زنجیرههای تامین و حکمرانی داده
مصادیق و نمونهها
بگذارید مثالی بزنم: خوانندگان بهیاد دارند که بهمن و اسفند ۹۸ با شیوع ویروسکرونا، چگونه وسایل محافظت فردی (ماسک، ژل ضدعفونیکننده، گان و دستکش) تقاضای زیادی داشتند. سیستمهای تامین و نهادهای نظارتی بر کمبود این کالاها در سطح خردهفروشی و درعینحال بر وجود این کالاها در مراکز توزیع و انبار تاکید داشتند. این در حالی بود که همگان از کمبود (نبود) این وسایل محافظت فردی در ماههای اولیه این پاندمی مطلع و نگران بودند (همان شهادت چشمها). حتی واردات این وسایل و ردیابی توزیع آنها توسط دولتها حاکی از نبود شفافیت بلادرنگ و نبود اطلاعات و دادههای کافی و مطمئن در مورد مکان وجود این کالاها در زنجیره تامین بود. داستان مشابه اینچنینی در مورد توزیع کالاهای اساسی (مانند مرغ و روغن) در ماههای اخیر اتفاق افتاد. این کالاها و تصمیماتی که برای توزیع آنها گرفته میشود زیر ذرهبین و مطالبهگری شهروندان و صنعتگرانی است که پاسخگویی در مورد وضعیت موجودی کالاها را در شبکه زنجیره عرضه میخواهند. یکی از دلایل ریشهای چنین وضعیتی، ضعف کیفیت دادهها در سرعت انتقال و صحت دادههای مرتبط با کالاها برای ذینفعان (صنعتگران، مردم، نهادهای نظارتی و دولتها) است.
نگرش سیستمی به این معضل
در دنیا، در اغلب زنجیرههای تامین، کارخانهها و تولیدکنندگان مواد اولیه موردنیاز را (چه برای تولید و چه برای پشتیبانی) از توزیعکنندگان طرف سومی خریداری میکنند که کمترین هزینه را ایجاد کنند بنابراین آنها تا جاییکه ممکن است موجودی کمی ذخیره میکنند و به امید تحویلهای بهموقع هفتگی از توزیعکنندگان هستند. این توزیعکنندگان از کشورهای با قیمت پایین مانند چین، بنگلادش، ویتنام و اندونزی (مثلا برای دستکش در زمان شیوع پاندمی) تامین میشوند. زمانیکه بحران جهانی اتفاق میافتد واردات از این کشورها منجر به کمبود کالا یا توزیع قطرهچکانی خواهد شد. تعطیلی برخی کارخانهها بهدلیل مشکل تامین مواداولیه را بهیاد بیاورید. آگاهی از حضور، حرکت، توزیع و فروش کالاها به مصرفکننده، همان چیزی است که شفافیت بلادرنگ نامیده میشود. شفافیت بلادرنگ برای اجرا و جایگاهیابی خود به کیفیت بالای دادههایی نیاز دارد که ذینفعان (یعنی صنعتگران و مصرفکنندگان) بدانند چه کالایی در چه انباری و در چه زمانی موجود خواهد شد. دادههای مربوطه باید به سرعت و بلادرنگ بهروزرسانی شوند، صحیح و استاندارد باشند و دارای سازگاری وکفایت باشند. مفهوم حکمرانی داده که امروزه در بسیاری از محافل (بهصورت همزاد هوش مصنوعی) مطرح میشود، پیشنیاز (زیرساخت) شفافیت زنجیرههای تامین است.
علاج کار چیست؟
خوشبختانه صنعت نسل چهار و ابزارهای آن (مانند هوشمصنوعی و تحلیل کلاندادهها و...) بهتدریج در کشور ما در حال گسترش است و توفیق اجباری ناشی از شیوع ویروس، مردم، مشتریان و صنعتگران را به تدارکات الکترونیکی کالاها و ملزومات واداشته است. هماکنون توجه به ابزارهای هوشمصنوعی، تحلیل کلاندادهها، کاتالوگهای الکترونیکی و بارکدها بسیاری از ارتباطات را در فضای صنعتی دستخوش تغییر کردهاند. نظام حاکم بر مدیریت برخی زنجیرههای عرضه (مانند زنجیره عرضه صنعت نساجی یا حتی توزیع مرغ و روغن) ایجاب میکند که شفافیت بلادرنگ، کیفیت بالای دادههای صنعتی، مدیریت دادههای اصلی بهصورت آگاهانه و با اقدامات پیشدستانه برای ارتقای سطح رضایت مشتری و خدمترسانی مورد اقبال قرار گیرد. در شرایط بحرانی و اضطرار در تصمیمگیری، انگیزههای زیادی برای اشتراک و انتقال دادههای با کیفیت ضعیف (غیرصحیح، تاخیر در ارسال دادهها یا حتی ناسازگار) بین اعضای زنجیره تامین با هدف منافع نزدیکنگرانه و یکطرفه وجود دارد. باید پذیرفت که خطاهای زیاد، مراجعات مکرر، عدمهمخوانی دادهها با کالای جابهجاشده، کمبود و نبود موجودیها در مراکز فروش و حتی عدم دسترسی منصفانه و برابر به دادهها و اطلاعات مورد نیاز از زیانهای ناشی از عدم شفافیت در مدیریت زنجیرههای عرضه است.
لذا حکمرانی دادهای، اگر شفافیت و وضوح زنجیره تامین را در یک صنعت بهخوبی استقرار دهد، میتواند انصاف در توزیع و دسترسی عادلانه را محقق کند که نسبت «موجودی غیرشفاف» به «موجودی در دسترس» بسیار ناچیز و قابل چشمپوشی باشد و «چشمها بهجای گزارشها» گواه عملکرد تحویل کالا باشند. متخصصان بر این باورند که کمبود، تعطیلی و نبود کالا یک بحران تصادفی نیست بلکه بحران، عواقب و تبعات طبیعی ناشی از نظارت ضعیف بر ردیابی کالا و مدیریت دادههای اصلی آن است. برای رسیدن به شفافیت، باید «هوش زنجیره تامین» را افزایش داد. همانگونه که گفتیم استفاده از دادههای باکیفیت، تکنولوژیهای ردیابی، کاتالوگ الکترونیکی و بارکدها میتوانند به ارتقای پاسخگویی و در دسترسپذیری صنعت کمک کنند. حکمرانی داده با استفاده از «برج ملی کنترل مواد و تجهیزات» میتواند وضوح و دسترسی به دادههای مورد نیاز کالاها را تسهیل کند، اما نیازمند مشارکت صنعت و نهادهای نظارتی در بهروزرسانی اطلاعات و اشتراکگذاری آن است. در نهایت، مزایای حاصل از بهکارگیری حکمرانی داده در زنجیره تامین (باکارکردی که در این یادداشت گفته شد) به صنایع پاییندستی، مردم و مصرفکنندگان خواهد رسید و نظام بازار را کارآمدتر خواهد کرد.