مرا میبینند، اما من به این به عنوان چیزی غنیتر نگاه میکنم؛ این واقعیت که هر فیلمی که بسازم موجب توجه و دیالوگ و اشتیاقی میشود که حتی شامل مردمی که فیلم را دوست ندارند هم میشود و این برای من موفقیت است.
ارسال نظر