دیدگاه
فایده آمار؟!
در خبرها آمده است که یک مقام مسوول از تعیین نرخ ۶ درصدی ارزش افزوده بخش صنعت برای سال ۸۷ خبر داده و این رقم را با توافق وزارت صنایع و بانک مرکزی عنوان نموده است.
حسین حقگو
در خبرها آمده است که یک مقام مسوول از تعیین نرخ ۶ درصدی ارزش افزوده بخش صنعت برای سال ۸۷ خبر داده و این رقم را با توافق وزارت صنایع و بانک مرکزی عنوان نموده است. این خبر یک روز پس از اظهارنظر معاون اقتصادی بانک مرکزی منتشر میشود که از عدم توافق با وزارت صنایع برای تعیین نرخ ارزش افزوده سال ۸۷ خبر داده بود. صرفنظر از میزان صحت این اظهارنظر و رسمیت یافتن این نرخ رشد برای صنعت در سال ۸۷ ، این سوال مطرح میشود که فرض کنیم با تلاشهای در حال انجام بالاخره ارزش و رشد تولید ناخالص داخلی و ارزش افزوده بخشهای اقتصادی سال ۱۳۸۷ در آخرین ماههای سال ۱۳۸۹ اعلام شود (صرف نظر از اینکه پس از چند سال مثلا در گزارش حسابهای ملی سال ۱۳۹۱ اعلام شود که اعداد و ارقام اعلام شده برای سال ۱۳۸۷ دچار تغییر و تجدید نظر شده است. آن هم از آن نوع تجدیدنظرهای اساسی که به اذعان بانک مرکزی در مورد آمارهای سالهای ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۶ اتفاق افتاده است) آنگاه آیا این سوال در ذهن مخاطبان ایجاد نمیشود که به راستی بر این آمار و ارقام چه حاصلی مترتب است؟!
و اصولا برای چه ارائه میشوند ؟به راستی کدام برنامهریزی و سیاستگذاری چنان که بانک مرکزی نیز قطعا قائل به آن است با این نظم و کیفیت آماری امکانپذیر است ؟ اصلاح کدام رویکرد یا سیاست اقتصادی پیش از آنکه کشور را دچار صدمات بیشتری نماید ممکن میشود یا برعکس امکان تقویت کدام سیاست جهت ثمردهی افزونتر فراهم میگردد؟به راستی اگر قرار است آمار و گزارشهای اقتصادی بانک مرکزی چنین با تاخیر یا با تجدیدنظرهای اساسی آن هم در جهانی که یک دهم تغییر در شاخصهای اقتصادی، بازارهای پولی و مالی را دچار آشوب میکند منتشر شود، اصولا چه نیازی به ارائه آمار و نماگرهای اقتصادی و... است؟ متاسفانه در سناریوی در حال اجرای فعلی نه «دقت» لحاظ میشود و نه «سرعت» و آمار و ارقام نه چراغی فراسوی آینده، بلکه نوری است تابیده بر گذشته. گذشتهای که دیگر رفته و کاری برای تغییر آن از ما ساخته نیست!
ارسال نظر