بازار نشر در روزهای آخر تابستان متحول شدهاست
بازگشت کتابهای ایرانی به لیست پرفروشها
دنیای اقتصاد: در هفتهای که گذشت بازار کتاب مانند چند هفته گذشته در تسخیر آخرین مجموعه «هریپاتر» اثر بانوی نویسنده انگلیسی جی. کی رولینگ بود که با چاپ ششم «هری پاتر و فرزند نفرین شده» همچنان ویترین کتابفروشیها را در اختیار دارد و پس از آن دو کتاب از جوجو مویز با نامهای «من پیشاز تو» و «پس از تو» در پی جادوگر جوان همچنان میتازند. با تمام غلبه بازار کتابهای ترجمه به آثار تالیفی هر هفته نام چند اثر از نویسندگان کشورمان در فهرست پرفروشها میدرخشد و دل علاقهمندان به رونق بازار نویسندگان وطنی را شاد میکند تا زیر لب زمزمه کنند: «خُردک شرری هست هنوز.
دنیای اقتصاد: در هفتهای که گذشت بازار کتاب مانند چند هفته گذشته در تسخیر آخرین مجموعه «هریپاتر» اثر بانوی نویسنده انگلیسی جی.کی رولینگ بود که با چاپ ششم «هری پاتر و فرزند نفرین شده» همچنان ویترین کتابفروشیها را در اختیار دارد و پس از آن دو کتاب از جوجو مویز با نامهای «من پیشاز تو» و «پس از تو» در پی جادوگر جوان همچنان میتازند. با تمام غلبه بازار کتابهای ترجمه به آثار تالیفی هر هفته نام چند اثر از نویسندگان کشورمان در فهرست پرفروشها میدرخشد و دل علاقهمندان به رونق بازار نویسندگان وطنی را شاد میکند تا زیر لب زمزمه کنند: «خُردک شرری هست هنوز.» از بین آثار تالیفی که در لیست کتابهای پر مخاطب هفته گذشته حضور داشتهاند به چند اثر نگاهی میاندازیم تا دریابیم چطور در حجم رقبای سرسخت خارجی توانستهاند جایی برای خود باز کنند.
رمانی در فضای پادشاه فصلها
«پاییز فصل آخر سال است» نوشته نسیم مرعشی، منتشر شده از سوی نشر چشمه، رمانی است که توانسته جایزه پرسکه جلال را از آن خود کند و شاید اندکی از موفقیتش را بتوان بهدلیل مطرح شدن در این جایزه دانست؛ هرچند لابد دارای قابلیتها و جذابیتهایی بوده که نظر داوران را به خود جلب کرده است. رمان مرعشی از حال و هوای زنانی میگوید که در دوراهیهای زندگی دست و پا میزنند و به دنبال راهی برای خلاصی از گذشته و آینده، در پی دوباره شاد زیستن یا کنار گذاشتن رویاها و با واقعیت زندگی کردن هستند. کتاب به دو بخش تابستان و پاییز تقسیم شده که هر کدامشان سه داستان از سه زن به نامهای لیلی، شبانه و روجا را روایت میکنند که از دغدغههای متفاوت خود میگویند. این داستانها «تکهها»یی از رمان تلقی میشوند.
«پاییز فصل آخر سال است» از آدمهایی میگوید که انتخاب نمیکنند، بلکه به موقعیتهایی که آنها را انتخاب میکند، تن میدهند؛ همانطور که برای لیلا انتخاب میشود که از همسرش میثاق ـ که قصد مهاجرت داردـ جدا شود. برای روجا که موفق به گرفتن ویزا نمیشود، ماندن انتخاب میشود که با ارسلان باشد؛ بهدلیل اینکه راه دیگری برای بهتر زندگی کردن سراغ ندارد. هر فصل با راوی اولشخص روایت میشود. در بخش تابستان، سه راوی به روایت ساعتهای مختلف یک شبانهروز میپردازند. هر یک از شخصیتها در روایت خود، در تقاطع زمانی مشخصی به دو شخصیت دیگر برخورد میکنند و البته به لحاظ روایی، مستقل و خودبسنده نیز هست.
امیرخانی با رمان و غیررمان
«ارمیا» و «نفحات نفت» دو اثر از رضا امیرخانی نویسنده پرخواننده که روزی از او به عنوان نویسنده جوان یاد میشد و اکنون پا به میانسالی گذاشته است، در بین آثار پرفروش این هفته دیده میشود؛ آثاری که هر دو را کتابفروشی افق که ناشر این دو اثر نیز هست در بین پرفروشها معرفی کرده است. در رمان «ارمیا» میخوانیم که ارمیا که اهل شمال شهر تهران است در جبهه جنگ ایران و عراق حضور مییابد و در آنجا دوستش، مصطفی، را بر اثر انفجار در سنگر از دست میدهد. ارمیا متحول میشود و حتی پس از پایان جنگ و بازگشت به تهران هم نمیتواند از فکر جبهه و جنگ بیرون بیاید. او در ادامه سیر و سلوک عرفانیاش به جنگلهای شمال میرود تا اینکه... ارمیا در دومین دوره کتاب سال دفاع مقدس، در اولین دوره جشنواره فرهنگی و هنری مهر، شایسته تقدیر شناخته شد.این کتاب به عنوان کتاب برگزیده بیست سال ادبیات دفاع مقدس نیز انتخاب شده است.
اما هر قدر رمان ارمیا در زمان انتشار با استقبال عدهای مواجه شد، «نفحات نفت» او پس از سالها مرارت توانست مجوز چاپ بگیرد. حتی پس از انتشار هم از سوی مشوقان سابقش با نقدهای تند و کم و بیش کوبنده دست و پنجه نرم کرد. اما با همه اینها، کتاب راه خود را باز کرد و بین مردم علاقهمندانی پیدا کرده است. امیرخانی در این اثر که میتوان آن را مقاله بلندی دانست بدون تعارف به نقد مدیریت نفتی میپردازد و به فرهنگ ناشی از آن میتازد. در این اثر میخوانیم: «نفت همان دولت است و دولت همان نفت. شنیدهام که ستاره دریایی اگر بازوش زیر سنگ گیر بیفتد، از خیر بازو میگذرد و آن را قطع میکند. اما این مال وقتی است که ستاره بیم داشته باشد از خطر... دولت تا نفت دارد، خطری تهدیدش نمیکند، و این گونه، اقتصاد دولتی و مدیر سه لتی ساخته میشود.»
حکایت فرزند پرکار
حکایت کتاب «ابن مشغله» نوشته نادر ابراهیمی که به نوعی شاید بتوان آن را حدیث نفس نامید، روایت فردی است که از کشیدن آب حوض شروع میکند و پیش میرود تا زندگی از او مردی میسازد که در هر کار و هنری دستی دارد؛ از کار در چاپخانه گرفته تا حسابداری حجره فرش فروشی و از کار در بانک گرفته تا نقدنویسی و مقاله نویسی که پرشباهت به زندگی خود نادر ابراهیمی است. او در این کتاب و کتاب «ابوالمشاغل» ضمن شرح وقایع زندگی، به فعالیتهای گوناگون خود نیز پرداخته است. ازجمله شغلهای ابراهیمی میتوان به کمک کارگری تعمیرگاه سیار در ترکمنصحرا، کارگری چاپخانه، حسابداری و تحویلداری بانک، صفحهبندی روزنامه و مجله و کارهای چاپ دیگر، میرزایی یک حجره فرش در بازار، مترجمی و ویراستاری، ایرانشناسی عملی و چاپ مقالههای ایرانشناختی، فیلمسازی مستند و سینمایی، مصور کردن کتابهای کودکان، مدیریت یک کتابفروشی، خطاطی، نقاشی و نقاشی روی روسری و لباس، تدریس در دانشگاهها اشاره کرد.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: تابستان بود و من یک عینک آفتابی تیره رنگ به چشمم بود.گفت: «من به آدمهایی که عینک تیره به چشم بزنند کار نمیدهم.» زودی عینکم را برداشتم و گذاشتم ته جیبم. گفت: «من به آدمهایی که پدر و مادردار و از خانوادههای محترم نباشند کار نمیدهم.» فورا جواب دادم:«من خیلی پدر و مادردار هستم. دو تا مادر دارم، دو تا پدر.» گفت:«پدر و مادر زیادی به چه دردی میخورد؟ سواد چقدر داری؟»گفتم:«دانشجو هستم. رشته حقوق.»گفت: «مگر میشود هم دانشجو بود و هم کار کرد؟» گفتم «بله قربان.خیلی از دانشجوها برای آنکه دانشجو بمانند مجبورند کار کنند.» گفت: «زیاد وراجی میکنی. اما اگر آدم حرف شنو و مودبی باشی و کاملا راز نگهدار باشی، من زندگیت را رو به راه میکنم.»«ابن مشغله» را انتشارات روزبهان منتشر کرده است.
ارسال نظر