یادداشت
نشانههای دردناک
صنعت نساجی ایران روزی در سرازیری افتاد که بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی مالکیت و مدیریت آن به سازمانها و نهادهای دولتی و حکومتی سپرده شد.
محمدصادق جنانصفت
صنعت نساجی ایران روزی در سرازیری افتاد که بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی مالکیت و مدیریت آن به سازمانها و نهادهای دولتی و حکومتی سپرده شد. از طرف دیگر وقتی به مدت یک دهه موضوع مد و تنوع لباس نیز از جامعه ایرانی رخت بربست و پارچهبافی در ایران به تولید چند پارچه محدود شد نیز کار این صنعت سختتر شد.در دههای که صنعت نساجی رو به افول بود در دیگر کشورها اما این صنعت رشد شگفتانگیزی را تجربه کرد و به سرعت پلههای ترقی را طی کرد.پس از پایان جنگ و تداوم دوری ایران از تکنولوژی روز صنعت نساجی، توان رقابت از طرف ایران تحلیل رفت و این صنعت شد نمونه یک صنعت رو به زوال.اکنون بیش از یک دهه است که هر مدیر یا صاحبصنعتی غیر از صنعت نساجی میخواهد به مسوولان هشدار دهد، میگوید نگذارید این صنعت روزگار تلخ صنعت نساجی را تجربه کند.آخرین نفر نیز یکی از مدیران صنعت سرامیک است که خبر آن را در همین صفحه میخوانید اما وضعیت صنعت قند ایران در دو سال گذشته به ویژه در سال ۱۳۸۵ که منجر به انبار شدن تولیدات آن شده است میرود که به یک نمونه دردآور دیگر تبدیل شود.در چنین شرایطی، مدیران یکی از کارخانههای پنبهپاککنی به یک خبرگزاری گفته است صنعت پنبه ایران به روزگار شکر تبدیل نشود.آیا میتوان امیدوار بود که در ماه پیشرو در سال بعد، صنعت دیگری به نمونه دردناک دیگر تبدیل نشود و آن را با انگشت نشان ندهند.چرا چنین اتفاقی میافتد؟ واقعیت این است که بخشی از این مساله به نهاد دولت، نه تنها این دولت فعلی، برمیگردد که خود را متولی همه گروهها و اقشار میداند و از طرف دیگر نیز به رفتار و بینش صنعتگران برمیگردد که تصور میکنند همیشه باید همه چیز برای آنها حاضر باشد تا آنها فقط سود ببرند.
ارسال نظر