خلأ کشور در حوزه اکتشاف
آن زمان روسها ذوبآهنی را وارد ایران کردند که نیازمند زغالسنگ بود؛ برای همین شروع کردند به اکتشاف در حوزه مواد معدنی، کشف زغالسنگ و آهن و مواد معدنی دیگر مثل آهک. از طرفی دیگر آمریکاییها برای کشف ذخایر مس وارد کشور شدند. آنها یک پیمانکار از یوگسلاوی آوردند که در شمال کشور شروع بهکار کرد. فرانسویها هم در سیستان و بلوچستان کار اکتشاف را دنبال کردند. البته هرکدام از این گروهها که وارد ایران شدند؛ در حدود معادن شدادی کار را شروع کردند. مثلا مس سرچشمه که یک معدن شدادی کوچک بود بهتدریج بزرگ شد و به یک ذخیره بزرگ در کلاس جهانی تبدیل شد. گلگهر در آهن نیز همین وضع را داشت، یعنی با ورود این گروهها استخراجی که قدیمیها انجام داده بودند، گسترش پیدا کرد. بدین ترتیب نسل اول این حوزه با کمک کارشناسان سازمان ملل، نسلهای بعدی را هم برای اکتشاف و هم علومزمین تربیت کردند. براین اساس هم سازمان زمینشناسی ایران در بین ۱۸۰ سازمان زمینشناسی جهان توانست در جرگه ۱۰سازمان برتر جهان قرار بگیرد. بدین ترتیب وظایفی همچون تهیه نقشه زمینشناسی خاورمیانه و تهیه تکتونیک دنیا به عهده ایران قرار گرفت. البته هنوز هم سازمان زمینشناسی ایران جایگاه خوبی در بین سایر سازمانهای زمینشناسی در دنیا دارد. ما ابتدا نقشههای یکمیلیون و ۵۰۰هزار را کامل کردیم؛ بعد نقشههای ۲۵۰هزار و سپس ۱۰۰هزار را تهیه کردیم. چندی پیش هم نقشههای ۲۵هزار را در دستور کار قرار دادیم. این مقیاسها باعث شد اکتشاف در کشور ساماندهی شود. برمبنای اکتشافاتی که سازمان زمینشناسی و سایر سازمانهای دولتی انجام دادند، مشخص شد تا پایان سال۹۹ معادل ۵۵میلیارد تن ذخایر قطعی در کشور وجود دارد. براساس همین آمار میزان استخراج سالانه ما ۴۵۵میلیون تن است. ما بیش از ۱۲هزار معدن داریم که ۶هزار و ۱۳۰ معدن در سال۹۹ فعال بوده است. حال اگر بخواهیم ذخایر نفت و گاز را هم در محاسبات بیاوریم، معادل ۶ الی ۷درصد ذخایر طبیعی دنیا در ایران است. باتوجه به اینکه ما یکدرصد خاک دنیا را نیز داریم، بنابراین کماکان شرایط مطلوبی در پهنه دنیا داریم، اما از این منابع بهطور کامل و مطلوب استفاده نمیکنیم. براساس آمار سال۹۹ معادل ۱/ ۱۳درصد ذخایر ما فلزی است که از این رقم ۳۹درصد تولید ما در همان سال مربوط به ذخایر فلزی بوده است. بدین ترتیب سهبرابر ذخایر تولید انجام میدهیم. در حوزه ذخایر غیرفلزی ما ۶/ ۱۹درصد ذخایر غیرفلزی داریم که از این رقم نیز ۷/ ۸درصد تولید کردیم. این رقم هم منطقی است چون ما نصف ذخایر را استخراج میکنیم. در این بین ۳/ ۶۷درصد ذخایر ما مصالح ساختمانی و سنگ نماست، در نتیجه ما باید به ذخایر فلزی و ذخایر غیرفلزی استراتژیک اهمیت بیشتری بدهیم چون ارزشافزودهها بسیار بالاست. ما قبل از انقلاب و حتی بعد از انقلاب به دلیل اینکه نفت و گاز زیادی داشتیم و داریم، همیشه هزینههای کشور را از طریق نفت پوشش دادیم و به سایر منابع طبیعی اهمیتی ندادیم، بههمیندلیل به معدن و سایر منابع بیتوجه بودیم. فقط در دورهای که با تحریم نفت و گاز روبهرو شدیم، به حوزههای دیگری مثل معدن توجه کردیم و از طریق آنها کسب درآمد کردیم، بنابراین تاکنون ما روی معدن و روی اکتشاف سرمایهگذاری کمی کردهایم. در دنیا در بخش معدن، اکتشاف هزینه نیست؛ بلکه سرمایهگذاری است؛ منتهی فرق معدن با سایر حوزهها این است که معدن یک بنگاه زودبازده نیست.
معدن مثل زمین زراعی نیست که در آن ابتدای سال بذر گندم بکاریم و انتهای سال به ما محصول بدهد. در معدن یک نسل کار میکنند و چندین نسل از آن بهرهبرداری میکنند؛ بنابراین این حوزه یک حوزه جدیدی برای مسوولان ماست، بههمیندلیل هم اغلب با این حوزه شعاری برخورد میکنند، ولی با شعار کار معدن پیش نمیرود.
در بررسی چالشهای پیشروی معدن یکی از مسائل این است که الان جایگاه معدن در کشور گُم است. مدیریت زمین یک مدیریت واحد نیست، مدیریت جزیرهای است. مثلا سازمان آب صرفا به ذخایر آب فکر میکند. محیطزیست به «گله بز» فکر میکند؛ جنگلبانی به درختها فکر میکند. براین اساس، اگر کسی بخواهد در حوزه معدن ورود کند باید از کلی دستگاهها استعلام بگیرد گذشته از اینکه مزاحمتهای محلی وجود دارد؛ چون هر روستایی یک منطقه را از آن خود میداند.
از سوی دیگر در وزارت صنعت، معدن و تجارت اولین دغدغه وزیر، قیمت کالاها و تامین بازار است. بعد از آن وزیر به مسائل و مشکلات صنایع گوناگون کشور میپردازد و در این بین به معدن کمتر توجه میشود و بهتبع آن به اکتشاف کمتر از معدن. درحالی که اگر جایگاه معدن در کشور درست تعریف شده باشد، مسوولان باید بیشتر به اکتشاف توجه کنند. به یاد دارم سال۶۱ که وارد وزارتخانه شدم ما وزارت صنایع و معادن داشتیم. آن زمان به معدن توجه بهتری نسبت به الان میشد، اما بهترین زمانی که معدن موردتوجه قرار گرفت و شکوفا شد؛ زمانی بود که وزارت معدن و فلزات داشتیم. آن زمان ما معاونت اکتشاف هم داشتیم و توجه و تمرکز مسوولان امر روی چهار حلقه معدنی بود. چهار حلقه اکتشاف، معدن، فرآوری و صنایع معدنی، حلقههایی هستند که اگر در کشور شکل بگیرد؛ دیگر شاهد خامفروشی نمیشویم و بیشتر به سمت تولیدات با ارزشافزوده بالا میرویم. چالش بعدی ما در حوزه معدن این است که تقسیم کار درست انجام نشده است. الان همه در مورد اکتشاف اظهارنظر میکنند. اکتشاف چهار مرحله دارد. شامل شناسایی، پیجویی، اکتشاف عمومی و اکتشاف تفصیلی است؛ در پایان اکتشاف تفصیلی است که اعلام میشود این میزان ذخیره قطعی با این میزان عیار متوسط وجود دارد، در واقع در این صورت میتوان گفت معدنی وجود دارد. حال مساله این است که الان مشخص نیست این بخشها به عهده کیست؟ درحالحاضر به غیر از سازمان زمینشناسی که مسوول شناسایی، پیجویی است، تهیه و تولید، ایمیدرو و بخشخصوصی هم به این حوزه ورود میکنند، یعنی شاهد دوبارهکاری در امر اکتشاف میشویم؛ همه این اتفاقات هم به این دلیل رخ میدهد که ما در بخش معدن شاهد فرماندهی واحدی نیستیم که تقسیم کار انجام دهد.
در حوزه معدنی چالش بعدی ما بودجه اندک سازمان زمینشناسی است. هنوز بودجهای که برای اکتشاف در نظر گرفته میشود، قابلقبول نیست. اگرچه رقم بودجه فعلی نسبت به گذشته بهتر شده است؛ اما بودجه قابلتوجهی نیست. اگر ما بخواهیم براساس منابع فلزی و غیرفلزی موجود ذخایر بیشتری را کشف کنیم، باید از سطح عبور کنیم و وارد عمق شویم. برای اینکه این اتفاق بیفتد، ما نیازمند ژئوفیزیک هوایی در کل کشور هستیم. برای این کار هم بودجه سازمان زمینشناسی باید آنقدر باشد که بتواند کل کشور در ژئوفیزیک هوایی پوشش داده شود. با این روش میتوانیم هر نوع ماده معدنی که جزو اولویت کاری و استراتژیک ماست را کشف کنیم.
درضمن در اکتشاف ما باید استراتژی داشته باشیم. این استراتژی تا مشخص نشود، تدوین نشود و همه قبول نداشته باشند، کاری از پیش نمیرود، چون در این استراتژی مشخص میشود که چه گروهی باید چه کاری را در چه مرحلهای انجام دهد.
بنابراین بزرگترین چالش ما نبود یک سند راهبردی در حوزه اکتشاف است. تاکنون سندهای متعددی در این حوزه تعریف شده؛ اما هیچکدام برپایه علمی و براساس دیدگاههای فنی کارشناسان نبوده است. البته حدود ۱۵سال پیش آخرین سند زمینشناسی برپایه نظرات کارشناسی تهیه شد، سپس مقرر شد استراتژی معدن نیز تهیه شود و همه امور با هم پیش برود، اما تهیه استراتژی معدن آنقدر طول کشید و آنقدر مدیریتها تغییر کرد و در تغییر هر مدیریتی سیاستها دچار دگرگونی شد که باعث شد آن استراتژی از دستور کار خارج شود. در دنیا یک استراتژی ۵ سال الی ۱۰سال تعریف میشود و بهتدریج این استراتژی نو میشود؛ اما اینجا این اتفاق نیفتاد و ما الان سندی نداریم. از طرفی کارکردن بدون نقشه اشتباه است. ما الان درست نمیدانیم باید بیشتر به کدام ذخایر بپردازیم. نیازهای صنایع کشور را هم که به حوزه معدنی مرتبط هستند؛ دقیق نمیشناسیم تا براساس آن نیازها حرکت کنیم. الان دنیا به سمت خودروهای الکتریکی میرود. این خودروها لیتیوم میخواهد؛ اما هنوز بهدنبال اکتشاف آن نرفتهایم، درحالیکه باید خیلی زود به این مباحث ورود کنیم. ما با شعار نمیتوانیم کاری از پیش ببریم. ما باید یک کریدور معدنی داشته باشیم که بهصورت علمی و فنی طراحی شده باشد. در این شرایط است که هر فردی یا گروهی هم وارد میشود مسیر اصلی را دنبال میکند و در راستای هدف اصلی حرکت میکند. یکی از چالشهای بعدی ما وجود مدیرانی است که آشنایی با این حوزه ندارند. در برخی دورهها ما با مدیرانی مواجه شدیم که حتی با این رشته آشنایی نداشته است. مدیری که با این حوزه آشنا نیست چطور میتواند حوزه معدنی را مدیریت کند. گذشته از اینکه در حوزه آکادمیک نیز ما با چالش روبهرو هستیم.
درحالحاضر دروسی که در دانشگاههای ما به دانشجویان آموزش داده میشود با آنچه در این حوزه اتفاق میافتد؛ متفاوت است و فارغالتحصیلان ما با این حوزه بیگانه هستند زیرا در حوزه علمی نتوانستیم دانشگاههای کشور را بهروز کنیم و از اساتیدی در دانشگاهها بهره بگیریم که در روی زمین کار کرده باشند و مطالبی از جنس زمین و پهنه ایران به دانشجویان بیاموزند. در نهایت هم علاقهمندی در دانشجویان ایجاد نمیشود و تولید دانشجوی زمینشناسی و دانشجوی معدن کمکی به ما نمیکند، بنابراین برای اینکه کشور در این زمینه متحول شود، باید همه زیرساختها به درستی جلو برود. همه اینها باید در آن سند و استراتژی اکتشاف دیده شود. ما امروز گذشته از اینکه در حوزه منابع انسانی مشکل داریم؛ در حوزه تجهیزات نیز با چالش روبهرو هستیم. ما برای اینکه در اکتشاف به عمق برویم؛ نیازمند تجهیزاتی بهروز هستیم. تجهیزاتی که هزینهها را کاهش دهد، اما تجهیزات و ماشینآلات ما خیلی قدیمی هستند. امروز همه ماشینآلات معدنی در حوزه بهرهبرداری و اکتشاف قدیمی هستند و باید بهروز شوند. موضوع پایانی که باید به آن بپردازم این است که در حالحاضر اگرچه زنجیره ارزش در صنایعی مثل مس، آهن، سرب و روی بهطور کامل توسط متخصصان ایرانی انجام میشود؛ اما روند حرکت ما کُند است. برای سرعتبخشیدن به این کار ما نیازمند ورود شرکتهای دانشبنیان هستیم. این شرکتها با ورود به این حوزه میتوانند تکنولوژیهایی که سایر کشورهای دنیا به ما نمیدهند را تامین کنند. بدین ترتیب با ورود شرکتهای دانشبنیان میتوانیم ماده معدنی بهتر، ارزانتر و باتکنیکتر را استخراج و فرآوری کنیم. ما امروز در حوزه فرآوری، معادنباطله یا دپوی زیادی داریم که نیازمند تکنولوژی بالایی هستند. البته برای ورود شرکتهای دانشبنیان به این بخش هم نیازمند وجود استراتژی هستیم که جای آن در این صنعت خالی است.