کشف پیکر سوخته سهراب رحیمی شاعر ایرانی مقیم سوئد
سهراب رحیمی شاعر؛ مترجم و روزنامهنگار ساکن سوئد درگذشت. روز پنجشنبه خبری در فضای مجازی منتشر شد مبنی بر اینکه پیکر این فعال فرهنگی مقیم سوئد در خودرویی سوخته کنار یکی از جادههای شهر مالمو سوئد کشف شد. در همین رابطه پلیس سوئد در گفتوگویی با روزنامه اکسپرسن اعلام کرد که در این باره گزارشی دریافت کرده و از یک نفر نیز بازجویی به عمل آورده است، اما اطلاعات بیشتری درباره چگونگی حادثه یا دلیل این مرگ، ارائه نکرد. با این حال پلیس مایل است تا مشخص شدن نتایج تحقیقات، این حادثه را تحتعنوان «قتل» طبقهبندی کند.
سهراب رحیمی شاعر؛ مترجم و روزنامهنگار ساکن سوئد درگذشت. روز پنجشنبه خبری در فضای مجازی منتشر شد مبنی بر اینکه پیکر این فعال فرهنگی مقیم سوئد در خودرویی سوخته کنار یکی از جادههای شهر مالمو سوئد کشف شد. در همین رابطه پلیس سوئد در گفتوگویی با روزنامه اکسپرسن اعلام کرد که در این باره گزارشی دریافت کرده و از یک نفر نیز بازجویی به عمل آورده است، اما اطلاعات بیشتری درباره چگونگی حادثه یا دلیل این مرگ، ارائه نکرد. با این حال پلیس مایل است تا مشخص شدن نتایج تحقیقات، این حادثه را تحتعنوان «قتل» طبقهبندی کند. به موجب اطلاعات رسیده به بخش فارسی رادیو سوئد، جسد پیداشده متعلق به یک نویسنده پنجاه و چندساله ایرانیتبار ساکن مالمو است که از اعضای انجمن قلم سوئد (پن) بوده است. سهراب رحیمی در ۴ دی ۱۳۴۱ به دنیا آمد. او پس از ترک ایران ساکن شهر مالمو سوئد شد و همکاری با نشریات ایران و سوئد را از سال ۱۳۶۸ آغاز کرد. از ۱۳۷۵ تا ۱۳۷۷سردبیر گاهنامه شعری اثر بود. او از سال ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۴ منتقد شعر در نشریه فرهنگی کولتورن و عضو هیات دبیران مجله ویژه شعر پوپولارپوئسی در سوئد بود. اشعار رحیمی تاکنون به زبانهای ترکی، عربی، انگلیسی، فارسی، اسپانیایی؛ فرانسوی، مقدونیایی، دانمارکی، سوئدی، روسی، اوکراینی، چینی و آلمانی ترجمه شده است.زندهیاد رحیمی در سال ۱۳۹۲ موفق به دریافت جایزه شعر «نیکلای گوگول» از کشور اوکراین شد. این شاعر ۱۸ ساعت قبل از مرگش شعری را در اینستاگرام منتشر کرد که بسیار قابل تامل است و همین اثر فضای ادبی را روز گذشته تحت تاثیر قرار داد.جهانی که تاب تحمل شاعران را ندارد/ و ما که تاب تحمل سنگینی جهان را نداریم/ تنها کلمهها به ما خیانت نمیکنند/ وگرنه جنازههای خوشبخت هم میتوانند مارا بخندانند/ نه اینکه ما به تلخیهای زمانه نمیخندیم/ که خود تلخ بودیم/ هرچند شیرین میخواستند بنویسند ما را/ و آغازمان میخی بود برای تابوت پایانمان/ مانیمه وقت زنده بودیم/ هرچند مرگمان تمام وقت بود.
ارسال نظر