یادداشت روز
اشکال، نداشتن استراتژی صنعتی است
تا آنجا که به برنامهریزیهای روی کاغذ مربوط میشود، کشورما در چارچوب برنامههای پنجساله توسعه یا سند چشمانداز کمبودی از نظر برنامههای راهبردی در زمینه صنعت و سایر زمینهها ندارد؛ اما کمبود برنامههای راهبردی زمانی خود را آشکار میسازد که پای عمل و اقدامات اجرایی به میان میآید.
غلامرضا کیامهر
تا آنجا که به برنامهریزیهای روی کاغذ مربوط میشود، کشورما در چارچوب برنامههای پنجساله توسعه یا سند چشمانداز کمبودی از نظر برنامههای راهبردی در زمینه صنعت و سایر زمینهها ندارد؛ اما کمبود برنامههای راهبردی زمانی خود را آشکار میسازد که پای عمل و اقدامات اجرایی به میان میآید.
اگر کشورهایی چون کرهجنوبی و مالزی که سالها بعد از ما فرآیند صنعتی شدن را آغاز کردهاند، توانستهاند در حوزه صنایع خودروسازی لوازم برقی منزل و طراحی و ساخت محصولات الکترونیکی تا این حد از ما سبقت بگیرند و با محصولات خود بازارهای ما را تسخیر کنند، دلیلش آن است که آنها برای هر یک از خوشههای صنعتی خود علاوه بر برنامههای راهبردی، برنامههای عملیاتی زمانبندی شده هم داشتهاند و اجرای آن برنامهها با رفتن و آمدن دولتها دستخوش تغییر و دگرگونی نشده است. اگر کشورهایی که نامشان ذکر شد یا حتی کشور چین که از عمر ورود آن به عرصه صنعت خودروسازی بیش از دو دهه نمیگذرد، امروز کارشان در این صنعت به جایی رسیده که میتوانند در سطح جهانی عرض اندام کنند و خود به دارنده تکنولوژی و دانش فنی طراحی و ساخت انواع خودروهای سواری و تجاری تبدیل شوند، این موفقیتها را به برکت داشتن برنامههای دقیق راهبردی و نیز برنامههای عملیاتی زمانبندی شده به دست آوردهاند؛ نعمتی که متاسفانه هم صنعت خودروسازی و هم دیگر صنایع ما در طول دهههای گذشته از آن محروم بوده و با رفتن یک وزیر و آمدن وزیری دیگر در سیاستهای صنعتی از جمله سیاستهای صنعت خودروسازی ما ایجاد شده و موجی از سونامیهای تکراری در جابهجایی مدیریت این صنعت به وجود آمده است.
کسی منکر این واقعیت نیست که باز بودن درهای کشورهای مورد بحث به روی سرمایهگذاران خارجی و وجود تعامل مستمر میان صنایع این کشورها با کشورهای پیشرفته صنعتی جهان در توسعه سریع صنعتی آنها نقش داشته است؛ اما نمیتوان تاثیر برنامههای راهبردی و عملیاتی منسجم دارای چشمانداز روشن و مشخص را در کسب این موفقیتها نادیده گرفت و همه چیز را به پای روابط خوب و حسنه آنها با ابر قدرتهای صنعتی جهان گذاشت.
واقعیت این است که اعتقاد عملی به برنامههای راهبردی ندارند و تنها در حرف و اعلام مواضع خود را طرفدار و معتقد به برنامهریزی راهبری نشان میدهند. چه اگر غیر از این بود تا به امروز که چهار برنامه پنج ساله توسعه را پشت سرگذاشتهایم، باید دقیقا میدانستیم در حوزه صنعت به ویژه صنعت استراتژیک خودروسازی میخواهیم به کدام سمت و سو حرکت کنیم. آیا میخواهیم به یک خودروساز بزرگ مانند ژاپن و کره و چین و مالزی در سطح جهان تبدیل شویم یا این هدف اصلی ما از ورود به این صنعت در درجه اول ایجاد اشتغال و پس از آن تامین نیاز بازار داخلی است. چه اگر غیر از این میبود، هر روز بر سر اینکه کدام خودرو چینی را در کشور تولید کنیم با هم بحث و مجادله نمیکردیم و برای راهاندازی خط تولید خودروهای فرانسوی در کشور تا این حد چشم به راه لطف و کرم آنها برای تامین قطعات باقی نمیماندیم.
حالا صنعت خودرو به جای خود، اصولا استراتژی ما برای صنعتی شدن چیست؟ آیا میخواهیم از سوزن تا هواپیما را خودمان تولید کنیم یا در توسعه صنعتی به مقوله بسیار مهمی به نام مزیتهای نسبی و رقابتی اعتقاد داریم. آیا روشن نبودن پاسخ این سوالها به معنای آن نیست که استراتژی صنعتی نداریم؟
ارسال نظر